نویسنده: علی حیدرزاده
لهو بازی با فرصتهای غیرقابل تکرار
مفهوم شناسی لهو، لعب و لغو در فرهنگ قرآنی سه واژه لغو، لعب و لهو به کار رفته است. به نظر میرسد که هر سه، معنایی نزدیک به هم دارد؛ از این رو حکم تحریمی یگانهای برای آنها وضع شده است؛ اما با دقت میتوان دریافت که در فرهنگ قرآن هر یک از این واژگان، معنا و مفهوم خاصی را حمل میکنند که باید مورد توجه قرار گیرد.
لغو، در فرهنگ قرآنی به معنای چیزی است که به آن اعتنا نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 742، ذیل واژه لغو) لغو اعم از این است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد. از این رو بر هر کلام بیهوده و غیر مفید و عملی که سودمند نیست و نفعی بر آن مترتب نمی شود، لغو اطلاق میشود. (التحقیق، حسن مصطفوی، ج 10، ص 208)
لعب، کاری است که دارای انتظام و پیوستگی است، اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، خیالی و خالی از حقیقت است. اما لهو، به چیزی گفته میشود که انسان را از کارهای مفید و مهم باز دارد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 748، ذیل واژه لهی) گاه حتی لهو به هرگونه سرگرمی اطلاق میشود که انسان را از کارهای مهم باز دارد، حتی اگر آن کار از جهتی مفید باشد؛ زیرا سرگرم شدن به کاری که شخص را از هدف اصلی باز میدارد، امری لهوی و غیرمفید است. اینکه به ابزارهای طرب انگیز، آلات لهوی گفته میشود به همین دلیل است. (المیزان، ج 14، ص 247؛ نثر طوبی، ج 2، ص 362، ذیل واژه لعب)
علامه طباطبایی در المیزان مینویسد: پنج خصلت زندگی دنیا: لهو، لعب، زینت، تفاخر، و تکاثر است و شیخ بهایی در این باره سخنی دارد که کلمه «لعب» به معنای بازی نظامداری است (که دو طرف بازی به نظام آن آشنایی دارند، مانند الک دولک و نظایر آن) که اطفال به منظور رسیدن به غرضی خیالی آن را انجام میدهند و کلمه «لهو» به معنای هر عمل سرگرم کننده ای است که انسان را از کاری مهم و حیاتی و وظیفه ای واجب باز بدارد. کلمه «زینت» به اصطلاح علم صرف بنای نوع است، یعنی میفهماند که مثلافلانی به نوعی مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن، وسیله آرایش باشد، و به این منظورش استعمال کنند و آرایش، عبارت از آن است که چیز مرغوبی را ضمیمه چیز دیگری کنی تا مردم به خاطر جمالی که از این ضمیمه حاصل شده مجذوب آن چیز شوند، (مثلاآرایش زنان عبارت از این است که زن با طلاو جواهرات و یا رنگهای سرخ و سفیدی خود را جلوه دهد و از ضمیمه کردن آنها به خود جمالی کسب کند، به طوری که بیننده مجذوب جمال او شود.) «تفاخر» به معنای مباهات کردن به حسب و نسب است. «تکاثر در اموال و اولاد» به معنای آن است که شخصی به دیگری فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشتری دارم و زندگی دنیا عرضی است زائل و سرابی است باطل که از یکی از خصال پنجگانه زیر خالی نیست: یا لعب و بازی است، یا لهو و سرگرم کننده، یا زینت است، (که حقیقتش جبران نواقص درونی خود با تجمل و مشاطه گری است)، یا تفاخر است و یا تکاثر؛ و همه اینها همان موهوماتی است که نفس آدمی بدان و یا به بعضی از آنها علاقه میبندد، و اموری خیالی و زائل است که برای انسان باقی نمی ماند و هیچ یک از آنها برای انسان کمالی نفسانی و خیری حقیقی جلب نمی کند.
از شیخ بهایی (رحمه الله) نقل شده که گفته است: این پنج خصلتی که در آیه شریفه ذکر شده، از نظر سنین عمر آدمی و مراحل حیاتش مترتب بر یکدیگرند، چون تا کودک است حریص در لعب و بازی است، همین که به حد بلوغ میرسد و استخوان بندی اش محکم میشود، علاقه مند به لهو و سرگرمی میشود، پس از آنکه بلوغش به حد نهایت رسید، به آرایش خود و زندگی اش میپردازد و همواره به فکر این است که لباس فاخری تهیه کند، مرکب جالب توجهی سوار شود، منزل زیبایی بسازد و همواره به زیبایی و آرایش خود بپردازد، بعد از این سنین به حد کهولت میرسد و آن وقت است که (دیگر به این گونه امور توجهی نمی کند، و برایش قانع کننده نیست، بلکه) بیشتر به فکر تفاخر به حسب و نسب میافتد و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در بیشتر کردن مال و اولاد صرف میشود. (ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 289)
زمینههای لهو
قرآن در تبیین لهو به زمینههای آن اشاره کرده و به تحلیل آن میپردازد. از جمله زمینههای گرایش انسان به لهو میتوان به آرزوهای باطل اشاره کرد که زمینه اشتغال انسان به لهو و بازایستادن از هدایت میشود. این مطلب در آیات 2 و 3 سوره حجر بیان شده است. دلبستگی به اموال دنیوی از دیگر زمینههای اشتغال آدمی به لهو و غفلت از یاد خدا میباشد؛ از این رو خداوند در آیه 9 سوره منافقون، مومنان را از مشغول شدن به لهو و سرگرمی به وسیله اموال باز میدارد و به آنان هشدار میدهد که سرمایه فرصت کوتاه عمر و زندگی در دنیا را این گونه با سرگرم شدن به مال از دست ندهند تا در گروه زیانکاران و خاسران قرار گیرند. تجارت و داد و ستد اقتصادی از دیگر زمینههای بس خطرناک است که موجبات سقوط آدمی در دام لهو میشود و غفلت از یاد خدا را به همراه دارد. بسیاری از مردم به سبب افتادن در دام تجارت پرسود نه تنها از خدا غافل میشوند، بلکه عشق به تجارت، آنان را از دادن زکات باز میدارد و اجازه نمی دهد تا به وظایف ابتدایی خود نسبت به فقیران و نیازمندان جامعه عمل کنند. (نور، آیه 37)
از دیگر زمینه هایی که خداوند در قرآن برای افتادن در دام لهو و سرگرمیهای بیهوده مطرح میکند، تکاثر و زیاده طلبی بر دیگران در ثروت، قدرت، قبیله و مانند آن است که در آیات 1تا 4 سوره تکاثر به عنوان عاملی خطرناک از آن یاد و به مومنان هشدار داده شده است که از آن اجتناب کنند.
دلبستگی به فرزند از دیگر زمینههای لهو و غفلت ازیاد خداست. خداوند در آیه9 سوره منافقون قرارگرفتن در لهو و سرگرمی به وسیله فرزند را موجب فرجامی خسارتبار بر میشمارد و مومنان را از افتادن در دام دلبستگی بی حد و مرز باز میدارد؛ زیرا چنین دلبستگی و سرگرم شدن به آن موجب میشود تا از یاد خدا غافل شود و درمسیر متاله و خدایی شدن گام برندارد.
مسلمانان در صدر اسلام به سبب عدم درک درست مسایل و تشخیص اهم و مهم و مفید و بیهوده، گاهی کارهایی را انجام میدادند که خداوند ایشان را از انجام آن باز میدارد. به عنوان نمونه در آیه 11 سوره جمعه بیان شده که مسلمانان در هنگام ایراد خطبههای نمازجمعه ازسوی پیامبر(ص) با دیدن کاروانهای تجاری و داستان سرایان افسانههای کهن، از مسجد بیرون میروند و پیامبر(ص) را به حال خود رها میکنند.
مصادیقی از لهو
در قرآن به نمونههایی از امور لهوی اشاره شده است. البته این بدان معنا نیست که امور لهوی تنها دراین امور خلاصه میشود، بلکه چنان که گفته شد هر امری که انسان را به خود سرگرم کند و از یاد خدا و حرکت درمسیر خدایی و متاله شدن بازدارد، به عنوان امور لهور معرفی و تحریم میشود.
از جمله مصادیقی که قرآن برای امور لهوی بیان میکند، داستانهای خرافی و سرگرمیهای واهی است که موجبات گمراهی مردم نیز میشود و آنان را از یاد خدا و متاله شدن بازمی دارد. (لقمان، آیه6) علامه طبرسی مفسر بزرگ شیعی در تفسیر وزین مجمع البیان مینویسد: منظور از «من الناس» دراین آیه، به اعتقاد برخی از مفسران، نضربن حرث است که به کشور ایران ساسانی مسافرت میکرد و از کتابهای افسانه میخرید و آنها را به مکه منتقل میکرد. (مجمع البیان، ج7و8، ص490)
دلبستگی انسان به داستانهای واهی و خرافی و افسانه سراییها موجب میشود تا او از هدف اصلی و مهم بازماند. بسیار دیده شده است که مردم بویژه جوانان چنان خود را سرگرم فیلم و سریال و رمان میکنند که از آب و نان نیز میافتند چه برسد که در اندیشه فلسفه و هدف زندگی باشند و برای متعالی شدن گام بردارند. و بگردی و بازیهای رایانه ای نیز از جمله مصادیق امروزی این گونه رفتارهای لهوی است که موجبات خسران و زیان آدمی میشود. دیده شده که شخص بیش از سه شبانه روز در پشت رایانه نشسته و با وبگردی و بازی رایانه ای مرگ خویش را رقم زده است. این گونه اعمال لهوی موجب میشود که نه تنها فرصت کوتاه عمر را از دست بدهد بلکه خود، آن را کوتاه تر ساخته و مرگ زودهنگام را برای خود بنویسد و از کمال و تعالی بازماند.
کارهایی چون نی زدن (جمعه، آیه 11 و مجمع البیان، ج 9 و 10، ص 436)، طبل زدن (همان) و سرگرم شدن به غنا و موسیقی لهوی (لقمان، آیه 6 و مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 490) از جمله امور لهوی است که باید از آن پرهیز کرد. غنا و نوازندگیهای طرب انگیزی که از سوی افراد صورت میگیرد و آدمی را به جای کارهای مفید و مهم، به خود سرگرم میکند، مشکل بسیاری از جوامع بشری است. چه شب هایی که در بزم میگذرد و چه روزهایی که به سبب لهو شبانه به خواب سپری میشود.
کارهای لهوی نه تنها برای فرد مفید نیست، بلکه جامعه نیز از آن سود نمی برد و بر شکوفایی تمدنی و اقتصادی جامعه چیزی نمیافزاید. سرمایه هایی که بیهوده به باد میرود و فرصت هایی که به سادگی میسوزد و تباه میشود، بی آن که تحولی مثبت در شخص و جامعه پدیدار شود.
برخی از افراد، در اوقات مختلف به جای این که سخنان استوار بر زبان جاری سازند، اوقات شریف خود و دیگران را با بیهوده گوئی و برنامه هایی چون طنز کلامی و جوک و لطیفه گویی بی معنا و زشت، تباه میسازند. پیامکهایی بیمحتوا و جوکهای عفت سوز و حیابر، از کارهایی است که در قرآن به عنوان «لهوالحدیث» از آن یاد شده و از عمل به آن نهی شده است.
لهوالحدیث، هر سخنی است که وقت آدمی را به پوچی و بطالت تباه میسازد و اندیشه و فکری را منتقل نمیکند. داستانهای خرافی و افسانههای باطل و نیز سرگذشت هایی که به فساد و فجور منتهی میشود و شعرهای یاوهای که فکر و دل را تیره و تار میسازد و نیز هرگونه سخنان گمراه کننده و سخنرانیهای تبلیغی بی برهان و استدلال و کفرگونه و شرک آمیز، از جمله مصادیق لهوالحدیث است که انسان میبایست از آن اجتناب کند. (لقمان/ 6)
از نظر قرآن، زندگی دنیا برای انسان یک فرصت بسیار استثنایی است که نباید آن را به بیهودگی تباه ساخت و زیانکار شد. هرکسی که به دنیا به عنوان ابزاری برای رشد و کمال نظر نکند، زندگی خویش را به لهو گذرانده است. (محمد، آیه 36) از این رو اهل ایمان و تقوا هرگز به دنیا به عنوان یک ارزش و هدف نمینگرند، بلکه میکوشند تا از این فرصت دنیا، بیشترین و بهترین بهره را برند و خدایی شوند. (انعام، آیه 32) از این رو خداوند به انسانها هشدار میدهد تا در زندگی دنیا تعقل کنند و بدانند که اگر همت خویش را دنیا قرار دهند، در حقیقت در پی بیهودگی و لهوی رفته اند که هیچ سودی برای آنان در آخرت ندارد. (همان) اشتغال به دنیا و مقصد و مقصود قراردادن آن یکی از مهم ترین مصادیق اشتغال به لهویات است که در این آیه و همچنین 62 سوره عنکبوت و 36 سوره محمد و 20 سوره حدید به آن اشاره شده است.
نکوهش و تحریم لهو
عقل انسانی، امور لهوی را نکوهش میکند و از انسان میخواهد تا به کارهایی اقدام کند که سودی داشته باشد و یا هدف اصلی را برآورده نماید و درجایی که امری مهم و با اهمیت است به کارهای بی اهمیت و سرگرم کننده و یا حتی کم اهمیت اشتغال نورزد.
شریعت نیز این حکم عقلانی را امضا و تایید کرده و خداوند در آیاتی چند از جمله آیه نخست سوره تکاثر و 11 سوره جمعه هرگونه کار لهوی را سرزنش نموده است.
از نظر قرآن هرگونه کار لهو در مقایسه با پاداشهای اخروی، امری بی ارزش است (جمعه، آیه11) و انسان لازم است زندگی دنیوی خویش را به عنوان کارخانه و مزرعه آخرت در نظر گیرد و خود را چنان بسازد که از زندگی برتر آخرت بهره برد، چنان که متقین به سبب این پرهیز از کارهای لهوی خود به این درجه میرسند و خود را با خدایی شدن برای زندگی برتر اخروی در بهشت آماده میسازند. (انعام، آیه 32)
خداوند در آیه فوق اشتغال به سرگرمی و لهویات زندگی دنیوی را موجب باز ماندن انسان از خیرات آخرت برمی شمارد و در آیات 2 و 3 سوره حجر یکی از عوامل پشیمانی مردم در آخرت را اشتغال به این گونه کارها معرفی میکند. از این روست که به آنان هشدار میدهد تا از این گونه کارها اجتناب کنند و خود را به اموری مشغول نسازند که ایشان را از آخرت و یاد خدا باز میدارد (لقمان، آیه 6) و اجازه نمی دهد تا شخص چنان که باید و شاید از فرصت عمر کوتاه بهره برد.
خداوند در آیه 20 سوره حدید به صراحت هرگونه اشتغال به لهوهای فریبنده دنیایی را حرام و موجب عذاب آخرتی برمی شمارد و با اشاره به غنا و نغمههای مفسده انگیزی که از امور لهوی است، حرمت آن را بیان میکند (لقمان، آیه 6) و از انسانها میخواهد تا با تعقل و مقایسه دو سرای دنیا و آخرت و ارزش گذاری درست، کارهایی انجام دهند که آنان را به سوی خدا و بهره مندی از آخرت و پاداشهای آن میبرد. (انعام، آیه 70 و اعراف، آیات 50 و 51 و عنکبوت، آیه 64 و آیات دیگر)
برخی از اهل لهو، نه تنها متذکر پندهای قرآن و پیامبر(ص) نیستند (انعام، آیه70 و حجر، آیات 2 و 3) بلکه دیگران را نیز به سوی کارهای لهوی میکشانند و با سرمایه گذاری در این زمینه به ترویج و گسترش کارهای لهو میپردازند تا این گونه مردم را از مسیر خدایی شدن منحرف و گمراه سازند. (لقمان، آیه6) چنین افرادی که از رواج دهندگان لهو از هر نوعی به ویژه گفتاری هستند باید آگاه باشند که از سوی خداوند مستحق عذاب خوارکننده ای هستند. (مجمع البیان، ج7 و 8، ص 490)
برخی پا از این فراتر نهاده و دین خداوند را به سرگرمی و لهو تبدیل میکنند (انعام، آیه 70 و اعراف، آیه 51) و به جای تمسک به آیین الهی، آن را بازیچه خواهشها و امیال خود میسازند و براساس هواها و خواستههای نفسانی، محتوای دین را تغییر میدهند و براساس احوال مختلف در دین تصرف میکنند. (المیزان، ج7، ص142)
خداوند در آیات 50 و 51 به چنین افرادی که دین را ابزار سرگرمی و لهوی خویش قرار میدهند هشدار میدهد که این گونه رفتار نه تنها محرومیت از بهشت و مواهب آن را موجب میشود بلکه عذاب سخت اخروی را برای آنان به دنبال خواهد داشت. گرفتار شدن به عذاب و محرومیت از شفاعت (انعام، آیه 70 و کشاف، ج2، ص36) و عذاب شدن با نوشیدنیهای سوزان و دردناک (انعام، آیه 70) و فراموشی در آخرت (اعراف، آیه 51) از جمله عذابهای اخروی است که در این آیات برای تغییر لهوی دین بیان شده است.
از امام رضا(ع) روایت است که این افراد به سبب این که خود را برای آماده شدن برای دیدار این روز رها کردند، ما نیز ایشان را در آن روز رها میکنیم. (تفسیر نورالثقلین، ج2، ص37، حدیث 147)
باتوجه به عطف جمله «غرتهم» در آیه 51 سوره اعراف میتوان احتمال داد که این عطف از نوع عطف سبب بر مسبب است؛ به این معنا که سبب بازی گرفتن دین از سوی این مردم، فریفته شدن به زندگی دنیاست. به سخن دیگر بسیاری از بازی کنندگان با دین کسانی هستند که فریفته و دلبسته به دنیا شدند و آخرت و حساب و کتاب آن را فراموش کردند.
به هر حال انسان باید همواره هوشیار و بیدار باشد که کاری نکند که از خدا و آخرت غافل شود. باتوجه به آموزههای وحیانی میتوان گفت هر آن چه انسان را از یاد خدا و آخرت غافل میکند و اجازه نمیدهد تا به هدف مهم و اصلی آفرینش یعنی خدایی شدن بپردازد، به عنوان امری لهوی معرفی و از آن نهی شده است. بنابراین، آن چه بیان شد تنها مصادیقی از این امر زشت و حرام است و باتوجه به شرایط و زمان و مکان میتوان مصادیق دیگر را شناسایی و تحریم کرد.