نویسنده: محمدمهدی فجری
حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی، مانند سرمای شدید و برف و یخبندان بی سابقه در زمستان، که علاوه بر از بین رفتن محصولات کشاورزی، سبب خسارات بسیار و بروز مشکلاتی در زندگی مردم میشود، کاهش شدید نزولات آسمانی و به تبع آن خشکسالی و کمبود آب، تورم بی سابقه جهانی، فوت دور از انتظار بسیاری از دوستان و آشنایان در سنین پایین، تصادفات فردی و گروهی بسیار، گسترش اختلافات خانوادگی، سردرگمی فقیر و غنی و دهها مشکل گوناگون دیگر، اموری است که در اطراف، و زندگی ما رخ میدهد.
با نگاهی گذرا میتوان برای هر یک از موارد فوق، یک یا چند علت جست وجو کرد و شاید بتوان به راهکارهای عملی دست یافت که در اینباره نویسندگان و گویندگان به تفصیل سخن گفته و از آن بحث کرده اند. برخی به جای بررسی علل و عوامل اصلی و زیربنایی، گناه را به گردن عوامل کم اهمیت میاندازند که نقش اساسی را به عهده نداشتهاند و یا عوامل موهوم و خرافی و خیالی را مطرح میکنند.
برخی نیز تمام علت بدبختی خود را به بیگانگان و سیاستهای مخرب آنها نسبت میدهند و عده ای، همه این حوادث را مولود گردش موافق و مخالف افلاک میپندارند. سرانجام، عدهای دست به دامن قضا و قدر- به مفهوم تحریف یافته اش- و یا شانس و طالع و اقبال میزنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه میکنند؛ اما متاسفانه کمتر کسی از نگاه دین به این مسئله پرداخته و آن را تحلیل میکند. از نگاه دین اسلام، بلاها و گرفتاریها علل مختلفی دارد؛ از جمله: آزمایش، شکوفایی، تکامل، تقویت ایمان، هشدار، تادیب، اجر و پاداش و... که در رابطه با هر یک، آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ اما در این نوشتار به یکی از مهم ترین علل بلاها، یعنی گناه پرداخته شده است. اینک با هم مطلب را از نظر میگذرانیم:
عامل مهم حوادث
اسلام، اعمال بشر را عاملی مهم برای حوادث برمی شمارد و بر آن تاکید میورزد؛ چنانکه قرآن میفرماید: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»؛ «هر مصیبتی به شما رسد، به سبب اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو میکند.» (شوری 30)
در این آیه، نکاتی است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبی نشان میدهد، برخی از مصائبی که دامنگیر آدمی میشود، یک نوع مجازات الهی و هشدار است؛ هر چند استثنائاتی هم دارد و به این ترتیب، یکی از دلائل حوادث دردناک و مشکلات زندگی روشن میشود.
جالب اینکه در حدیثی از امیر مومنان علی علیه السلام میخوانیم که پیامبر گرامی خدا( ص) فرمود: این آیه (و ما اصابکم من مصیبه ...) بهترین آیه در قرآن مجید است. ای علی! هر خراشی که از چوبی [بر تن انسان] وارد میشود، و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است [که از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنیا عفو میکند، گرامی تر از آن است که [در قیامت] در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده است، عادل تر از آن است که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.»
2- ظاهر آیه، عام است و همه مصائب را در برمی گیرد؛ ولی باید دانست مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام و برخی از اولیاء الهی میشده است، برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بوده است. همچنین برخی از گرفتاریهایی که گریبان افراد غیرمعصوم را میگیرد یا جنبه آزمایش و امتحان دارد؛ چنانکه قرآن به صراحت میفرماید: «ولنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاءمول و الاءنفس و الثمرات و بشرالصبرین»؛ «قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش میکنیم و به استقامت کنندگان بشارت ده.»(بقره 155)
گاهی نیز بر اثر بی دقتی، مشورت نکردن و سهل انگاری در امور حاصل میشود که اثر تکوینی اعمال خود انسان است.
3-گاه مصائب، جنبه دسته جمعی دارد، و محصول گناهان جمعی است؛ همان گونه که در قرآن چنین میخوانیم: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»؛ «فساد در خشکی و دریا به سبب اعمال مردم آشکار شد تا نتیجه برخی اعمالش را به آنها بچشاند؛ شاید باز گردند.»(روم 41)
و در آیه دیگری چنین آمده است: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و اذا اراد الله بقوم سوءاً فلامرد له»؛(رعد 11) «خداوند، سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد؛ مگر اینکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی [به خاطر اعمالشان] کند؛ هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.»
گاه ممکن است این قضیه درباره فرد فرد انسانها صادق و هر کس در مقابل گناهی که مرتکب میشود به مصیبتی در جسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان گونه که در آیه فوق آمده است
گناهان جدید و بلاهای جدید
به راستی اگر نافرمانی از فرمان خدا، عامل این همه مشکلات فردی و اجتماعی است و اگر گناه عدهای، گریبانگیر همه جامعه میشود، پس چرا به آن بی توجه اند و گناه کاران شرمنده نمی شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه کنونی از بین رفته است؟ چرا برخی، میان مال حلال و حرام فرقی نمی گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا از مهم ترین واجبات، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، خبری نیست؟ چرا به نماز که ستون اصلی دین است، بی توجهی شده و پرداخت خمس و زکات، به فراموشی سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف که نقش مهمی در اجتماع دارد، با بی توجهی مواجه شده است؟ آیا اختلاط زن و مرد در برخی مجالس، گناهی بزرگ محسوب نمیشود و چرا نظارت والدین بر فرزندان، جدی گرفته نمیشود؟
متاسفانه آنچه بلای اجتماع، خانوادهها و به ویژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصی جدید و سرگرمیهای متنوع و انحرافات تازهای است که روزبه روز بر آنها افزوده میشود. متاسفانه امروزه، روابط و دوستیهای پسر و دختر، استفاده از انواع موادمخدر، استفاده ناصحیح از وسایلی همچون: ماهواره، اینترنت، موبایل و... به مسئلهای عادی تبدیل شده است؛ همان گونه که مشاهده میشود، گرفتن عکسهای غیراخلاقی با موبایل و ارسال آن توسط بلوتوث و... به وسایلی برای اشاعه فحشا تبدیل شده است و برخی والدین در مقابل هجوم فیلمها و عکسهای غیراخلاقی و مبتذل، جوانان را آزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروریات دیناند. حضرت علی علیه السلام در کلامی، گناهان جدید را عامل بلاهای جدید معرفی کرده، میفرماید: «کلما احدث الناس من الذنوب ما لم یکونوا یعملون، احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعدون؛ هرچه مردم گناه تازه بکنند، خداوند بلای تازهای برای آنها به وجود میآورد که سابقه نداشته است.»
از طرف دیگر، بی توجهی جامعه و والدین باعث شده است تا بسیاری از جوانان از مفاسد مخرب چنین سرگرمیهایی بی اطلاع باشند که افزون بر ضررهای فردی، باعث اشاعه فحشا در جامعه میشود.
قرآن کریم میفرماید: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین ءامنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا والاخره والله یعلم و انتم لاتعلمون»؛ «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است و خداوند میداند و شما نمیدانید.» (نور 91)
اشاعه فحشا
از آنجا که انسان، یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی میکند، از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب میشود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک میکند و آلودگی آن به آلودگی اش. طبق همین اصل، در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند، به شدت مبارزه شده است. اگر میبینیم در آموزههای دینی، با غیبت به شدت مبارزه شده است، یکی از فلسفه هایش این است که غیبت، عیوب پنهانی را آشکار میسازد و حرمت جامعه را جریحه دار میکند.
اگر میبینیم در اسلام، از تظاهر به گناه به شدت منع شده و دستور عیب پوشی داده شده است، یک دلیلش این است که گناه، همگانی نشود. اگر میبینیم معصیت آشکار، اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است، بر همین اساس است.
اصولا گناه، همانند آتش است. وقتی این آتش در نقطهای از جامعه روشن شود، باید کوشید تا خاموش، یا دست کم محاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه ای به نقطه دیگر برده شود، حریق، همه جا را فراخواهد گرفت و کسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود.
از این گذشته، پلیدی گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سد بزرگی در برابر فساد است که اشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، این سد را میشکند، گناه را کوچک میکند و آلودگی به آن را ساده مینماید.
در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میخوانیم: «المذیع بالسیئه مخذول والمستتر بها مغفور له؛(5) فردی که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آنکه آن را پنهان میدارد، مشمول آمرزش الهی است.»
ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشا» اشکال مختلفی دارد: گاه به این است که به دروغ و تهمتی دامن بزنند و برای این و آن بازگو کنند. زمانی به این است که مراکز فساد و نشر فحشا به وجود آید. گاهی به این است که وسائل معصیت در اختیار مردم قرار گیرد و یا به نحوی، آنها را به گناه تشویق کنند. گاه هم به این است که پرده حیا دریده و ارتکاب گناه در ملاعام ترویج شود. همه اینها مصداق «اشاعه فحشا» است.
برخلاف آنکه برخی در برابر امر به معروف و نهی از منکر دیگران ایستادگی میکنند و آن را مربوط به خود میدانند، اسلام برخی آثار گناه را فردی و برخی را اجتماعی معرفی میکند:
آثار فردی گناه
با بررسی آیات و روایات به این نتیجه میرسیم که بسیاری از مشکلات در زندگی، متاثر از معصیت الهی است و افراد، بدون در نظر گرفتن این مهم، فرد یا جامعه را مقصر مشکلات خویش میپندارند. علت این پندار، آن است که در برخی موارد، رابطه گناه با مصیبتی که از آن ناشی میشود، کم و بیش قابل درک است؛ اما در بسیاری موارد، محسوس نیست و شخص، دنبال علت دیگری میگردد.
گاه ارتکاب گناه سبب میشود انسان از انجام عبادتی محروم شود؛ چنان که امام صادق علیه السلام میفرماید: «ان الرجل لیذنب الذنب فیحرم صلاه اللیل و ان عمل السییء اسرع فی صاحبه من السکین فی اللحم؛ آدمی گاهی گناه میکند و بر اثر آن از نماز شب محروم میشود. تاثیر کار زشت در انسان سریع تر از تاثیر کارد در گوشت است.»
به سبب ارتباط بین محرومیتها و مصیبتها و گناه است که وقتی مشکل برای برخی بزرگان پیش میآمد، فکر میکردند چه خطایی کرده اند که باعث این مصیبت شده است. قساوت قلب(انعام42)، ذلت و بیچارگی (بقره61)، گرفتاری و رنج (شوری30)، بسته شدن مراکز ادراک (نحل 108)، سختی و تنگدستی در زندگی (طه 124)، تغییر نعمتهای الهی (انفال 53) و... برخی از آثار گناه به شمار میرود.
1. سختی و تنگدستی در زندگی
بسیار مشاهده میشود که انسان دست به هرکاری میزند با درهای بسته روبه رو میشود، و گاهی به عکس به هرجا روی میآورد، خود را در برابر درهای گشوده میبیند، مقدمات هرکار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست.
گاهی تنگی معیشت به این علت نیست که درآمد کمی دارد. ای بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولی بخل و حرص و آز، زندگی را بر او تنگ میکند؛ نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند؛ بلکه گویی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید. چنین فردی، به فرموده علی علیه السلام همچون فقیران زندگی میکند و همانند اغنیا و ثروتمندان حساب پس میدهد. «عجبت للبخیل یستعجل الفقر الذی منه هرب و یفوته الغنی الذی ایاه طلب فیعیش فی الدنیا عیش الفقراء و یحاسب فی الاخره حساب الاغنیاء از بخیل در شگفتم که برای رسیدن به فقری که از آن گریزان است، شتاب میورزد و به آن بی نیازی که خواستار آن است دسترسی پیدا نمیکند؛ در دنیا همچون فقیران زندگی میکند، و در آخرت باید حسابی چون حساب ثروتمندان پس دهد.» قرآن کریم عامل اصلی این مسائل را اعراض از یاد حق دانسته، میفرماید: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا»؛ «وهرکس از یاد من روی بگرداند، زندگی [سخت و ] تنگی خواهد داشت.(طه 124) همان گونه که یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس، نگرانی و سختی در زندگی میشود.
در روایات اسلامی میخوانیم که از امام صادق علیه السلام پرسیدند:«منظور از آیه «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» چیست؟»
فرمود: «اعراض از ولایت امیرمومنان (علیه السلام) است.» آری، شخصی که از حضرت علی علیه السلام الگو بگیرد، زندگی گشاده و وسیعی خواهد داشت؛ زیرا الگویش همان ابر مردی است که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزشتر بود. در نتیجه او آن چنان به خدا دل میبندد که جهان در نظرش کوچک میشود و زندگی اش وسعت مییابد؛ اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، درهر شرایطی، گرفتار زندگی سخت هستند.
2- زنگار قلب
قلب برخی انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفای فطری نخستین را از دست داده است. به همین دلیل، چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب میدرخشد، هرگز در آنان بازتابی ندارد، و پرتو انوار وحی در وجودشان منعکس نمی شود. قرآن درباره این افراد میفرماید: «کلابل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون»؛ (مطففین 14) «چنین نیست که آنها میپندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»
آیات متعددی از قرآن با صراحت از تاثیر گناه در تاریک ساختن دل، سخن به میان آورده و بر آن تاکید کرده است؛ چنان که در سوره مومن میفرماید: «کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار»؛ (مومن 35) «خداوند، این گونه بر قلب هر متکبر طغیانگری مهر مینهد.» همچنین در جای دیگر درباره گروهی از گنه کاران لجوج و عنود میفرماید: «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب عظیم»؛ (بقره 7) «خداوند بر دلهای آنها مهر نهاده، و همچنین برگوشها و برچشمهایشان پرده ای فرو افتاده است و برای آنها عذاب بزرگی است.»
در آیه دیگری میخوانیم: «فانها لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»؛ (حج 46) «چشمهای ظاهر، نابینا نمی شود؛ بلکه دلهایی که در سینهها جای دارد، نابینا میشود.»
آری، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضا و جوارح به سوی قلب سرازیر میشود، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل میسازد. اینجاست که آدمی، راه و چاه را تشخیص نمی دهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی میشود که همه را حیران میکند؛ یعنی با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش میزند و سرمایه خوشبختی خویش را به بادفنا میدهد.
رسول خدا (ص) میفرماید: هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا میشود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار کند، قلبش را از گناه صیقل داده است و اگر گناه را زیاد کند، سیاهی افزون میشود [ تا تمام قلبش را فرا میگیرد] این همان زنگاری است که خداوند در قرآن ذکر کرده است: «چنین نیست که آنها میپندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.»
3- کوتاهی عمر
عمر، بزرگترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است، از این رو اولیای الهی، همیشه طول عمر خویش را از خداوند منان طلب میکرده اند؛ چنان که امام حسن عسکری علیه السلام از خداوند، این گونه طلب میکند:«اسالک ان تطیل عمری فی طاعتک» (10) خدایا! از تو میخواهم عمرم را برای اطاعتت طولانی فرمایی.»
طبق روایات متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام همان گونه که برخی کارها، باعث افزایش عمر انسان میشود، برخی موارد نیز از عمر انسان میکاهد، یکی از آنها، گناه است.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطیعه الرحم و العقوق و ترک البر؛ به خدا پناه میبریم از گناهانی که نابودی را شتاب دهند و مرگها را نزدیک سازند و خانهها را ویران کنند و آنها قطع رحم، و آزردن و نافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکی است.»
و نیز میفرماید: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال؛ کسانی که بر اثر گناهان میمیرند، بیش ترند از کسانی که بر اثر رسیدن اجل میمیرند.»
4. فراموشی
گناه، باعث فراموشی میشود. فراموشی، عوامل مختلف فیزیولوژیکی و روانی میتواند داشته باشد. نافرمانی خدا، یکی از آن عوامل به شمار میآید. رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از عقوبتهای الهی برای گناهکاران را ضعف قوه یادآوری بیان کرده، میفرماید: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخیرات ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علمه؛ از گناهان دوری کنید که نیکیها را از بین میبرد. آدمی مرتکب گناهی میشود و بر اثر آن، علمی که قبلافرا گرفته را فراموش میکند.»
افزون بر اینکه معصیت باعث میشود انسان، خود را از یاد ببرد، سبب فراموشی مرگ و قیامت(اعراف51) گناهان گذشته (مجادله 6) و نشانههای الهی(طه126) میشود و در نتیجه باعث میشود انسان، خداوند متعال را فراموش کند؛ چنان که قرآن کریم درباره چنین افرادی میفرماید: «نسوا الله فنسیهم»؛(توبه 67) «خدا را فراموش کردند، و خدا [نیز] آنها را فراموش کرد [و رحمتش را از آنها قطع کرد].»
5. مستجاب نشدن دعا
دعا مهم ترین راه ارتباط با خالق هستی و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خویش است؛ چنان که قرآن میفرماید: «قل ما یعبوا بکم ربی لولادعاوکم»؛ «بگو: پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.»(فرقان 77)
همچنین معصیت، سبب سلب توفیق، از بین رفتن حال معنوی هنگام دعا، و نیز باعث حبس دعا میشود و چنین است که دعا مستجاب نمی شود.
امام باقر علیه السلام میفرماید: بنده ای حاجتی را از خداوند میخواهد، و اقتضاء این است که خداوند، حاجت او را یا در وقتی نزدیک و یا در مدتی طولانی برآورده کند. [در این فاصله] بنده ای که طلب حاجت کرده است، مرتکب گناهی میشود، خداوند به فرشته [مامور برآوردن خواستههای او] دستور میدهد حاجتش را بر نیاور و محرومش کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محرومیت از ناحیه من شده است.»
6. الحاد و انکار
رسول اکرم (ص) در ضمن گفتاری فرمود: همانا گناهان، بی یار و یاوری [و گمراهی] را بر گنه کار مسلط میکند تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و به همین منوال، انکار یکتایی خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده میسازد.»
7. عذاب الهی در آخرت
قرآن مجید، عذاب سخت و آتش سوزان قیامت را از آثار نافرمانی خدا برشمرده، میفرماید:«و من جاء بالسیئه فکبت وجوههم فی النار هل تجزون الاما کنتم تعملون»؛«و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده میشوند [و به آنها گفته میشود] آیا جزایی جز آنچه عمل میکردید، خواهید داشت؟!»(نمل90)
در جای دیگر میفرماید: «و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا»؛(جن23) «هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن میماند.»
شاید برخی ادعا کنند که ما هر چقدر گناه میکنیم، نه تنها سختی و تنگدستی مشاهده نمی کنیم؛ بلکه هر روز زندگی ما بهتر میشود. در جواب این گونه افراد باید گفت: اولا: بسیاری از نکبتها و کمبودها در زندگی به علت سرپیچی از فرمان خدا پدید میآید؛ در حالی که انسان، علت آن را نمیداند و ثانیا: این سوالی است که مردی از شعیب پیامبر علیه السلام پرسید و گفت:«چرا من این همه گناه میکنم؛ ولی خداوند مرا عقوبت نمیکند؟» از سوی خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتار بدترین عقوبتها هستی و نمیدانی.» مولوی این داستان را این گونه بیان میکند:
آن یکی میگفت در عهد شعیب
که خدا از من بسی دیده است، عیب
چند دید از من گناه و جرمها
وز کرم یزدان نمی گیرد مرا
حق تعالی گفت در گوش شعیب
در جواب او فصیح از راه غیب
که بگفتی چند کردم من گناه
وز کرم نگرفت در جرمم اله
چند میگویی و مغلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه
چند چندت گیرم و تو بی خبر
در سلاسل مانده ای پا تا به سر
زنگ تو بر توست ای دیگ سیاه
کرد، سیمای درونت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا کور شد زاسرارها
یعنی تو بر عکس فکر میکنی. اگر خداوند، تو را عقوبت میکرد و تو قابلیت چنین مجازاتی را داشتی، آن وقت ممکن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلکه لطف و رحمت باشد؛ زیرا احیانا سبب بیداری تو میشد؛ اما آنچه اکنون، گرفتار آن هستی، صد درصد عقوبت است.
آثار اجتماعی گناه
آنچه از قرآن و فرمودههای معصومان به ما رسیده، آن است که حتی آثار گناهان فردی، جامعه را نیز در برمی گیرد. استاد شهید مطهری؛ در تبیین اثر گناه فرد بر جامعه میفرماید: «اجتماع روی فرد اثر میگذارد و فرد روی اجتماع. واقعا مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد. این، یک مطلب عجیبی است که البته کسی که این را خوب استنباط کرده و پرورانده است، علامه طباطبایی است. ایشان در کمال وضوح از قرآن استنباط میکند که قرآن برای اجتماع، شخصیت قائل است. برای اجتماع عمر قائل است: و لکل امه اجل فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه ولایستقدمون(17) همچنین، برای اجتماع، بیماری و سلامت قائل است، برای اجتماع سعادت و شقاوت قائل است، برای اجتماع شرکت در مسئولیت قائل است.
گاهی افرادی میپرسند چرا اگر [اکثریت] یک قومی گناه کرده اند، اقلیت صالحی هم که در میان آن قوم است به عذاب آن قوم معذب میشوند؟ نمی دانند که افراد اجتماع، حکم اعضای یک پیکر را دارند. وقتی که در عضوی از یک پیکر سرطان پیدا بشود، اعضای دیگر نمی توانند بگویند چرا ما هم باید از بین برویم. به همان دلیل که شما با یکدیگر اتصال و هم ریشگی و پیوند داریم و به همان دلیل که از سعادت او بهره مند هستید، به همان دلیل از بدبختی او هم باید در اجتماع متضرر باشید. فقط آن دنیا است که دنیای جدایی است. در این دنیا افراد اجتماع واقعا به یکدیگر متصل اند و واقعا در ناخوشی و خوشی یکدیگر شریک اند و واقعا در عذاب و سعادت یکدیگر شریک هستند.
در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب میکند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلاشامل افراد دیگر هم میشود و سالم و ناسالم را با هم میگیرد. در این دنیا، تر و خشک با هم میسوزند، منتها از نظر آنها که به اصطلاح خشک اند، یعنی آماده سوختن هستند، عذاب الهی است و شاید در آن دنیا هم دنباله داشته باشد؛ ولی از نظر آنها که استحقاق نداشته اند، مصیبت و ابتلااست و در آن دنیا به آنها اجر داده میشود.»
بنابراین، سخن کسانی که گناه را مربوط به خویش دانسته و از امر به معروف و نهی از منکر به خشم میآیند، خارج از منطق است؛ چرا که عقل و منطق حکم میکند آلودگی فرد، خواسته یا ناخواسته، جامعه را نیز آلوده میکند.
برخی آثار اجتماعی نافرمانی خداوند عبارت اند از:
1-خشکسالی و نباریدن باران
طبق روایات متعدد از ائمه اطهار: یکی از کردارهایی که باعث نازل نشدن باران میشود، نپرداختن زکات است؛ چنان که رسول خدا(ص) فرمود: پنج چیز است که اگر به آنها برخورد کردید از آنها به خدا پناه برید: هرگز در مردمی زنا پیدا نشود که آن را آشکار کنند؛ جز اینکه در ایشان طاعون و دردهایی که در گذشتگان آنها سابقه نداشتند پدیدار شود و از پیمانه و ترازو کم نگذارند، جز اینکه به قحطی و سختی مخارج زندگی و ستم سلطان گرفتار شوند، و از دادن زکات منع نکنند؛ جز اینکه آمدن باران آسمان بر آنها ممنوع شود و اگر به سبب چهار پایان نبود، هیچ باران بر آنها نبارد. و عهد و پیمان خدا و رسول خدا(ص) را نشکنند مگر آنکه دشمنانشان بر آنها مسلط شوند و بخشی از آنچه در دست آنهاست، بگیرند و حکم به غیر آنچه خدا نازل کرده است نکنند مگر آنکه خداوند عزیز و جلیل، سختی و شدت را در بین آنها قرار دهد.»
امام باقر(ص) نیز میفرماید: سالی از سالی کم باران تر نیست؛ ولی خدا آن را هر جا خواهد ببارد، به راستی چون مردمی نافرمانی کنند، خدای جل جلاله آنچه باران برای آنها مقدر است در آن سال برای دیگران و به بیابانها و دریا و کوه میفرستد. به راستی خدا جعل (سوسک سرگین غلطان) را در سوراخش به خطای کسانی که در محل اویند با نباریدن باران در زمینی که او قرار دارد، عذاب میکند؛ چون خداوند برایش راه را باز گذاشته که به محل دیگری برود که اهل معصیت نباشند. سپس امام پنجم(ص) فرمود: ای صاحبان بصیرت! عبرت بگیرید.»
2- نزول بلاو آفات
گناه، باعث نزول بلاو آفات برای فرد و جامعه میشود و چنانچه پیشتر گفته شد، معاصی جدید در جامعه، بلا و آفات و گرفتاریهای جدیدی را به همراه خواهدداشت. بیماریهای جدیدی مثل: ایدز، گسترش موادمخدر جدید، افزایش فوت ناگهانی؛ به ویژه در جوانان، افزایش بیش از حد بیماریهای روحی و روانی و... به نوعی اثرات وضعی گناهان جدید است.
امام صادق(ص) فرمودند: «تعوذوابالله من سطوات الله باللیل و النهار قال قلت له و ما سطوات الله قال الاخذ علی المعاصی: همواره از غلبه و چیرگی خدا در روز و شب، به خدا پناه ببرید، از ایشان سوال شد که غلبه خدا چیست؟ فرمود: مواخذه و عذاب بر گناهان.»
3- تغییر نعمتهای الهی
درقرآن کریم یکی از آثار گناه، تغییر نعمتهای الهی، معرفی شده است؛ چنان که در سوره انفال میخوانیم: «ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم و ان الله سمیع علیم» «این، برای آن است که خداوند، هیچ نعمتی را به گروهی داده، تغییر نمی دهد؛ جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند و خداوند، شنوا و داناست.» (انفال 53)
در احادیث متعدد، عواملی مانند: ظلم و گناه، سبب تغییر نعمتهای الهی به حساب آمده اند؛ چنان که بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق، سبب سرازیرشدن انواع نعمتهای پروردگار است.
گناهان و ستمها، انسان را از لیاقت بهره وری از لطف خداوند دور میکند؛ چنان که حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه بدان اشاره کرده است و در دعای کمیل میخوانیم: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النعم...»
در این دنیا قانون و قاعده علمی هم ایجاب میکند که اگر جناحی از اجتماع، آن قدر فاسد شد که توانست بلایی را به سوی اجتماع بکشد، این بلاشامل افراد دیگر هم میشود و سالم و ناسالم را با هم میگیرد.
درنامه حضرت علی(ع) به مالک اشتر میخوانیم: «لیس شیء ادعی الی تغییر نعمه الله و تعجیل نقمته من اقامه علی ظلم؛ هیچ چیز مانند ظلم و ستم، موجب تغییر نعمت خداوند و تعجیل در فرودآمدن بلاو نعمتش نمی شود.»
4- تغییر سرنوشت انسان
خداوند متعال در سوره مبارکه رعد یکی از قوانین کلی و عمومی الهی را بیان میکند؛ چنان که میفرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد11) خداوند، سرنوشت هیچ قوم و (ملتی) را تغییر نمیدهد؛ مگر آنکه آنان، آنچه را درخودشان است، تغییر دهند.» آنچه در این آیه آمد، قانونی سرنوشت ساز و حرکت آفرین و هشداردهنده است، این قانون که یکی از پایههای اساسی جهان بینی و جامعه شناسی در اسلام است. به ما میگوید: مقدرات شما قبل از هرچیز و هرکس در دست خود شما است. و هر دگرگونی درخوشبختی و بدبختی اقوام در درجه اول به خود شما بازگشت میکند.
شانس، طالع، اقبال، تصادف، تاثیر اوضاع فلکی و مانند اینها هیچ کدام پایه و اساس ندارد. مهم آن است که ملتی خود بخواهد سربلند، سرفراز، پیروز و پیشرو باشد، یا به عکس، خودش به ذلت و زبونی و شکست تن در دهد؛ حتی لطف خداوند یا مجازات او، بی مقدمه، دامان هیچ ملتی را نخواهد گرفت؛ بلکه این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونی آنهاست که ایشان را مستحق لطف یا مستوجب عذاب خدا میسازد.
یکی از دستورهای دین مبین اسلام آن است که برای پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابی از درون بزنیم، یک انقلاب فکری و فرهنگی، یک انقلاب ایمانی و اخلاقی، و به هنگام گرفتاری در چنگال بدبختیها باید بی درنگ به جست وجوی نقطههای ضعف خویشتن بپردازیم و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوی حق، از دامان روح و جان خود بشوییم تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزی مبدل سازیم؛ نه اینکه این نقطههای ضعف که عوامل شکست است، در زیر پوششهای خودخواهی مکتوم بماند و به جست وجوی عوامل شکست در بیرون جامعه بگردیم و خود در بیراههها سرگردان بمانیم.
5. فساد در جامعه
بدون شک هر کار خلافی در وضع جامعه و از طریق آن در وضع افراد اثر میگذارد، و باعث نوعی فساد در سازمان اجتماعی میشود. گناه و کار خلاف و قانون شکنی، همانند یک غذای ناسالم و مسموم است که در سازمان بدن انسان چه بخواهیم و چه نخواهیم تاثیرنامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واکنش طبیعی آن میشود. قرآن کریم میفرماید: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»؛ «فساد، در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است. خدا میخواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند.» (روم- 14)
خلاصه آنکه بسیاری از مشکلات اجتماع ما ناشی از گناه و بی مبالاتیهایی است که در سالهای اخیر با وسایل جدید و البته با تبلیغات دشمنان در اختیار همگان، به ویژه جوانان قرار گرفته است.
بر مربیان و مبلغان است تا طرز استفاده صحیح و شایسته از این وسایل و ابزار را به همگان، به ویژه جوانان یادآور شوند، آنان را از عواقب گناهان شایع و جدید آگاه کنند، و راههای جلب توجه و عنایت پروردگار را یادآور شوند؛چرا که گسترش بدحجابی، دوستیهای پسران و دختران و نیز استفاده مخرب و فاسد کننده از وسایلی همچون: موبایل، اینترنت و... جامعه را به انحطاط خواهد کشاند و خداوند متعال، وعده نداده است این نعمت نظام اسلامی را برای همیشه حفظ کند؛ چنان که طبق روایات متعددی از پیشوایان معصوم: برخی گناهان، باعث تسلط اشرار و ستمگران بر جامعه است.
امام باقر(ع) میفرماید: در کتاب حضرت رسول(ص) یافتیم که هرگاه زنا بعد از من آشکار شود، مرگ ناگهانی زیاد میشود. و هرگاه در وزن و کیل خیانت شود، خداوند مردم را به قحطی و خشکسالی موخذه میکند. و هرگاه مردم زکات ندهند، زمین، برکات خود را از زراعت، میوهها و معدنها منع میکند. و هرگاه حکم ظالمانه بدهند، مردم همدیگر را بر ستم و دشمن کمک میکنند. و هرگاه نقض عهد کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط میکند. و هرگاه قطع رحم کنند، اموال آنها در دست دشمنان قرار میگیرد. و هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی نکنند، خداوند بدهایشان را بر آنها مسلط میسازد و نیکان هر چه دعا کنند مستجاب نمیشود.»