18 اردیبهشت 1395, 8:18
مرگ رویدادی است که لاجرم در زندگی هر موجود زنده ای از جمله انسان رخ خواهد داد و تمام انسانها در مواجه شدن با آن اتفاق نظر دارند اما نکته قابل توجه این است که چگونه بدان آگاه و چگونه از از آن غافلیم؟
در بیان حضرت امیر(علیه السلام ) از سه عامل آگاهی بخش به انسان درباره مرگ و امتزاج آن با زندگی یاد شده است:1. فطرت: واژه فطرت در لغت به معنای شکافتن طولی و آفرینش ابداعی است (الراغبالاصفهانی، 1412، ص640)؛ مثلاً حضرت در جایی میفرماید: «او آفریدگان را با قدرت خویش و بدون هیچ سابقهای آفرید» (نهجالبلاغه، خطبه1). فطرت همچنین به معنای سجیت و سرشتی است که خدا انسان را براساس آن آفریده است. مطلب مهم در این مقام توجه به فطری بودن مرگآگاهی انسان است؛ همانگونه که انسان در سرشت و فطرت خود با خدا آشناست، معاد را نیز میشناسد. تعبیر زیبای حضرت علی(علیه السلام ) در این باره چنین است: «نشانه مرگ بر پیشانی شما زده شده است» (نهجالبلاغه، نامه27). 2. حجت الهی و انسان کامل: حجت الهی خود عامل آگاهیبخش درباره مرگ است که در دو سطح حجت درون و حجت برون مطرح میشود. حجت برون در واقع همان اهل ذکر است که از آن سخن به میان آمد. اما حجت درون همان عقل است که سبب تشخیص و معرفت است: «عقل تو را همین بس که برای تو راه گمراهی را از راه رستگاری نمایان میسازد» (تمیمی آمدی، 1378، ج2، ص139). دراینباره که عقل و فرزانگی چگونه در مرگآگاهی موثر است، حضرت می فرماید: «با ایمان علم آباد می شود، و با علم انسان از مرگ میهراسد، و با مرگ دنیا پایان میپذیرد» (خطبه156). توضیح مطلب آنکه عقل سبب علم و معرفت است و از این طریق موجب مرگآگاهی، و در نتیجه، سبب عاقبتاندیشی می گردد. 3. عبرت از تاریخ: تاریخ و عبرتآموزی از آن، بخش مهمی از منطق امیر مؤمنان(علیه السلام ) در ارشاد و هدایت انسان است: «خدا رحمت کند کسی را که میاندیشد و عبرت میگیرد، و عبرت میگیرد تا بصیرت پیدا کند» (نهجالبلاغه، خطبه102). همچنین در جایی میفرماید: «پس از عبرتها پند بگیرید، و از دگرگونیها عبرت بگیرید، و از هشداردهندگان بهرهمند شوید» (همان، خطبه157). این شیوه طریقی دیگر برای تذکر و یادآوری مرگ است و آن حضرت بارها در جایجای سخنان خود آن را در مورد مخاطبان بهکار میبندد.
در مجموع میتوان جهل و زیادهروی در حب دنیا را سبب اصلی غفلت از مرگ و حیات اخروی دانست. این دو سبب است که بذر آرزوهای بلند را در دل بشر میکارد و تقویت میکند. از اینرو گاهی در تعابیر حضرت حب دنیا، گاهی آرزوهای بلند و گاهی دیگر ندانستن قدر خویشتن یا خودناشناسی سبب غفلت از آخرت دانسته شده است. شایسته است که در این بخش به برخی اسباب غفلت اشاره شود.1. جهل و نادانی: اگر انسان نسبت به خویشتن و دنیا آگاه باشد، گرفتار دنیازدگی نمیشود. امام متقیان علی(علیه السلام) در سخنی میفرماید: «کسی که به دوری سفر توجه داشته باشد، خود را آماده میکند» (همان، حکمت280). البته جهل و نادانی مراتبی دارد و چنین برمیآید که بدترین نوع آن، جهل نسبت به نفس است. از آنجا که در روایات شناخت نفس سودمندترین شناخت خوانده شده است (تمیمی آمدی، 1387، ج2، ص109)، ناآگاهی نسبت به آن زیان بارترین جهل خواهد بود. در سخنان حضرت نیز دراین باره می خوانیم: «هلاک گشت کسی که قدر خود را نشناخت» (نهج البلاغه، حکمت141).2. هوای نفس:هوای نفس یکی دیگر از عوامل غفلت از مرگ و دنیای آخرت است. در واقع، حب دنیا نیز از این عامل نشأت میگیرد؛ همانگونه که مقابله و عناد با حق چنین است. آن حضرت در تعبیری اینگونه از هوای نفس تعبیر کرده است: «هواى نفس تو دشمنترین دشمنان توست؛ بر آن غالب شو وگرنه، تو را هلاک میکند» (تمیمی آمدی، 1378، ج2، ص600). همچنین میفرماید: «دشمنى براى انسان بدتر از نفس او نیست» (همان، ص500). 3. دوستی دنیا: یکی دیگر از عوامل غفلت از مرگ و آخرت، دوستی و میل مفرط نسبت به دنیاست؛ آن حضرت در مقام اشاره به این عامل میفرماید: «بپرهیز از آنکه مرگ تو فرا رسد، در حالی که از پروردگارت گریزان و در دنیاپرستی غرق باشی» (نهجالبلاغه، نامه69).4. خیالزدگی: هرگاه زمام امور انسان به دست وهم و خیال سپرده شود، سراب آب پنداشته میشود و شینمای عاری از حقیقت، حقیقت انگاشته میشود:بسیارى زندهها تو را از خویشتن غافل نسازد؛ تو خود دیدهاى کسى که پیش از تو به گردآورى مال پرداخت، و از فقر و تهیدستى دورى جست، و با آرزوهاى دور و دراز، و دور پنداشتن مرگ، خود را از عواقب امور ایمن دید، چگونه مرگ او را فرا گرفت، و از وطنش برکند، و از جاى امنش بربود (همان، خطبه132).5. آرزوهای طولانی: از هشدارهای معروف امیرالمومنین(علیه السلام ) دراینباره جایی است که میفرماید: بدترین چیزی که میترسم دامنگیر شما شود، دو چیز است: پیروی از هوای نفس و بلندی آرزو. پیروی از هوای نفس شما را از رسیدن به حق باز میدارد، اما بلندی آرزو سبب فراموشی آخرت میشود (همان، خطبه42).
توجه امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مسئله مرگ، نوعی آموزش عملی آینده بینی است؛ یعنی نگاه به آینده آن هم نه آینده شصت سال دیگر بلکه آینده ای که با ابدیت انسان گره می خورد. سفارش به یاد مرگ بودن در فرمایشات همه ائمه به خصوص در کلام حضرت علی(علیه السلام) یک نقطه ایجابی است نه سلبی، بلکه به وجود آورنده حالتی است که آن حالت، تقوا نام دارد و ما با یاد مرگ فقط رفع غفلت نمی کنیم، بلکه خوبی ها را در خود پرورش می دهیم. برترین زهد، ذکر مرگ است و کسی که می خواهد ارتقا و ترقی پیدا کند باید یاد مرگ باشد. یاد مرگ فقط برای گناه سوزی نیست بلکه یاد مرگ هم برای زندگی سازی و هم برای گناه سوزی است. در حالی که بعضی افراد یاد مرگ را نوعی زندگی سوزی و بی توجهی به زندگی دنیایی می پندارند. و سخن آخر از زبان آن حضرت، خطاب به پسرش که فرمودند:پسرم، بدان تو برای آخرت آفریـده شدی نه دنیا، برای رفتـن از دنیا، نه پایـدار ماندن در آن، برای مرگ، نه زندگی جاودانـه در دنیـا، كه هر لحظه ممكن است از دنیـا كـوچ كنی، و به آخرت در آیی و تو شكـار مرگی هستی كه فرار كننده آن نجاتی ندارد، و هر كه را بجوید به آن می رسد، و سرانجام او را می گیرد پس، از مرگ بترس! نكند زمانی سراغ تو را گیرد كه در حال گناه یا در انتظار توبه كردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، كه در این حال خود را تباه كرده ای.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان