دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

گفتاری پیرامون تفاوتهای غبطه و حسادت

اندیشه‌ها و رفتارهای به ظاهر همانندی را می‌توان یافت که در باطن و حقیقت خود بسیار متقابل و متضاد هم می‌باشند، به گونه‌ای که جز برای خردمندان، امکان یافتن تفاوت میان آن‌ها فراهم نیست.
No image
گفتاری پیرامون تفاوتهای غبطه و حسادت
نویسنده: حامد سروری

غبطه، عامل حرکت و بالندگی

اندیشه‌ها و رفتارهای به ظاهر همانندی را می‌توان یافت که در باطن و حقیقت خود بسیار متقابل و متضاد هم می‌باشند، به گونه‌ای که جز برای خردمندان، امکان یافتن تفاوت میان آن‌ها فراهم نیست. از اینرو بسیاری از مردم در دام شباهت‌های آن گرفتار می‌شوند و به این تفاوت‌های ریز، جزیی و اندکی نمی‌نگرند که تفاوت ماهوی میان دو اندیشه و رفتار پدید می‌آورد. به عنوان نمونه عمل زناشویی، در میان کسانی که به ظاهر یک رفتار مشترک را انجام می‌دهند، در اصل بسیار متفاوت و متقابل است. لذا در تمامی اقوام و ملل جهان، کسانی که بیرون از دایره سنت‌ها و آداب و رسوم عمل می‌کنند، به عنوان زناکار و بدکار شناخته و مجازات می‌شوند و تنها کسانی که درون دایره آداب و رسوم عمل می‌کنند، تکریم و تجلیل می‌شوند. در حقیقت یک عمل و رفتار به ظاهر همانند، گاه به عنوان هنجار و گاه دیگر به عنوان ناهنجار، شناخته و با آن تعامل می‌شود.

یکی از حالات انسانی که از چنین موقعیت متشابه برخوردار است مسئله آرزوی چیزی را داشتن است که اگر به شکل غبطه باشد به عنوان هنجار و خویی پسندیده و اگر به شکل حسادت بروز کند به عنوان ناهنجار و امری ناپسند و زشت می‌شود.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل قرآن را از این حالت انسانی ارائه داده و جایگاه غبطه و حسادت را در حوزه اخلاق و رفتار آدمی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می‌گذرانیم.

آرزوی پسندیده و ناپسند

هر انسانی به آرزو و آرمان‌هایی زنده است که امید دست یابی به آن موجب تحرک و عمل وی می‌شود. اگر آرزو و آرمانی نبود شاید هیچ تحرکی از انسان بروز نمی‌کرد و سکون و خمودی همه وجودش را می‌گرفت. از این رو از آرزو و امید دست یابی انسان به آن، به عنوان قوه محرک و موتور توانمند تحرکات آدمی یاد شده است.

با این همه آرزوهای آدمی به دو دسته دست یافتنی‌ها و دست نیافتنی‌ها و نیز آرزوهای پسندیده و ناپسند دسته بندی می‌شود. معیار این دسته بندی هر چند که به ظاهر متفاوت است ولی نمی‌توان از این معیار اصلی و حقیقی چشم پوشید و آن اینکه آرزویی پسندیده است که در مسیر کمالی و بالندگی آدمی باشد. به این معنا که انسان دارای هدف اصلی در زندگی است که از آن به فلسفه زندگی یاد می‌شود. این فلسفه زندگی است که موجب می‌شود تا آدمی برای دست یابی به آن حرکت کند و گام بردارد و روابط و برنامه‌ها و سیاست‌های خود را براساس آن تنظیم کند و سامان دهد.

اگر آرزوهایی که از انسان می‌تراود، در چارچوب فلسفه زندگی باشد، آرزوهای پسندیده و نیک شمرده می‌شود. البته گاه آرزوهای دست نیافتنی نیز به عنوان آرزوهای ناپسند شناخته و معرفی می‌شود؛ زیرا فرصت، ثروت و نیروی آدمی را تحلیل می‌برد و با هزینه‌های بسیار، نصیب آدمی از این همه هزینه، هیچ و پوچ است. از این رو آرزوهای دست نیافتنی به عنوان آرزوهای ناپسند معرفی شده و از انسان‌ها خواسته شده که دست از چنین آرزوهایی بشویند.

نسبت غبطه و حسد

از جمله اموری که به عنوان آرزوی پسندیده و ناپسند از آن در حوزه مسایل اخلاقی و رفتاری سخن به میان آمده است، دو آرزوی انسان است که به دو حالت متضاد و متقابل بروز می‌کند که از آن به حسادت و غبطه یاد می‌شود. اصولا انسان‌ها نیازمند شناخت هستند تا آرزوهای آنان شکل بگیرد؛ زیرا بی شناخت و دانش، هیچ آرزویی شکل نمی گیرد و هیچ خواسته‌ای در انسان برانگیخته نمی‌شود؛ چون طلب مجهول و خواستن ناشناخته‌ها، نشدنی است. انسان‌ها با شناختی هر چند اجمالی و گذرا از چیزی، به آن گرایش می‌یابند و چیزی به عنوان عشق و علاقه در ایشان پدیدار می‌شود و براساس این شناخت و عشق است که آرزوی دست یابی در دلهایشان برانگیخته می‌شود و حرکت برای دستی یابی به شکل اراده و عزم در آنها شکل می‌گیرد. بر این اساس می‌توان گفت که تا شناخت نباشد، عشق و علاقه‌ای نیست و تا عشقی نباشد آرزویی نیست و تا آرزویی نباشد، حرکت و اراده و عزمی نیست. گاه این شناخت نسبت به چیزی از طریق آگاهی و شناخت آدمی نسبت به نعمت و خیری در دست دیگری تحقق می‌یابد. به این معنا که آدمی در نزد دیگری نعمتی را می‌یابد که شخص از آن بهره می‌برد. با شناختی که از نعمت در دیگری برای انسان به وجود می‌آید، علاقه مند می‌شود تا خود نیز آن را داشته باشد و آرزوی آن در دل وی شکل می‌گیرد.

هنگامی که چنین شناخت و آرزویی شکل گرفت، واکنش آدمی نسبت به آن نعمت دیگری، به دو شکل متضاد و متقابل بروز و ظهور می‌کند که از آن به حسادت و غبطه یاد می‌شود؛ زیرا گاه انسان پس از آگاهی و شناخت نسبت به نعمتی در دست دیگری، آرزو می‌کند که آن را برای خود داشته باشد و دیگری از آن محروم شود که از آن به حسادت یاد می‌شود و گاه دیگر، آرزوی داشتن نعمت را می‌کند بی آن که خواهان زوال آن از دیگری باشد.

به سخن دیگر، حسادت، حالتی از انسان است که در آن شخص خواهان داشتن نعمتی می‌شود که در دست دیگری است و می‌کوشد تا آن را به دست آورد به طوری که خود از آن بهره مند باشد و شخص دیگر از آن محروم شود. البته این حالت و آرزو، گاه تنها به شکل امری قلبی، باطنی و درونی است که در صورت ناتوانی از دست یابی به آن نعمت، تنها موجب آسیب به شخص حسود می‌شود؛ ولی گاه دیگر از امر باطنی و درونی به امری ظاهری نیز تغییر ماهیت و شکل می‌دهد و حسود می‌کوشد تا به هر طریقی شده آن نعمت را از دست دیگری بیرون آورد و خود از آن بهره مند گردد. در این حالت است که آسیب حسادت افزون بر حسود به محسود علیه نیز می‌رسد.

به عنوان نمونه پسری به دختری علاقه‌مند می‌شود و می‌خواهد با او ازدواج کند. در این میان عشق دو سویه‌ای وجود دارد که می‌تواند به این ازدواج منجر شود که موجبات خوشبختی و سعادت پسر و دختر را فراهم می‌آورد؛ ولی پسری دیگر با آگاهی از خوشبختی و احتمال خوشبختی، خودخواهان دختر می‌شود و آرزوی ازدواج با وی را در سر می‌پروراند. در این جا همان دو حالت رخ می‌دهد. گاه تنها آرزوی ازدواج دارد و می‌کوشد تا آن خوشبختی از طریقی غیرمعمولی از پسر اول سلب شود و نصیب وی گردد و گاه دیگر نه تنها چنین آرزوی دارد بلکه به سبب حسادتی که در درون دارد در شکل رفتاری، اعمالی را انجام می‌دهد تا پسر و دختر به هم نرسند. این جاست که حسادت به شکل رفتاری و عملی بروز می‌کند.

خداوند در آیه پنجم سوره فلق به حسادت فعلی اشاره می‌کند و نسبت به آن هشدار شدید می‌دهد و می‌فرماید که تنها راه فرار از چنین حسادت‌های پرخطری پناه بردن به خداوند است. اما واکنش دیگر انسان نسبت به نعمتی که در دست دیگری است، آرزوی داشتن آن نعمت برای خود است بدون این که اراده زوال آن را از دیگری داشته باشد. چنین حالتی را غبطه می‌گویند.

البته زبان شناس و لغوی معروف، ابن منظور درباره معنای غبطه می‌نویسد که اصولاغبطه، حال خوش و نیکو است.[1] براین اساس، غبطه نمی‌تواند واژه‌ای باشد که برای بیان حالت خاصی که بیان شده به کار رود.

غبطه اصطلاحی

اما در کاربردها به ویژه در علوم اخلاق و تربیت، این واژه برای بیان حالت خاص بیان شده است. به سخن دیگر، غبطه هر چند که در لغت عربی به معنای مطلق حال خوش و نیکو است؛ ولی در کاربردهای خاص و اصطلاحات علوم اخلاقی و تربیتی، به معنای حالت خاص می‌باشد. از این رو نراقی در کتاب مشهور جامع السعادات می‌فرماید: غبطه در اصطلاح عبارت است از: آرزو کردن آن چه مایه صلاح دیگری است برای خود بدون این که اراده زوال از او داشته باشد.[2] نکته‌ای که در این تعریف مورد توجه و تاکید است، واژه ترکیبی «مایه صلاح» است. به این معنا که غبطه می‌بایست نسبت به چیزی باشد که صلاح شخص در آن باشد. حال اگر نسبت به چیزی که مایه صلاح نیست بلکه در مسیر بالندگی و رشد وی خلل ایجاد می‌کند ولی شخص به آن چیز علاقه‌مند است و آرزوی داشتن آن را دارد، نمی‌تواند مصداقی از غبطه باشد.

به سخن دیگر، متعلق آرزو و غبطه، داشتن امری است که برای شخص مفید باشد و صلاح وی نیز داشتن آن چیز است. بنابراین اگر شخص آرزوی داشتن چیزی چون جهالت و غفلت و دیوانگی را داشته باشد تا وی را در حالتی از بیهوشی و عدم ادراک محیط قرار دهد، چنین آرزویی مصداق غبطه نیست.

نکته دیگر که در این جا از سوی نراقی مورد توجه و اهتمام است، قید «عدم زوال از دیگری» می‌باشد. به این معنا که عاملی که غبطه را از حسادت جدا می‌سازد، می‌تواند دو امر باشد: نخست، مایه صلاح و نیکویی و دوم آرزوی زوال آن از دیگری را نداشته باشد.

بنابراین می‌توان گفت که در حسادت، حالت خوش و نیکی برای حسود وجود ندارد و متعلق حسادت می‌تواند مایه صلاح و نیکویی باشد و می‌تواند نباشد و دیگر آن که در حسادت، شخص آرزوی زوال نعمت از دست محسود علیه را دارد. اما در غبطه، شخص حالتی خوش دارد و آن چه را می‌خواهد و آرزو می‌کند امری است که مایه صلاح و بالندگی و رشد اوست و خواهان حفظ نعمت در دست دیگری است و زوال آن را نمی‌پسندد.

با توجه به نکاتی که گفته شد می‌توان دریافت که اصولا چشم دوختن و آرزوی داشتن مال و منال دنیا به عنوان یک اصل و هدف نمی تواند به عنوان مصداقی از غبطه باشد، زیرا در تحقق مفهوم غبطه لازم است که متعلق غبطه امری باشد که مایه صلاح شخص است. بر این اساس نمی‌توان آیاتی چون 88 سوره حجر و یا 131 سوره طه و 79 و 80 سوره قصص را مصادیقی از غبطه دانست؛ زیرا در این آیات از آرزوی داشتن مال و منال دنیا به عنوان یک اصل وهدف اصلی سخن به میان آمده و چنین آرزویی نکوهیده شده است. در آیه 196 سوره آل عمران نیز شوکت ظاهری و قدرت دنیوی ومادی و بهره‌های دنیایی که آرزوی کافران است سرزنش شده است که این سرزنش نیز ارتباطی با اصطلاح غبطه ندارد.

اشتباه در تطبیق

برخی غبطه را به دو شکل غبطه پسندیده و ناپسند دسته بندی کرده‌اند که با توجه به تعریف و اصطلاح گفته شده، چنین دسته بندی نادرست است؛ زیرا غبطه با تعریف پیش گفته علامه نراقی در همه حال پسندیده است ومواردی که در آیات پیش گفته است بیرون از دایره تعریف پیش گفته است؛ زیرا متعلق آرزو در این موارد، اموری است که نمی‌تواند مایه صلاح شخص باشد بلکه عاملی مهم در برابر بالندگی و کمال و رشد انسانی است.

اما می‌توان برای آن توجیهی بیان کرد. به این معنا که برخی از افراد گمان می‌کنند که داشتن مال و قدرت ظاهری و شوکت دنیوی، عامل بالندگی و رشد و کمال ایشان است و در حقیقت در تطبیق اشتباه می‌کنند و چیزی که مایه صلاح نیست به عنوان مایه صلاح می‌شمارند. با این همه، چنین مواردی که به عنوان اشتباه در تطبیق از آن یاد می‌شود، بیرون از دایره غبطه نیست و نمی‌توان آن را به عنوان غبطه ناپسند معرفی کرد؛ بلکه چنین مواردی نیز از مصادیق غبطه است که به سبب اشتباه در تطبیق امری را که مایه صلاح او نیست مایه صلاح دانسته و آرزوی داشتن آن را کرده است.

به هر حال، غبطه به عنوان امری پسندیده دانسته شده و نمی‌توان آن را به دو بخش پسندیده و ناپسند دسته بندی کرد، چنان که حسادت را نیز نمی‌توان به دو بخش پسندیده و ناپسند دسته بندی کرد؛ زیرا هر نوع حسادتی ناپسند و زشت است؛ هرچند که حسادت دارای مراتب از نظر شدت و ضعف است که حسادت فعلی، زشت تر و بدتر می‌باشد.

خداوند در آیات پیش گفته از پیامبر(ص) و مومنان می‌خواهد که نسبت به مال و منال دنیایی که در دست کافران است یا قدرت و شوکتی که ایشان در دنیا از آن برخوردارند غبطه نخورند، و اصولا این موارد چیزی نیست که انسان نسبت به آن آرزویی داشته و غبطه بخورد؛ زیرا این امور مایه صلاح بشر نیست و نمی‌بایست نسبت به آن آرزویی داشته باشد.

در حقیقت خداوند، این امور را از مصادیق اموری که مایه صلاح بشر است بیرون دانسته و خواهان عدم توجه به آن شده و آن را متعلق غبطه ندانسته است. در آیه 79 و 80 سوره قصص خداوند موضع‌گیری تند و عتاب آمیز فرزانگان دانشمند را در برابر افرادی که آرزوی داشتن ثروت قارونی را داشتند بیان می‌کند. در این آیه آن چه مورد توجه است رشک ورزی و حسادتی است که مردم نسبت به ثروت قارونی داشتند، بنابراین مصداق غبطه نیست و یا آن که مصداق غبطه از باب اشتباه در تطبیق است. به این معنا که مردم گمان می‌کردند که داشتن ثروتی همانند ثروت قارونی، مایه صلاح و خیر ایشان است و آرزوی داشتن آن را داشتند درحالی که این گونه نیست و ثروت قارونی نمی‌تواند مایه صلاح کسی باشد. چنان که دانشمندان به این مهم دست یافته و مردم را نسبت به آن آگاه کرده و ثروت قارونی را مصداقی از غبطه ندانسته اند. (همان)

مطلوبیت غبطه

آیات 37 و 38 سوره آل عمران که به غبطه حضرت زکریا (ع) نسبت به نعمت‌های خدادادی دردست مریم (س) اشاره دارد، بیانگر موضع قرآن نسبت به غبطه است. دراین آیات خداوند اشاره می‌کند که حضرت زکریا (ع) نسبت به نعمت‌های داده شده به مریم (س) غبطه می‌خورد و همین مساله موجب شد تا از خداوند بخواهد تا به او فرزندی درهنگام پیری و ناتوانی جنسی و جسمی عنایت کند. علامه طباطبایی( ره) در این‌باره می‌نویسد که حضرت زکریا (ع) پس از مشاهده مقام و منزلت مریم (س) از خداوند خواست تا فرزندی را به وی عنایت کند.[3] چنین آرزویی همان غبطه است که در حضرت (ع) پدید آمده است.

این آیات به خوبی روشن می‌سازد که غبطه و درخواست خوبی‌هایی همانند آن چه در دست دیگران است برای خود، امری جایز و مطلوب است و این گونه آرزو و درخواست، جزیی از حسادت و امر ناپسند نیست؛ زیرا شخص با شناخت از نعمتی خواهان آن می‌شود تا مایه رشد و بالندگی وی شود، بی آن که خواهان زوال آن را از دست دیگری باشد.

درحقیقت چشم دوختن به نعمتی که در دست دیگری است و آرزوی داشتن آن بی زوال آن از دیگری، به عنوان غبطه امری مطلوب است. نکته جالب این که انسانها از طریق چشم دوختن به اسوه‌ها و دیگران مهم و آن چه ایشان از نعمت‌ها دراختیار دارند به تلاش و کوشش می‌پردازند تا به آن نعمت‌ها دست یابند و یا آرزوی داشتن آن را از خدا می‌کنند؛ زیرا آرزوی داشتن چیزهای خوب و نیکو، خود مهم ترین عامل حرکت و تلاش در انسان است. از این رو غبطه همواره امری پسندیده دانسته شده و مورد تشویق و ترغیب خداوند و اولیای الهی گردیده است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS