دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گستردگى عدالت در اسلا‌م

No image
گستردگى عدالت در اسلا‌م (جامعیت مفهوم عدالت با مطالعه موردى آموزش و پرورش)
فضل الله شفیع بغداد آباد
اشاره:
در دید عدالت‌گونه بررسى همه جوانب بشرى از قبیل فرهنگ، تاریخ، اعتقادات و... بسیار سخت است و مستلزم کار فراوان است که متخصصان علوم دینى ما باید سال‌ها بر روى این مبحث کار کنند و علم تولید کنند تا بتوانند نظامى هدفمند و کارا را براى عدالت اسلامى پى‌ریزى کنند.
مقاله پیش رو که دربرگیرنده موضوعات مختلف درباره عدالت است و در پنج بخش تقسیم شده است سعى شده است در این چند بخش دو دغدغه عدالت در فرهنگ و مذهب و عدالت در آموزش و پرورش را مورد بررسى قرار دهد. به دلیل اینکه هر کدام از سوالات مطروح تحقیق و بررسى زیادى را مى‌طلبد و از مجال این مقال خارج است فقط در دو مورد از سوالات بررسى اجمالى صورت گرفته است. موانع برقرارى و گسترش عدالت کدام است؟ و چه کسانى از برقرارى عدالت نگرانند؟ مصادیق و زمینه عدالت در حوزه آموزش و پرورش کدام است؟ برقرارى عدالت در آموزش و پرورش چه راهکارى را پیشنهاد مى‌کنید؟
شاید تقسیم سوالات به گونه‌اى بوده است که موضوعات تا حدى در هم متداخل بوده‌اند و شاید نتوان در این مجموعه سوالات، سوالى را به‌طور مطلق و کامل جواب داد و وارد حوزه‌هاى دیگر نشد و طبعا هر کدام از سوال‌ها از قبیل فرهنگ، دین، مهرورزى و مواضع عدالت در آموزش و پرورش درهم اثرگذار هستند.
این نوشته با نام گستردگى عدالت در اسلام به این هدف تدوین شده است که نشان دهد نمى‌توان به یک بخش از عدالت توجه کرد و از جنبه‌هاى دیگر غافل شد و توقع برقرارى عدالت در جامعه را داشت. عدالت در جاى‌جاى دین و فرهنگ ما ریشه دارد و از این‌رو باید موشکافانه عوامل گسترش عدالت و موانع آن را در تک تک زیرشاخه‌ها و رشته‌هاى عرصه‌هاى مختلف کشف کرد و بر روى آنها کار علمى کرد و با روانشناسى دقیق در جامعه آن را به‌طور پایه‌اى و ریشه‌اى بنا کرد.
امید است رئیس جمهور عزیز ما که در این برهه از زمان شعارهایى متفاوت مطرح کرده‌اند و حرف و عمل ایشان بوى اعتقادات و افکار حضرت امام(ره) را مى‌دهد (در حالى که کمتر کسى بود که مى‌خواست آن تفکرات را پیاده کند) با لطف خدا و عنایت امام زمان(عج) و همیارى نایب امام زمان، رهبر معظم انقلاب (حفظه الله)، مسیر عدالتى را که انتخاب کرده‌اند دقیق‌تر و مصمم‌تر و با عمق علمى بیشترى پیگیرى کنند و پیش بروند و با ایستادن در مقابل کسانى که منافعشان در مسیر عدالت به خطر مى‌افتد (که کم هم نیستند از قبیل دولت‌هاى استعمارى دنیا و جیره‌خوارانشان در ایران) پرچم عدالت را هر اندازه که در توان دارند برفراز این مملکت امام زمانى بیفرازند. انشاءالله
الف: عدالت، تعریف‌ها و تفاوت‌ها
در یک دیدگاه عدل معناى استعداد خاص و توازن مى‌دهد. در عرصه اجتماعى بین عدل و اعتدال تفاوت است. براى توضیح بیشتر مى‌توان این مثال را زد که در بدن انسان اعتدال وجود دارد به این معنا که اگر کسرى در جایى از مزاج پیدا شود، اعتدال بدن کاملا به هم مى‌خورد اما در اجتماع چنین نیست. حتى در تقسیم القاب نیز در اجتماع و در بین مردم عدالت برقرار نیست. اعتدال در جامعه بدین معنى است که جامعه هرطور شد در واقع نیز باید این‌چنین باشد. هرچند معتدلانه باشد یعنى مثلا اگر القاب بدى در جامعه سرایت کرد باید این بدى را بین همه مردم تقسیم کرد و نباید عده خاصى مورد خطاب القاب زشت واقع شوند، ولى اگر همه با هم یکسان بودند مشکلى نخواهد بود. مثال دیگر که کاربردى‌تر است در مورد بدحجابى است. اما عدالت نه تنها این‌چنین نیست بلکه مى‌خواهد بگوید که جامعه باید این چنبن باشد. در واقع این نظریه خلاف نظریه اصلاح است که به‌طور واضح با مبانى عقلى و دینى ما کاملا ناسازگار است. رعایت قانونى در جامعه ارزشمند است که در عین اینکه «اعطاء‌کل ذى حق حقه» مى‌باشد، اگر بدى و فساد در جامعه رواج دارد نیاییم آن را تقسیم کنیم بلکه باید خوبى‌ها را به جامعه آورده و بعد دست به اصلاح زد و خواست توازن در جامعه برقرار کرد. همین‌طور است در مورد فقر در جامعه ما. تقسیم فقر در جامعه کارناشایستى است بلکه باید بى‌نیازى به مال دنیا را و تفکر آن را در جامعه گسترش داد تا اینکه بیاییم پول را از ثروتمندان بگیریم و بین فقرا تقسیم کنیم. هرچند این کار لازم است (در مورد کسانى که اموالى را به ناحق به دست آورده‌اند) تفکر «حب دنیا را داشتن» از جامعه ریشه‌کن کنیم و این در حالى عملى مى‌شود که جلوى فساد اقتصادى گرفته شود.
در دید دیگر عدالت مرحله اجرایى حق است و از این جهت نقشى بس مهم و اثرگذارى دارد. حق همیشه ثابت است و عدالت یعنى رساندن آن حق به ذیحق «الحق قدیم لایبطله شی» و همچنین این نکته را بسیارى واقف‌اند که عدل توازن است نه تساوی. مصداق عدل موقعى تساوى خواهد شد که همه شرایط یکسان باشند و در شرایط مختلف براى جامعه شهر و حتى افراد مختلف نباید تساوى برقرار شود و در زمان حضرت امیر(ع) نیز چون‌که پول‌هایى وجود داشت که جدا از بودجه‌هاى تخصیص داده شده اضاف مى‌آمده است و چون صندوق‌هایى مثل الان وجود نداشته است، حضرت در آن شرایط مساوى دست به تقسیم عادلانه زده‌اند و همان‌طور که گفته شد مصادیق عدالت کمتر موقعى به تساوى مى‌انجامد و در واقع عدالت اجتماعى به معناى مساوات در جعل قانون و اجراى آن همیشگى مى‌باشد. نه به این معنى که در عمل باید کارى بکنیم که همه افراد در یک سطح بمانند بلکه باید شرایط براى تحصیل علوم و تجربیات و... یکسان باشد. همچنین در مجازات‌ها نیز باید مساوات برقرار شود. اما توضیح بیشتر در مورد عدالت اقتصادى حضرت علی(ع) اینکه پرواضح است که زوایاى عدالت اقتصادى حضرت خوب شکافته نشده است و این باعث برداشت‌هاى احیانا نادرستى شده است. به همین دلیل نکته‌هایى را از یک مقاله(1) متذکر مى‌شویم که قطعا در سیاستگذارى دولت موثر خواهد بود. -1 آن مقدار از موجودى‌هاى بیت‌المال بالسویه تقسیم مى‌شد که مازاد و علاوه بر آن دارایى‌هایى بود که صرف مصارف ضرورى نظیر اقدامات عمرانی، حقوق کارمندان و نظامیان جنگ مى‌شد. در این زمینه شواهدى بر این مدعا وجود دارد که صرف ذکر نتیجه به آنها نمى‌پردازیم. -2 توجه به استحقاق افراد و نه به سروری، عرب بودن، شرافت، امارت، داشتن سابقه در اسلام و نه در دانش و زهد -3 تقسیم عادلانه بیت‌المال که بخشى از سیاست کلى علی(ع) بود که مى‌خواست بافت و ساختار اقتصادی- اجتماعى و همچنین فرهنگى مبتنى بر تبعیض و نژادپرستى و آمیخته با فساد را درهم کوبد و ارزش‌هاى جدیدى را پایه‌گذارى کرد که از جمله آنها استحقاق تقوا و فضیلت‌ها باشد. -4 امام براى اینکه در اقدامى انقلابى و در اسرع وقت کوه‌هاى ثروت را از بین برده و شکاف‌هاى ایجادشده در طول ده‌ها سال حکومت خلفاى پیشین را پر کند به تقسیم متساوى بیت‌المال مبادرت ورزید و این حرکت در اوان حکومت ایشان بود. این قسم اموال بسان اموال دزدیده و غارت‌زده شده‌اى بود که متعلق به عموم جامعه بود و علی(ع) این ثروت‌ها را بالسویه تقسیم مى‌کرد. در واقع از اعمال و رفتار حضرت بر مى‌آید که در توزیع امکانات همه و همه جا را باید یکسان در نظر گرفت. آن وقت است که هرکس مى‌تواند استعداد خود را پرورش داده و خود را در مسیر هدایت قرار دهد و در مرحله دوم اگر پولى از بیت‌المال باقى ماند و با سیاست‌هاى دولت همخوانى داشت بازدهى آن بالسویه به مردم بود. حال اگر معیارهاى حضرت علی(ع) را با انقلاب اسلامى محک بزنیم انصافا و حقا سیاست‌هاى کلى و طراحى شده و استراتژى معمار انقلاب ملهم و شبیه سیاست‌هاى حضرت امیر(ع) بوده است و آن مقدار مصونیتى که انقلاب عزیزمان یافته به یمن و برکت آن است.
ب:‌عدالت در اقتصاد
در این بخش چون عدالت اسلامى در حال بررسى است ارتباط آن را با «احسان» و «جود» مورد بررسى قرار مى‌دهیم. اما عدالت یا جود؟ کدام برتر است؟‌در نهج‌البلاغه حکمت 437 از امام علی(ع)‌پرسیده شد از دید شما عدل برتر است یا جود؟ حضرت پاسخ دادند «عدالت هر چیزى را در جاى خویش قرار مى‌دهد در حالى که جود و بخشش آن را از جاى خویش خارج مى‌کند. عدالت تدبیرى است براى عموم مردم و قاعده عامى مى‌باشد. در حالى که بخشش گروه خاصى را شامل است. پس عدالت شریف‌تر و برتر است.»‌طبق فرمایش مولی(ع) باید در جامعه عدالت را برقرار ساخت. برقرارى عدالت با وجود ارزش‌هاى بسیارى که در احادیث و در قرآن عزیز براى جود و بخشش وارد شده است، ارزشمندتر است. همچنین ذکر این نکته نیز لازم است که برقرارى عدالت در زمینه خاصى کارى کم‌فایده و شاید بى‌فایده باشد زیرا از نواحى دیگر به جامعه صدماتى وارد خواهد آمد که جبران آن از طریق خاص مورد اجراى عدالت امکان‌ناپذیر خواهد شد. همان کارى که با فرهنگ مذهبى جامعه ما شده است و جبران آن بسیار سخت شده است. در اجراى عدالت باید تمام زمینه‌ها و شئون با هم اجرا شوند. در حالى که چنین نقص‌هایى گه‌گاه دیده مى‌شود و این خود آفتى براى دولت خدمتگزار است که باید از آن برحذر باشد. به هر ارگان یا سازمان یا استان و هرکس حق او را باید داد نه بیشتر و نه کمتر و براى تشخیص آن متخصص باید نظر بدهد. دولت براى عدالت‌گسترى نباید اسیر التماس‌هاى بى‌مورد و پى‌درپى گروهى شود زیرا برطبق گفته حضرت به عدالت ضربه مى‌زند و جامعه را از جاى خودش خارج مى‌کند. در این حدیث منظور حضرت عدالت اجتماعى مى‌باشد.در واقع از لحاظ فردى احسان یعنى ایثار در عین اینکه فرد استحقاق آن را ندارد و آنچه جامعه را حفظ مى‌کند و پایه اجتماع است و به صورت قاعده و قانون در مى‌آید عدالت است و از لحاظ فردى نیز اهمیت عدالت کم نمى‌شود و در واقع فرد با عدالت خویش فضل و بخشش مى‌کند. در بخشش او نیز باید عدالت رعایت شود و در اینجا نیز عدالت اولى است و اینجاست که عمق کلام مولا فهمیده مى‌شود. اما در مورد ارتباط عدل و احسان آیه قرآن بیان‌کننده بسیار زیبایى است. ان الله یامر بالعدل والاحسان. عدل و احسان با هم اثربخش است. این دو بدون هم نخواهند توانست اثرگذار باشند و به این دلیل است که خداوند لفظ «امر»‌را به کار برده است. اگر احسان در عدل دخیل نباشد عدل مى‌خشکد. عدل بدون احسان جامعه را به تعالى رهنمون نمى سازد. در رفتار فردى حضرت علی(ع)‌نیز احسان به خوبى پیداست. هنگام شهادت وقتى فرمود شیر را به قاتلش تعارف کند عین احسان بود. اما در عرصه اجتماعى قبول نکرد یک ذره از بیت‌المال را به برادرش عقیل ببخشد هرچند او نیازمند بود و این ارتباط بین مسائل فردى و اجتماعى و تفاوت آنها را بیان مى‌کند. اما در دید دیگر این نکته مطرح مى‌شود که در عرصه گسترش عدالت این را باید مدنظر داشت که ظلم را نباید در کنار انسان‌هاى قوى از لحاظ مادى جستجو کرد بلکه باید نسبت به خود ضعفا نیز بررسى‌هایى داشت. انسان قوى چون عرصه عمل وسیعى دارد و از صید بزرگ بیشتر لذت مى‌برد لذا بیشتر به ضعفا ترحم مى‌کند و در مقابل اقویا ایستادگى مى‌کند واگر از حد تجاوز کند در میدان شکارهاى بزرگ این کار را مى‌کند ولى ضعیف چون عرصه و مطالبى براى هنرنمایى و رقابت با اقویا نمى‌بیند وقتى مى‌خواهد قدرت خود را اعمال کند بر ضعیف ظلم مى‌کند. این مطلب به این نکته اشاره دارد که اگر حتى تمام مسئولان را از افراد لایق تعیین کنیم ولى کسى که با ارباب رجوع برخورد دارد فرد مناسبى نباشد کار خوب از آب در نمى‌آید. در واقع کسى که با مردم سروکار دارد و مردم براى تشخیص کارایى دولت به رفتار او نگاه مى‌کنند همان مسئول آخر است.
ج: ظلم در مقابل عدل و بررسى آن
در مقابل ظلم، عدل و در مقابل عدل ظلم قرار دارد. حال نبود عدل یعنى ظلم چه ضررهایى به جامعه و فرد مى‌زند و نقطه ضعف‌هایش کجاست و چگونه مى‌توان آن را کم کرد؟‌در قسمتى از خطبه 176 نهج‌البلاغه آمده است:‌«آگاه باشید ظلم بر سه قسم است... و یکى از آن اقسام ظلمى است که بدون مجازات نیست. ستمگرى بعضى از بندگان به بعضى دیگر است و قصاص در آنجا شدید است. مجروح کردن با کارد و تازیانه نیست بلکه اینها کم این ظلم است. پس مبادا در دین دورویى کنید که همبستگى و وحدت در راه حق گرچه کراهت داشته باشید بهتر از پراکندگى در راه باطل است زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزى را با تفرقه عطا نکرده است. در بیان روشن است که حضرت علی(ع) نیز ظلمى که بدون مجازات نمى‌ماند را در ارتباط مستقیم با دورویى بردین مى‌دانند. پس اگر کسى خواست عدالت را در جامعه‌اى برپا کند و داعیه‌دار آن است باید جلوى این تفرقه‌افکنى که در واقع مقابل عدل است را بگیرد و در واقع کسانى که از وحدت خلق خدا جلوگیرى مى‌کنند کسانى هستند که در مقابل عدالت ایستاده‌اند و نباید عدالت را صرفا در مسائل اقتصادى و سرمایه‌اى جامعه ببینیم. در واقع اتحاد جامعه در تحلیلى وسیع‌تر به پیشرفت جامعه مى‌انجامد. جامعه رو به تکامل و تعالى گام برمى‌دارد ولى از آن طرف که نگاه کنیم آنچه که باعث تفرقه مى‌شود و از وحدت جلوگیرى مى‌کند محرومیت است که باعث نگاه به دشمن شده و باعث آن خواهد شد. و اما تفکر ظالمانه در جامعه: باید این تفکر را در جامعه القا کرد که هرکس خواست از عدالت سرپیچى کند و ظلم کند اول خود او ضربه خواهد دید زیرا احتمال اینکه ظالمى قوى‌تر از او نیز وجود داشته و او را از بین ببرد وجود دارد و این جملات آن نکته را اشاره مى‌کند که در جامعه‌اى که فقط حرف اجراى عدالت باشد و با ظالم برخورد نشود و حتى در معرفى نام عاملان ظلم اقتصادى دعوا وجود داشته باشد و امثال شهرام جزایرى پس از چندى در خیابان دیده مى‌شوند، نه تنها مظلوم و محروم احساس امنیت نمى‌کند بلکه ظالم نیز عرصه را مناسب دیده و از آب گل‌آلود ماهى مى‌گیرد. ظلم در جامعه‌اى که حرف عدل در آن است راحت‌تر است از ظلم در جامعه‌اى که لااقل اسم آن مسئول با عدالت همراه نیست. لااقل در آن جامعه مظلوم مى‌داند که نباید به همه اطمینان کند. نتیجه آنکه اگر نام دولتى با عدالت همراه شد و با آن عجین شد باید مواظب بود که بى‌عدالتى لااقل در اقتصاد مملکت در حد کلان و لااقل در بین کسانى که اختلاس‌هاى کلانى انجام مى‌دهند رخ ندهد تا در دید مردم واقعا عدل دیده شود و در این مسیر فاش کردن اسامى مفسدان در اوایل راه است نه هدف. و نکته دیگر اینکه ظلم بارى است بر دوش ظالم و این هم از حرف حضرت علی(ع) و هم از آیه قرآن برداشت مى‌شود. «وعنت الوجوه للحى القیوم و قدخاب من حمل ظالم (طه-11.) این جزء ذات ظلم است که حتى براى ظاام نیز بارى محسوب مى‌شود. حال این سوال مطرح مى‌شود که چرا این‌قدر ظلم و بى‌عدالتى در دنیا رواج دارد؟‌جواب آن این است که یا ظالم اسیر هوس خود مى‌شود که آن در مقابل عقل خود را گرفته و به صورت غبارى نمى‌گذارد تفکر کند یا اینکه ظالم کینه‌اى بر دل دارد و براساس کینه نادرست خود دست به ظلم مى‌زند و کسانى که ظلم مى‌کنند از این نکته غافل مى‌شوند که ضررى که از ظلم خواهند خورد بسیار بیشتر از تحمل عدالت است و همین است که بسیارى از ظالمان براساس چیزهاى بیهوده‌اى نابود مى‌شوند، از راه‌هایى که حتى فکر آن‌را هم نمى‌کنند. مانند فرعون که به دست فرزندى که خود بزرگ کرده بود هلاک شد و یا نمرود که به وسیله پشه‌اى مرگش فرا رسید.
و این است که حضرت در حکمت 341 نهج‌البلاغه مى‌فرمایند روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‌تر از ستمکارى بر مظلوم است.
د:‌عدالت در آموزش و پرورش
در آموزش و پرورش نیز باید دید را گسترده‌تر کرد. به گونه‌اى که فقط به بخش اقتصادى و امکانات و تجهیز این سازمان توجه نکنیم به این صورت که توجه به یکسان‌سازى امکانات به‌طور حصرى و بدون توجه به مصداق‌هاى دیگر عدالت در این سازمان کارى را از پیش نخواهد برد. در شرایط توزیع مساوى امکانات، اساتید درسی، جزوات درسی، کانون‌هاى پرورشى و... باز عدالت اصلى رخ نداده است و در واقع کار اصلى صورت نگرفته است. عدالت را در صورتى مى‌توان پیاده کرد که همه مصادیق و مجراهاى آن با هم اجرا و عملى شود که علاوه بر توزیع امکانات و... به‌طور عادلانه، علوم عادلانه آموزش داده شود. دانش‌آموز را باید با تفکر عدالت‌محور تربیت کنیم. به او یاد بدهیم که اگر بخواهد جامعه‌اى را در دنیا سربلند کند و بهترین جامعه باشد باید به عدالت توجه کند و این منحصر به زمان و مکان خاصى نیست و این بهره هم دنیایى است هم اخروی. و براى یاد دادن این تفکر باید کسى در آموزش و پرورش باشد و اقدام کند که از لحاظ عملى عدالت‌محور باشد که خود لااقل شرایط عدالت را نقض نکند که از این نمونه فراوان موجود است. متن کتب درسى حتى در زمینه علوم تجربى باید عدالت را مطرح کند و با آن تعامل عمیق و در عین حال غیرمستقیم داشته باشد. براى همه ما مشخص است که غرب و نظام آموزشى او براى تدوین کتب آموزشى نظام آموزش و پرورش خود به نکته‌هاى روانشناسى و روحى بسیار دقیق توجه مى‌کند و این است که باعث موفقیت (لااقل در عرصه امور مادى و تکنولوژی) آنها شده است. آنها روى اعتمادبه نفس دانش‌آموزان خود کار مى‌کنند. روى تفکراتى که در متن کتب درسى آنها موجوداست بسیار کار مى‌کنند و آنچه را که مى‌خواهند چه درست و چه غلط به خورد دانش‌آموز مى‌دهند اما در مقابل ملت‌هاى تحت استعمار خویش را در آن کتب، بى‌عرضه و بدون اعتمادبه نفس معرفى مى‌کنند. این تفکر کم و بیش تا سال‌هاى اخیر در کتاب‌هاى ما موجود بوده است. الان دیگر موقع آن رسیده است که علمى و فنى روى آموزش کار کنیم. در کتب ما براى مثال یاد داده مى‌شود که هر چه که مى‌گوییم اگر بخواهیم مستند و مطمئن باشد و بشود آن را ملاک قرارداد از یک دانشمند غربى باید گرفته شود. گویا نام ایرانى و فارسى اهمیت و اعتبارى ندارد. ما دانشمندانى داریم و داشته‌ایم که حتى غرب خواب آنها را هم ندیده است. سند بسیارى از موفقیت‌هاى اندیشمندان مسلمان موجود است که در حال حاضر استاد رحیم پورازغدى به آن کم و بیش مى‌پردازند. در تغییرات جدیدى که در کتب دینى آموزش و پرورش رخ داده است از آن عدالتى که امام خمینی(ره) از آن حرف مى‌زدند کمتر پیدا مى‌شود. در واقع تفکردینى دانش‌آموزان طورى طراحى مى‌شود که نه سیخ بسوزد و نه کباب. عدالت در آموزش و پرورش را طورى مى‌توان گسترش داد که تفکر استدلالى و منطق عالى حاکم بر اصول اسلامى را در این دوره تحصیلى به کار گرفت و این کار را با برگیرى از احادیث ائمه(ع) و قرآن کریم تکمیل و زیباتر کرد. در آموزش و پرورش تفکرى که نشان دهد دین اسلام چه دین قوى و مستحکمى از لحاظ پایه‌هاى علمى و منطقى است، کمتر دیده مى‌شود. این تفکر نه تنها در علوم نظرى و انسانى بلکه به‌طور غیرمستقیم در علوم تجربى و... نیز باید وارد شود که در این زمینه اندیشمندانى وجود دارند. در سال‌هاى گذشته و تاحدودى در عصر حاضر کسانى مثل شهید مطهری(ره) این کار را کرده‌اند. ولى این‌چنین مطالبى کم و بیش در حال حذف شدن از کتاب‌ها و جایگزین مطالب ساده به جاى آنهاست. اگر تفکر استدلالى در دین فرزندان این جامعه از بین برود در واقع تفکر علمى از حوزه علوم نظرى ما از بین رفته و این اتفاق کم و بیش در حال رخ دادن است. با این حال شرایط زمانه ما با شرایط زمانه شهید مطهری(ره) فرق کرده است. اگر ایشان زنده بود الان شیوه نوینى را پیش مى‌گرفت کما اینکه در اواخر عمر خود گویا فرموده بود که اگر عمر دوباره‌اى پیدا مى‌کردم به جاى کار بر روى دانشگاه روى دانش‌آموز سرمایه‌گذارى مى‌کردم. تفکرات شهید مطهری(ره) نیز براى دوران دانشجویى‌اى که در طول دبیرستان مهیا شده است مناسب مى‌باشد. روش شهید مطهری(ره) است که الان مورداحتیاج ماست. الان شهید مطهری(ره)‌به روز نیاز داریم. باید از روانشناس‌هاى دینى کمک بگیریم. کسانى که عمیقا روى تفکرات دانش‌آموز و روحیات او کار کرده‌اند. با دوره نوجوانى آشنا هستند و مى‌دانند چگونه باید دین را به او آموخت و نکته دیگر اینکه این عصر، عصر تداخل علوم است. فیزیک در شیمی، شیمى در دین، ریاضى در دین و... و همچنین روانشناسى در دین. اگر جامعه علمى کشور بتواند این ارتباط‌ها را درست برقرار کند موفق خواهد شد. همان کارى که در غرب شد البته کار ما باید با این تفاوت بزرگ باشد که دین را در مقابل عقل قرار ندهیم بلکه مکمل یکدیگر قرار دهیم و با این کارها تولید علم در کشور بسیار زیاد خواهد شد.
هـ :‌عدالت، فرهنگ و تعامل‌ها
در ابتداى این بحث مى‌توان این نکته را یادآور شد که اجراى عدالت در اجتماع ملازم وجود تربیت صحیح مردم است. هم باید قانون عادلانه وضع شده باشد و هم عادلانه توسط دولت اجرا شود و مردم هم در اثر تربیت درست خوب عمل کنند. در واقع بدون فرهنگسازى عدل آن زیبایى خاصى که باید داشته باشد را نخواهد داشت. حضرت علی(ع) نیز با تقواى الهى خود و ایثارهاى خویش که زبانزد عام و خاص است مردم را در تربیت همراهى کرد و با خطبه‌هاى بلیغ‌اش‌مردم را آماده پذیرش آن کرد. نکته دیگر اینکه بعضى علت قتل علی(ع) را جدیت در اجراى احکام اسلامى مى‌دانند کما اینکه در کشتار خوارج پس از اتمام حجت همه را به جز حدود 10 نفر از دم تیغ گذرانید. ولى آنکه «قتل فى محراب لشده عداله» یعنى چه؟‌در واقع این دو موضوع در طول تاریخ به هم گره خورده است. یعنى جدیت و کوتاه نیامدن در حکم الهى (و نه در مورد فردی)‌ارتباط تنگاتنگى با عدالت دارد. ولى آیا دیگر امامان ما و یالااقل امامانى مثل امام حسن(ع) و امام‌حسین(ع) وامام رضا(ع) و در راس آنها پیامبراکرم(ص) به این خصوصیت معروف نیستند؟ مگر دیگر امامان ما در اجراى فرامین الهى (العیاذ بالله) جدیت نداشتند؟ بدیهى است که قضیه خلاف این است. در واقع رفتار تمام امامان ما با عدالت و جدیت در اجراى فرامین الهى توام بوده است. وقتى که پیامبر(ص) در حدیبیه صلح مى‌کند و یا امام حسن(ع) وقتى با معاویه (علیه اللعنه) صلح مى‌کند عین عدالت است و هدر رفتن خون خود و طرفداران و تلف شدن آنها خود کمال بى‌عدالتى است. در این شرایط است که امام حسن(ع)‌صبر مى‌کنند تا معاویه، مظهر ریاکارى به درک واصل شود و بعد با یارانى دست به قیام بزنند و این نوبت به امام‌حسین(ع)‌رسید. پس در واقع عدالت را نمى‌توان محصور به پس گرفتن مال از ثروتمندان و دزدان بیت‌المال دانست. (اگرچه هرگزاهمیت این کار کم نمى‌باشد و از اولویت‌ها مى‌باشد، کما اینکه حضرت نیز به آن اهتمام داشتند) خود اینکه نگذاریم فرهنگ جامعه به سمتى برود که خلاف حکم الهى است عدالت است و عدم توجه به آن عین بى‌عدالتى است. تفکر عدالت‌گونه حضرت علی(ع) در کتاب جهان‌بینى توحیدى شهید مطهری(ره) تا حدودى بیان شده است. این تفکر از نوع تفکر رئالیستى در حوزه جهان‌بینى و تعیین ایدئولوژى بود. این تفکر که جامع‌ترین تفکر است معتقد است که انسان همچنان‌که ماده محض نیست روح محض هم نیست. معاش و معاد توام با یکدیگرند. جسم و روان در هم تاثیر دارند. در همان حالى که باید با عوامل روحى و روانى تفرقه در پرتو توحید در عبادت و حق‌پرستى مبارزه کرد باید با عوامل تبعیض، بى‌عدالتى‌ها، محدودیت‌ها و... مبارزه کرد. اسلام در آن واحد که نداى توحید روانى و درونى در پرتو ایمان به خدا را دارد فریاد توحید اجتماعى در پرتو جهاد و مبارزه با ناهموارى‌هاى اجتماعى را بلند کرده است.
در دولت‌هاى 16 سال گذشته به هیچ‌کدام از این دو جنبه توحید آن‌چنان که باید پرداخته نشد به طورى که توحید اجتماعى را در پرتو آزادی، توسعه بى‌رویه مراکز صنعتى و... دیدند و توحید روانى که کار کردن روى فرهنگ تک تک مردم بود را به فراموشى سپردند. در واقع هر مشکل فرهنگى که الان با آن مواجه هستیم از قبیل بدحجابى‌ها و فسادهاى زیاد تبعات آن است. 16 سال فریادهاى اهل فرهنگ مبارزه با ظلم و کفر و عبادت کافر و طاغوت در نطفه خفه شد واهل دفاع مقدس و متفکرانى که محور تفکر آنها حول نظرات حضرت امام(ره) بود استخوان در گلو و خار در چشم ماندند و دم در ندادند تا مواضع انقلاب محفوظ بماند. ولى الان که رئیس جمهورى با تفکرات انقلابى که به اهداف و نظرات حضرت امام(ره)نزدیک است بر راس قرار دارد، چه باید کرد؟ اگر او نیز به توحید و عدالت اجتماعى به معناى توسعه اقتصادى و رفاه اقتصادى بخواهد توجه کند دیگر امیدى براى تحول فرهنگى در جامعه باقى نخواهد ماند. اگر وزارت خارجه او محافظه‌کارانه باشد دیگر چه توقعى ازدیگران مى‌رود؟ اگر وزارت ارشاد او عملکردى بدتر از وزراى قبلى داشته باشد و حتى فیلم‌هایى که در دوره‌هاى قبل مجوز پخش نگرفته‌اند الان مجوز بگیرند دیگر چه امیدى مى‌توان داشت؟ خیلى‌ها فکر مى‌کنند آن دیدگاه امام خمینی(ره) به جهان مربوط به دوره خاص خود ایشان بوده است و الان وقت مسامحه و نرم‌گیرى با کافر متجاوز است. تفکراتى که تنها و تنها در صحیفه امام در بین چند ‌ورق پیدا مى‌شود و در عمل کسى نه اعتقاد به آنها دارد و نه جرات و جسارت مطرح کردن آنها را. تفکرى که مى گفت «شما اگر بخواهید در مقابل معنویت ما بایستید ما در مقابل تمام دنیاى شما خواهیم ایستاد» ‌تفکر بسیجى جهان اسلام است که مى‌تواند دنیا را متحول کند. مطمئن باشیم راه دیگرى جواب نخواهد داد بلکه به نابودى ما مى‌انجامد و این تفکر مى‌تواند زمینه قیام حضرت مهدى موعود(عج) را فراهم کند. اما اگر یکى دیگر از مهمترین اثرات عدالت را وحدت در جامعه بدانیم و قطعا مسیر عدالت نیز روشن‌تر خواهد بود. اتحاد و همبستگى در مسیر حق و حقیقت نه مسیر باطل. عدالتى که بتواند مسیر حق را درست نشان دهد و مسیر باطل را مشخص کرده تا کم تجربه‌ها وارد آن شوند چه عدالتى است؟ ما عدالت را نمى‌خواهیم در اقتصاد و پول و حقوق کارمندى و... به‌طور انحصارى اجرا کنیم. بلکه عدالت اعطاى حق بزرگترى به صاحب حق بزرگ‌ترى است و آن خداست. باید حق خداوند که همان روشن کردن مسیر او و وضوح در راه حق است روشن نماییم. آن وقت است که اجراى عدالت اقتصادى نیز به راحتى امکان‌پذیر است. سنت‌هاى جامعه در صورتى که غلط و بى‌معنا باشد را از بین بردن و چهره بد آنها را نشان دادن عین عدالت است. اگر مسیر جامعه در هر قشرى و گروهى مسیر الهى شود در واقع بزرگترین عدالت فراهم شده است و دیگر کسى از خوف خدا به مال مردم دست‌‌اندازى نمى‌کند و اصلا جرات آن را ندارد. کسى جرات فساد کردن را ندارد، ایثار در جامعه فراوان مى‌شود و با انفاق‌هاى مردم کم‌کم فقیرى باقى نخواهد ماند. جامعه‌ای، جامعه آرمانى است که روحیه ایثارگرى در آن زنده باشد نه اینکه همه براى به دست آوردن اندک پولى براى گذران زندگى با بدبختى و بداخلاقى و تندخویى کوشش کنند. بر فرض اگر همه در مسیر عدالت اقتصادى قرار گرفتند در حالى که عشق و همنوع دوستى در ما زنده نباشد چه فایده‌اى دارد؟ این همان عدالت لیبرالیستى است. هدف را باید تغییر داد. هدف را باید از کسب و روزى درآوردن به خدا و عشق به خدا تغییر داد و معطوف کرد. در آن صورت عدالت اقتصادى با لذت در زندگى اثرگذار خواهد شد واین تعریف غلط از هدف زندگى در اذهان مردم بزرگترین بى‌عدالتى است که در طى 16 سال قبل در ذهن مردم ریشه دوانیده است. این همان چیزى است که جامعه بعد از رنسانس غرب براى شرق به ارمغان آورده است. اقتصاد لیبرالى مردم را براى پولى اندک که فقط خرج مایحتاج زندگى مى‌شود به اندازه همه عمرشان بازى گرفته است. این تفکر را از عمق ذهن مردم باید خارج کرد و تفکر الهى در تهیه مایحتاج زندگى را باید جایگزین آن کرد. همان تفکرى که علی(ع) آزادانه یک عمر با آن زندگى کرد. همان تفکرى که عالمى را به علت ندادن اجاره با خانواده‌اش بیرون مى‌اندازند ولى او دست از هدفش بر نمى‌دارد و در آخر به علامه قاضى (استاد امام(ره)) تبدیل مى‌شود. همان تفکرى که اگر 10 روز هم حتى نان خشک شده‌اى نیز نبود ناامید نشود و در همان حال از هدف خویش دست برندارد. ما خود مى‌دانیم که دنیاى مادى ما در برابردنیاى مادى غرب بسیار کوچک‌تر، حقیرتر و عقب‌تر است. اگر در عدالتمان فقط به دنیاى مادى توجه کنیم نه تنها در مقابل زورگویى‌هاى آنها موفق نخواهیم شد بلکه یا برده آنها شده و یا نابود خواهیم شد. اما تفکر الهى ما که خواهد توانست بر دنیا غلبه کرده و شرق و غرب را به شگفتى وادارد را باید حق او را دارد. حقى که به ناحق گرفته شده است.

منبع : روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS