دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بررسی ابعاد خلوت عرفانی

بررسی ابعاد خلوت عرفانی
بررسی ابعاد خلوت عرفانی

زینب حاجی دولو

چکیده

در این مقاله به بررسی خلوت و مفاهیم مرتبط با آن از دیدگاه عرفان اسلامی پرداخته می شود. «خلوت» حصار عبودیت و بنای سلوک راه دین و از آداب و ارکان سلوک در عرفان است که در قرآن، سیره پیامبر(ص)، ائمه اطهار(ع) و عارفان بزرگ به عنوان یکی از عوامل مهم در پرورش روح و تهذیب نفس با عناوینی از جمله: عزلت، چله‌نشینی، اعتکاف و ... مطرح گردیده است. «خلوت» برای سالک، بستری مناسب جهت رهایی از آشفتگی ها و تعلقات دنیوی ایجاد می کند، تا متوجه‌ عالم غیب و وحدت گردد. از آنجا که دین اسلام دین میانه رویی است و با جدایی فرد از جامعه مخالف است، سالک حقیقی را کسی می داند که در بطن جامعه، آلوده نگردد، از این رو خلوت‌گزینی نادرست و به دور از مسئولیت های اجتماعی را مذموم می شمارد. معنای حقیقی و باطنی خلوت در واقع تمرین و تمرکز برای رهایی از تکثرات دنیوی و دائم‌الحضور بودن خداوند در تمامی عرصه‌های فردی و اجتماعی است.

واژه‌گان کلیدی: عرفان اسلامی، خلوت، عزلت، چله‌نشینی، اعتکاف.

مقدمه

از اعمالی که در حوزه فردی جهت تعالی روح اهمیت فراوانی دارد، درون‌نگری و خودشناسی است. این درون‌نگری در هر نوعی از عرفان روش و ویژگی‌های خاصی می طلبد، اما در عرفان اسلامی، خود‌شناسی با تزکیه ی درون و کسب معرفت صورت می گیرد. برای این منظور عارفان برپایه ی آموزه های قرآنی و عرفانی جهت رسیدن به این مقام، به سیر و سلوک و آدابی خاص اشاره کرده اند که از دامنه تعلقات حسی نفس می کاهد و قلب را از تشویش، تفرقه و تکثرات دنیوی می رهاند، تا دل با تمام وجود به خدای سبحان توجه و تمرکز پیدا کند. در واقع، هدف سلوک رسیدن به نقطه مرکزی اعتدال است. همه ی حکمت‌ها و توصیه‌های اهل عرفان جهت قراردادن طبع آدمی در هسته اعتدال است. در این میان، یکی از این ریاضت‌های «خلوت» است. خلوت عصاره‌ی سیر و سلوک عرفانی است.

خلوت عارفانه، دوری‌گزیدن از خلق برای متوجه ساختن دل و جان به حضرت حق و سخن‌گفتن با او برای نیل به مقام قرب است. پس خلوت گزیدن از خلق برای قرب به حق است. البته تنها در خلوت دوری از خلق مراد نیست گاهی فرد در میان جمع است، اما در اثر تفکر در خویش، مراقبه نفسانی خاصی دارد که این عمل می تواند در میان جمع هم حاصل گردد. چنین نقل شده که خلوت عبارت است از: مجموعه‌ای از چند گونه مخالفت با نفس و تحمل ریاضت، از کم‌خوری طعام، کم‌گویی، روزه و مداومت بر ذکر و نفی خواطر (سجادی، 1389: 359). به گفته محی-الدین ابن عربی«میراث خلوت شناخت دنیا، میراث کم‌گویی شناخت هوای نفس، میراث کم‌خوری شناخت شیطان و میراث کم‌خوابی معرفت نفس است» (ابن عربی، 1383 : 3).

اقسام خلوت : خلوت ظاهر و خلوت باطن

از شیوه های مناسب برای کسب انس با خداوند خلوت است. سالک، طالب خلوت و عزلت است. زیرا مصاحبت مردم، دل او را از توجه کامل به خدا مشغول می سازد. از معانی خلوت، دوری گزیدن ظاهری و باطنی از غافلان است. محی‌الدین در بیان انواع خلوت چنین می گوید: «عزلت را دو قسم است، عزلت مریدین بالاجسام از مخالطت اغیار و عزلت محققین به دل از اکوان» (حسینی طهرانی، 1345 : 129). به گفته اکثر بزرگان عرفان، این مطلب اشاره به خلوت عام و خاص دارد و قائل به دوگونه خلوت شده اند: خلوت ظاهر که همان خلوت فیزیکی است به قصد خودسازی و خلوت باطن که حفظ دل، جمعیت خاطر و در واقع دائم‌الحضور بودن است. موید دو قسم ظاهر و باطن در خلوت می تواند سخن نجم‌الدین کبری باشد که می‌گوید:

« و ارفع احوال عزلت، خلوت است حتی برملا اعلی؛ چراکه آن به قدر بعد توست از خلق که موجب قرب حق شود، ظاهراً و باطناً» (کبری، 1363 : 55).

خلوت باطنی و واقعی، انسان را به اعماق قلمروی معرفت می برد و به قلمروی خدمت باز می گرداند. چنانکه سالک پس از طی کردن این آداب و سیر و سلوک، به مقاماتی والا دست یافته و شایسته دریافت اسرار و حقایق می‌شود و با آشکارشدن علوم باطنی به کشف، شهود، بینش و بصیرت می‌رسد. زیرا در این سیر عرفانی، وی از دامنه-ی تعلقات پا فراتر نهاده و روح و قلب خویش را با رهاندن از تشویش ها و آشفتگی ها برای وصال به معبود فراهم می‌سازد. از آنجایی که اسلام، دین میانه‌رویی است و با تفکیک فرد و گوشه‌گیری از جامعه مخالف است، سالک راه حق را کسی می‌داند که در بطن جامعه آلوده نگردد و به مسئولیت‌ها و وظایف اجتماعی عمل کند و در عین حال بتواند به جنبه باطنی خلوت اهتمام ورزد که زمینه‌ساز مقام و منزل مراقبه است.

خلوت از امور بنیادین و ارکان سیر و سلوک و دوری از خلق است تا انقطاع و جمعیت خاطر برای سالک میسر گردد. عارفان فواید بسیاری برای خلوت‌نشینی بر شمرده‌اند. در قرآن به بیان فواید خلوت کردن در دل شب اشاره شده و اینکه بیداری در شب بهتر و استوارتر است؛ چراکه در طول روز تمرکز و فرصت کافی برای خلوت وجود ندارد:

«اِنَّ نَاشِئَهِ الَلیلِ هِیَ اَشَدُّ وَطاً وَاَقوَمَ قِیلَا اِن لَکَ فِی النَّهارِ سَبحًا طَوِیلًا وَ اذکُرُ اسمِ رَبِّکَ وَ تَبَتَّل اِلَیهِ تَبتِیلَا» (مزمل: 5).

بی تردید عبادتی که در دل شب انجام می گیرد، پایدارتر و گفتار در آن استوارتر و درست‌تر است. تو را در روز (برای مشاغل فراوان معنوی و هدایت مردم و حل مشکلات نیازمندان) رفت‌وآمدی طولانی است، پس ساعت‌های شب برای عبادت فرصتی بهتر است. در حدیث از امام صادق(ع) نیز درباره فایده خلوت چنین آمده است:

«صَاحِبُ العُزلَهِ مُتِحصِّنٌ بِحُصنِ اللهِ وَ مُحتَرِسٌ بِحِرَاسَتِهِ فَیَا طُوبَی لِمَن تَفَرَّدَ بِهِ سِرًّا وَ عَلاَنِیَّهٍ» (مجلسی، 1377 : 181). هرکه عزلت و گوشه گیری اختیار کرد، متحصن شد به حصار عافیت و خود را به حفظ و حراست الهی کشید، پس خوشا به حال کسی که متفرد و یگانه شد به خدای خود و به ظاهر و باطن، متوجه او شد و به او مستانس و از غیر او متوحش گردید.

بسته‌شدن درهای حواس پنج‌گانه، مهم ترین سازوکاری است که در هنگام خلوت‌نشینی، سالک را برای آغاز دریافت های عالی روحانی آماده می کند. «در خلوت، حواس آدمی از دریافت محرکاتی که موجب تهییج قلب می-شوند، مصون می گردد و در نتیجه، ناچار به انجام اعمالی نمی گردد که این تحریکات داعی آنها هستند» (ابوطالب‌مکی، 1405، ج2 : 98). وقتی حواس ظاهر از عمل و فعالیت خود معزول می شوند، مجالی برای فعالیت بهتر حواس باطن پدید می آید و احتمال این بیشتر می شود که درهای غیب بر روی سالک گشوده شود.

فواید مختلف دیگری برای خلوت نشین یادآوری شده، که عبارت است از:

1. رهایی‌یافتن از ریا؛

2. رهایی‌یافتن از مردم و حفظ دین؛

3. رهایی از گناهان مردم؛

4. مجالی برای تمرکز و تفکر؛

5. خودشناسی؛

6. محاسبه.

مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی

از مفاهیمی که به انسان کمک می کند تا بستر مناسبی برای درک شناخت عمیق خداوند پیدا کند و از تعلقات دنیوی و منیّت خود دور شود خلوت است. مفهوم خلوت باید به خوبی تبیین گردد تا معنای آن با رهبانیت و گوشه-نشینی مذموم، مشتبه نگردد. تا این که خلوت گزینی مقدمه ای باشد برای حضور در اجتماع نه اینکه عاملی گردد برای دور ماندن از مسئولیت های اجتماعی. در اینجا به تبیین برخی از مفاهیم مرتبط با خلوت عرفانی پرداخته می شود که عبارتند از : عزلت، رهبانیت، تفرید، چله نشینی و اعتکاف.

عزلت

ابن عربی خلوت و عزلت را گوشه‌گیری وکناره‌گیری و برکنارشدن می داند (ابن عربی، 1383 : 262). «خلوت که در عرف دین و عرفان عزلت نیز نامیده می شود، یک صورت متعالی از تنهایی گزیدن و کناره گیری و دوری گزینی از خلق است؛ به گونه ای که سالک غیر خدای سبحان را نبیند» (کاشانی، 1377: 132). در تعريف عزلت چنین گفته شده: «عزلت گوشه گيري و كناره گيري و بركنارشدن و منفصل‌شدن است و مشايخ طريقت، عزلت، خلوت، انقطاع و انزوا را از آن جهت اختيار كرده اند تا حواس ظاهر بسته شود و از اعمال خود معزول گردند، كه هر حجابي كه به روح انساني رسد او را از مشاهده جمال مولي محجوب گرداند» (سجادی، 1389 : 133).

برخی از محققان، خلوت و عزلت را مترادف هم دانسته‌اند و برخی نیز میان آن دو فرق نهاده و گفته اند: عزلت، عزلت از خلق و اغیار است. درحالی که خلوت، عزلت از نفس است (عوارف المعارف، 1364 : 424). با این معنی می توان نتیجه گرفت که مرتبه عزلت بالاتر از خلوت است. در تعریف این واژه یکی از عارفان می گوید:

«خلوت صفت اهل صفوت است و عزلت از نشانه های وصلت و عزلت اندر حقیقت جدا باز شدن از خصلت های نکوهیده است؛ زیراکه تأثیر در بدل کردن صفات نکوهیده است به صفات پسندیده، نه دور شدن از وطن و برای این گفته اند که عارف کیست؟ گفتند: « کائنٌ بائنٌ » با مردمان بودن به ظاهر و از ایشان دور بودن به سرّ (قشیری، 1385 : 154).

به این معنی که عارف هم دارای خلوت است و هم به عزلت می پردازد، عده ای از عرفا خلوت باطنی را همان عزلت می دانند. ابن عربی نیز چنین می گوید: «اما خلوت نشین را می باید که پیش از خلوت، عزلت اختیار کند و نفسش را به انفراد و قلت طعام و کلام و منام امتحان کند. وقتی که نفس را کامیاب یافت، آنگاه به خلوت درآید و به ذکر بپردازد و خاطر را جمع سازد تا آنکه نفس ناطقه‌ی او از هیکل جسمانی منسلخ گردد و در بحر محبت غرق گردد. پس مراد از عزلت (که مقدمه‌ی خلوت است) تمرین نفس است بر انفراد و قلّت طعام و منام و کلام و حفظ قلب از خواطر متعلقه به اکوان» (ابن عربی، 1382: 9).

بنابراین با وجود مناسبت مفهومی میان عزلت و خلوت، سالک ابتدا باید عزلت اختیار کند و از خود و ماسوی الله فارغ شود و به مراقبه نفس و ریاضت بپردازد و سپس به خلوت رفته و آداب خلوت را انجام دهد. بنابراین اگر انسان از مشغله‌ها و تشویش های مختلف ذهنی و مادی رهایی یابد و با مراقبه، محاسبه، تفکر و عبادت صحنه قلب خویش را آماده کند، آنگاه به توفیق الهی نائل می‌آید و سالک الهی چیزی را می‌فهمد که او را آرام می کند و هیچ‌گاه از گوهر اصلی خود غافل نمی گردد. اما آنچه باید مورد عنایت قرار گیرد این است که مبادا خلوت و عزلت، رنگی از رهبانیت به خود بگیرد و سالک را از شریعت نورانی اسلام منحرف گرداند و به وادی ریاضت مذموم کشاند.

رهبانیت

درک صحیح از مفهوم رهبانیت در قرآن کریم و روایات ائمه (ع) اهمیت فراوانی دارد. رهبانیت به معنای انزوا و گوشه‌نشینی است. در اسلام رهبانیت و گوشه نشینی مذموم وجود ندارد. آنچه در اسلام وجود دارد زهد و ریاضت است. ریاضت به معنای خودسازی، تعلیم و تربیت و جهاد با نفس است. اغلب ریاضت شرعی تحت عنوان زهد نامیده می‌شود که همان ساده‌زیستی و ترک کاری بر خلاف میل و رغبت است. این زهد و ریاضت با معنای رهبانیت مذموم در تعارض است. در برخی از آیات و روایات می یابیم که رهبانیت در مفهوم اصلی مورد مدح و تمجید قرار گرفته است. مصداق این مطلب، حدیث پیامبر اکرم (ص) است که می‌فرمایند: رهبانیت امت من هجرت، جهاد، روزه، حج و عمره است (طبرسی، 1380، 9: 432). اما باید دقت داشت مفهوم رهبانیت از آن دسته مفاهیمی است که در طول تاریخ در شرایط مختلف به معانی انحرافی و مذمومی دچار شده و در عرف تلقی ناپسندی از آن می رود. در واقع، این واژه دارای دو مفهوم مثبت و منفی است.

واژه ی رهبانیت در لغت نامه دهخدا آمده است: «به معنای زهد ترسایان که بازداشتن نفس باشد از حظوظ و لذات، چنانکه نکاح نکنند و غذای لذیذ و خوب نخورند» (دهخدا، 1373، 8 : 10957). در خصوص واژه‌ی رهبانیت در تفسیر نمونه و درآیه 27 سوره «حدید» آمده است که:

« به نظر مى‏رسد رهبانيت كه از ماده رهبه به معنى ترس از خدا گرفته شده در آغاز مصداقى از زهد و بى‏اعتنايى نسبت به دنيا بود، اما سپس به تحريف هاى گسترده‏اى كشيده شد. از این آيه استفاده مى‏شود كه رهبانيت در آیين مسيح نبوده و پيروانش آن را بعد از او ابداع كردند، اما در آغاز نوعى زهدگرایى و از ابداع‌های نيك محسوب مى‏شد، مانند بسيارى از مراسم و سنت هاى حسنه‏اى كه هم اكنون در ميان مردم رایج است و كسى نيز روى آن به عنوان تشريع و دستور خاص شرع تكيه نمى‏كند، اما اين سنت در ادامه به انحراف گرایيد و آلوده با امورى مخالف فرمان الهى و حتى گناهان زشتى شد» (مکارم شیرازی، 1374، ‏23: 399).

واژه ی رهبانیت و مشتق‌های آن دوازده بار در قرآن آمده اند که چهار مورد آن درخصوص رهبانیت مسیحی است. در آیه ی 82 سوره «مائده» خداوند از راهبان حقیقت جو، زهد و تواضع‌شان تمجید می کند و آنها را نزدیک ترین دوستان به پرهیزگاران معرفی و می فرماید: لَتَجَدَّنَّ اَشَدَّ النَّاسَ عَدَاوَهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الیَهُودُ وَ الَّذِینَ اَشرِکَوا وَ لَتَجَدَنَّ اَقرَبَهُم مَوَدَّهً الِلَّذِینَ آمَنِوا الَّذِینَ قَالُوا اِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِاَنَّ مِنهُم قِسِّیسِینَ وَ رُهبَانًا وَ اَنَّهُم لَایَستَکبَرُون(مائده: 82). هرآینه دشمن ترین مردم نسبت به مسلمانان یهود و مشرکان را خواهی یافت و با محبت تر از همه کس با اهل ایمان آنان را که گویند ما نصرانی هستیم این دوستی نصاری نسبت به مسلمین بدین سبب است که برخی از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها تکبر و گردن‌کشی بر حکم خدا نمی کنند.

امیرالمومنین(ع) نیز در وصف شیعیان می فرماید: آنان کسانی هستند که لبان‌شان از تشنگی خشکیده، شکم‌هایشان از گرسنگی به پشتشان چسبیده و چشم هایشان از شب زنده داری اشکی و ضعیف شده است؛ رهبانیت از وجودشان می تراود و خشیت همواره آنان را راهنمایی می کند (مجلسی، 1377، 75: 26). در روایت دیگر آمده است که امیرالمومنین علی (ع) درباره ی اوصاف شیعه به نوف بکالی می فرمایند: ای نوف شیعیان من افراد حلیم، عالمان به خدا و دین او، عاملان به فرمان او و هدایت‌یافتگان به محبت اویند، رهبانیت در صورت ها و سیماهایشان پیدا است (مجلسی، 1377، 65 : 177).

بنابراین این دسته از آیات و روایاتی هستند که در آنها از رهبانیت تمجید شده و از آن به عنوان نشانه های فرد پرهیزگار یاد می کنند. اما در برخی از آیات قرآنی به مفهوم مذموم واژه رهبانیت اشاره می‌شود. مانند آیه 27 سوره حدید که می فرماید : « ثمُ‏َّ قَفَّيْنَا عَلىَ ءَاثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسىَ ابْنِ مَرْيَمَ وَ ءَاتَيْنَهُ الْانجِيلَ وَ جَعَلْنَا فىِ قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فََاتَيْنَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنهُْمْ أَجْرَهُمْ وَ كَثِيرٌ مِّنهُْمْ فَاسِقُون» (حدید: 27). سپس پيامبرانمان را پس از ايشان فرستاديم و عيسى بن مريم را از پى آنها روانه كرديم و به او انجيل را داديم و در دل پيروانش رأفت و رحمت نهاديم و رهبانيتى كه به بدعت آورده‏اند ما برآنها مقرر نكرده‏ايم، اما در آن خشنودى خدا مى‏جستند، ولى حق آن را بسزا نگذاردند. ما از آن ميان به كسانى كه ايمان آورده بودند، پاداش داديم اما بيشترين‌شان نافرمان بودند.

در تفسیر این آیه از جمله بدعت هاى زشت مسيحيان در زمينه رهبانيت، تحريم ازدواج براى مردان و زنان تاركِ دنيا بود و ديگر انزواى اجتماعى و پشت پازدن به وظایف انسان در اجتماع و انتخاب صومعه‏ها و ديرهاى دور‌ افتاده براى عبادت و زندگى در محيطى دور از اجتماع؛ سپس مفاسد زيادى در ديرها و مراكز زندگى رهبان‌ها به وجود آمد. بدین‌سان اسلام به شدت رهبانيت را محكوم كرد، چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: خداوند متعال رهبانيت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانيت امت من جهاد در راه خدا است» (مکارم شیرازی، 1374، ‏23: 399).

در حدیث معروفی می خوانیم: فرزند «عثمان بن مظعون» از دنیا رفته بود و او بسیار غمگین شد، تا آنجا که خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد (و هر کاری را جزء عبادت ترک گفت) این خبر به رسول خدا (ص) رسید، او را احضار کرده و فرمود: « یَا عُثمَان! اِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَم یَکتُب عَلَینَا الرُّهبَانِیَّهِ، اِنَّمَا رُهبَانِیَّهِ اُمَّتِی الجَهادِ فِی سَبِیلِ اللهِ. ای عثمان! خداوند متعال رهبانیت را برای امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست» (مجلسی، 1377، 70 : 114).

در آیه 82 سوره مائده، راهبان را نزدیک ترین دوستان مسلمانان معرفی می کند، اما بیان صفات مذموم برخی از راهبان در آیاتی از سوره ی توبه و آیات پایانی حدید از سیاق آیات معلوم است، چراکه نبود رعایت حق رهبانیت از انحرافاتی است که در روایات ناظر بر نفی رهبانیت آمده و از شواهدی است که ما را به نگاه دیگری از این مسأله سوق می دهد و آن این است که این مفاهیم دو گونه رهبانیت را مطرح می کنند: یکی رهبانیت ممدوح و یکی رهبانیت مذموم.

از مجموعه مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص) که می‌فرمایند: «لَا رُهبَانِیِّهً فِی إِلاسلاَمِ» (شیخ صدوق، 1362: 655). نفی رهبانیت ناظر به نوع خاصی از رهبانیت است که همان شیوه افراطی آن بوده و در اسلام نهی شده است. در مقابل آن زهدگرایی و رهبانیت معقول و پسندیده جانبداری شده است. بنابراین در اسلام با رهبانیتی ممدوح که شاخص‌هایی مانند زهد، جهاد با نفس و اعتکاف داشته باشد نه تنها مخالفت نشده، بلکه تصدیق شده و از چنین کسانی تمجید نیز می‌شود.

تفرید

تفرید از جمله مفاهیم مرتبط با خلوت است. تفرید از روش های تربیتی در سیر و سلوک است. در لغت‌نامه دهخدا واژه تفرید چنین آمده است: «یگانه‌کردن و گوشه‌گرفتن و خلوت‌گزیدن جهت رعایت امر و نهی» (دهخدا، 1373، ج4: 5999).

درباره تفريد نيز تعريف‌های زيادي بیان شده كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: «تفريد از فرد است و فرد كسي است كه يگانه باشد و تفريد آن است كه از اَشكال خود فرد گردد، يعني از امثال و اقران خود فرد گردد و با هيچ انسان نيآرامد؛ چنانكه مجنون كه از محبت ليلي با وحوش و سبع مجانست گرفت و از مردمان نفرت گرفت» (سجادی، 1389 : 131). نيز گفته اند: « تفريد به فتح اول در لغت به معني يگانه‌كردن و تنها‌گردانيدن است و در اصطلاح، قطع تعلقات باطني و وقوف توست به حق با تو و اين هنگامي است كه حق به حكم و فرمان عين قواي عبد باشد چنانكه رسول اكرم (ص) فرمود: كُنتُ سَمعاً وَ بَصَراً» (گوهرین، 1388 : 241). تفريد از معقولات و محبوب هاي معنوي گذشتن و به يكي رسيدن است؛ توحيد، زاينده تفريد است. در تفريد ممكن است عارف در ميان جمع باشد، اما جان و روحش در جاي ديگر و در عوالم وحدت سير كند. استوارترين ريسمان را تنها در تفريد مي توان به دست آورد و بدان چنگ زد و سالك اگر تمام مراحل و مقامات عرفاني را طي كند و به اين مقام توفيق يابد؛ به يقين و عروه‌الوثقي دست مي يابد.

چله نشینی

در مورد چله نشینی، اربعین و شرایط آن احادیث زیادی به چشم نمی‌خورد، هرچند شواهدی در احادیث و سنت پیامبر (ص) در برگزاری آن وجود دارد که مهم ترین آنها حدیث اخلاص اربعین است: «هر بنده‌ای که چهل روز خود را برای خدا خالص کند، خداوند چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند». شاید نبود شیوع احادیث در مورد چله‌نشینی به علت قلیل‌بودن برگزاری اربعین توسط عامه مردم بوده است. در واقع، چله نشینی از آداب سیر و سلوک است که با رعایت آداب و شرایط در ایام خاصی صورت می‌گیرد. عارفان برای مراقبه‌های لازم - که در مدت چهل شبانه روز باید رعایت شود - دستورالعمل های خاصی توصیه کرده اند که به طورکلی شامل بیشترین پرهیز از خوردن، خوابیدن و سخن گفتن بوده است؛ در مقابل، همت سالک در این مدت باید مصروف در ذکر مدام و عبادت باشد. البته می دانیم که بر اساس آموزه های دینی، چنین رفتارهایی باید در تمام عمر انسان مورد عمل قرارگیرد و محدود کردن آنها به چهل روز، تنها جنبه تمرین و تقویت روحی دارد.

دریافت صوفیان از آیه 142 سوره اعراف درکنار حدیث اخلاص اربعین درباب چله نشینی از پیامبر اکرم (ص) موجب شد تا خلوت در بسیاری از نوشته‌های صوفیه، در کل عبارت از چله نشینی تلقی گردد. « از رسوم اهل سیر و سلوک است که با رعایت آداب خاصی چهل روز به ریاضت می پردازند» (سجادی، 1389: 305).

از نظر نسفی چله وسیله ای است برای استیلای سالک بر نفس خود که منتهی به کمال انسانی می شود. سالک به مدت چهل روز به ریاضت و عبادت مشغول می شود ضمن اینکه امتثال اوامر شیخ می کند (نسفی، 1378 : 217). «به دلیل آنکه مدت خلوت صوفی چهل روز طول می کشد، آن را چهله یا اربعین می خوانند. اهل حق، به حدیث پیامبر(ص) که فرمود: هر آن کس که چهل روز برای خدا اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از دل او به زبان او جاری می‌شود، استناد کرده اند و چنانچه خداوند، اربعین(چله) موسی را به ذکر مخصوص کرده، آنان نیز چله خود را، با ذکر و یاد خدا، صادقانه طی می کنند و روزه می گیرند و در خلوت می نشینند و با حق مناجات می کنند» (شجاعی، 1379 : 88).

آنچه موجب شده تا گاهی عارفان از خلوت معنای چله (چهله) را فهم کنند، نهفته در دو مساله است: نخست، آیات قرآنی نظیر:

1. آیه51 سوره‌ی بقره که حق می فرماید: وَ اِذ وَاعَدنَا مُوسَی اَربَعِینَ لَیلَهً... وقتی با موسی چهل شب وعده گذاشتیم.

2. آیة 26 سوره‌ی مائده که خداوند فرمود: قَالَ فَاِنَّهَا مُحَرَّمَهٌ عَلَیهِم اَربَعِینَ سَنَهً... ای موسی زمین مقدس را مدت چهل سال بر آنها حرام کردیم.

3. آیة 142سوره‌ی اعراف که خداوند فرمود: وَ وَاعَدنَا مُوسَی ثَلاَثِینَ لَیلَهٍ وَ اَتمَمنَاهَا بِعَشرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ... موسی را سی شب وعده دادیم و آن را به ده شب دیگر کامل کردیم، تا میقات مقرر خداوند، سپری شد.

سهروردی در کتاب «عوارف المعارف» در خصوص اضافه شدن ده روز دیگر به میقات سی روزه حضرت موسی می گوید: « و خدای تعالی اربعین موسی را به ذکر مخصوص گرداند و سبب این اربعین، تعیین آن بود که چون خداوند تبارک و تعالی فرعون و لشکریانش را هلاک کرد و موسی و قومش را برهانید، آن حضرت از حق تعالی درخواست کرد تا به او کتابی در بیان حلال، حرام و حدود و احکام دهد، حق‌تعالی به او گفت: که سی روز روزه دارد و اوایل ماه ذی القعده بود، چون سی روز تمام شد، موسی (ع) بوی ناخوشی را در دهان خود یافت، بدان جهت مسواک فرمود، ملائکه گفتند: ما از بوی دهان تو مشک می یافتیم و تو با مسواک آن را تباه کردی، حق‌تعالی فرمود: به غرامت آن ده روز دیگر از ماه ذی الحجه را نیز روزه بگیرد (سهروردی، 1966 : 98).

همچنین در تفسیر عاملی در خصوص اضافه‌شدن ده روز به میقات حضرت موسی چنین گفته شده است: «در اتمام میقات وی به عشر، احساس عجز و نقصی است که موسی نسبت به خود یافت، از این جهت ده روز دیگر ماند تا کامل شد و قابل برای خطاب «خُذ مَا اَتَیتُکَ» و الواح به او عنایت شد» (عاملی، 1363 : 232).

مسئله دوم، حدیث نبوی است؛ آنجا که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «مَن اَخلَصَ لِلّهِ اَربَعِینَ صَبَاحًا ظَهَرَت یَنَابِیعَ الحِکمَهِ مِن قَلبِهِ عَلیَ لِسَانِهِ» . یعنی کسی که چهل روز به خدا اخلاص ورزد، چشمه های حکمت از دلش بر زبانش جاری می شود (باخرزی، 2004 : 160). و این روایت از امام باقر (ع) نیز در خصوص چله نشینی است: «مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَه‏»؛ هیچ بنده ای، ایمان خود به خدا را در چهل روز خالص نگرداند، مگر آن که پروردگار او را نسبت به دنیا کم توجه کرده و دردها و درمان ها را نشانش خواهد داد. سپس حکمت در قلب او استوار شده و زبان خود را نیز به حکمت خواهد گشود (کلینی، 1365، 2 : 16).

گاهی در عرف چنین برداشت می شود که اربعین یا چله نشینی باید با عزلت ظاهری و فیزیکی همراه گردد و اینکه سالک باید در مکانی خلوت و دور از مخالطت با مردم به عبادت مشغول شود. اما در واقع چنین ضرورتی وجود نداشته، بلکه اگر سالکی بتواند در عین حضور در اجتماع، اعمال خود را خالص کند و با روی‌گردانی از کثرت به وحدت برآید و به گونه‌ای یقینی بداند که خدای سبحان وجود بیکرانی است که سراسر هستی را در برگرفته و بر همه‌ی موجودات احاطه مالکی دارد و بر احوال آنان بینا است، آنگاه خود را همانند دیگر موجودات عبد تمام خدای سبحان می داند، چنین یافته‌ی وجدانی اندک اندک تعلقات نفسانی وی را در هم می‌شکند و کعبه دل را از تعلقات پاک و مطهر می‌سازد؛ زیرا عبودیت تعلق‌شکن است و باعث می‌شود سالک در عین اختلاط و در اجتماع بودن در خلوت باطنی خود حضور مستمر خداوند سبحان را احساس کند.

قرآن مجید در رابطه با خاصیت اربعین و در ظهور استعداداهای سالک می فرماید: «حَتَی اِذَا بَلَغَ اَشَدَّهُ وَ بَلَغَ اَربَعِینَ سَنَهٍ» (احقاف: 15). ... تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى درآيد.... چهل عددی است که مفهوم صبر و آزمون دشوار«چهله نشینی» از آن برمی خیزد. همان گونه که عارف در دوره تربیت خود، ناگزیر از تحمل چهل روز گوشه نشینی است، تا به کمال برسد» (دامادی، 1375 : 52).

«در روایات درباره‌ی خواص اربعین آمده است که آفرینش انسان در شکم مادر در چهل روز فراهم شده است و در خبری دیگر از قول خداوند متعال آمده است که سرشت آدم را، چهل روز با دست خود سرشته ام؛ از رسول خدا(ص) وارد شده: اگر بنده ای چهل روز ایمان خود را خالص کند، خداوند او را نسبت به دنیا زاهد و بی‌رغبت کند، درد و دوای دنیا را به او بنماید، حکمت را در دلش استوار دارد و زبانش را به حکمت گویا سازد» (همدانی، 1381، ج1: 300). علامة حسن زاده آملی می گوید: «هر عمل و ذکری که کمتر از اربعین باشد، چندان اثر بارزی ندارد و خاصیت اربعین، در ظهور فعلیت و بروز استعداد و قوه و حصول ملکه، امری مصرح به در آیات و اخبار است» (آملی، 1376: 126).

اعتکاف

اعتکاف در فرهنگ دینی به ویژه دین اسلام از جایگاه والا و عظیمی برخوردار است. اعتکاف روزنه ای است به سوی رضوان الهی و دری است برای پاکسازی درون. اعتکاف درب خروجی است از بودن و ورودی است برای شدن. اعتکاف تغییر مسیر و فصل جدید زندگی است، معجون عبادت ها است. فرصتی است برای تفکر، تفکری که به معنویت و شناخت انسان اضافه کند. از بهترین فرصت‌ها برای خودسازی اعتکاف است می‌توان در همه ی کارها قصد تقرب کرد، اما اعتکاف فراغتی برای عبادت، تفکر و مناجات با قاضی الحاجات و خلوت با او است. در اعتکاف است که می‌توان تعلقات را در راه محبوب حقیقی ذبح کرد و از کثرت روی گرداند و به سوی وحدت حرکت کرد و با تهذیب نفس و اندوختن سرمایه‌ی تقوا و اخلاص آخرت خود را آغاز کرد.

قرآن کریم بر این سنت حسنه که مورد سفارش انبیا و اولیا بوده، پافشاری کرده است. ماده ی عکف از اعتکاف نُه بار در کتاب آسمانی به کار رفته است. با تأمل در روایات و منابع دینی این نکته به خوبی معلوم می‌شود که حقیقت همه ی عبادات، همان توجه و یاد قلبی پرهیزگار نسبت به خداوند متعال است و فقط عبادتی که با توجه و یاد الهی انجام گیرد مطلوب درگاه احدیت است و مؤمن از آن بهره می‌برد و هرگاه عبادتی خالی از توجه قلبی باشد بهره‌ای برای مؤمن ندارد و هرچه توجه در عبادت بیشتر گردد، بهره و استفاده ی عبد از آن بیشتر خواهد شد. مادامی که معتکف متوجه حضرت حق باشد و دل از غیر خدا برکند و مراقب اعمال و رفتار ظاهری و باطنی خود باشد، در حال استفاده کردن از اعتکاف است و الا جز حبس‌کردن بدن، گرسنگی و تشنگی برای او نمی‌ماند.

اعتکاف در لغت « به معنای حبس و توقف و روکردن به چیزی است با تعظیم و تکریم؛ و در اصطلاح، به معنای توقف و ماندن سه روز و بیشتر از آن در مسجد جامع است» (راغب، 1404، ج2 : 343). در فرهنگ اصطلاحات عرفانی در مورد اعتکاف چنین آمده است: «گوشه نشینی و باز ایستادن از هرچیزی و در اصطلاح سالکان قیام به سر است بر حقیقت مراقبت، که سالک ایستادگی کند به سبب سر خود بر حقیقت مراقبت که دیده بانی کردن حقایق است. اعتکاف عبارت است از تخلیه‌کردن خانه دل از رذائل و همانطور که اگر مسجد پاک نباشد اعتکاف معتکف درست نباشد، خانه دل هم اگر پاک نباشد، اعتکاف درست نخواهد بود» (سجادی، 1389: 113).

«معتکف به جهت قرب دائمی مقیم با خدا است و برای او جز به وجه‌خاص جایز نیست و آن اینکه او را در هر چیزی شهود کند، این همان اعتکاف عام مطلق است. اعتکاف دیگری هم هست که مقید است و آن اینکه بنده در آن با اسمی الهی اعتکاف می کند و آن اسم به سلطان و غلبه برایش تجلی می کند و او را به اقامت با خودش دعوت می‌کند» (ابن عربی، 1384 : 490). دین اسلام در آموزه‌های خود به دنیا و آخرت توجه دارد، به رشد جسم و روح نیز به طور یکسان اهمیت می دهد؛ فرد و اجتماع نیز در اسلام از حیثیت و جایگاه خاص خود برخوردارند و قربانی کردن هر یک از آنها به پای دیگری نه شایسته است و نه توصیه کردنی. آیاتی که دربارة اعتکاف نازل شده‌، عبارت‌است از:

1. «وعَهِدْنَآ إِلَی‌ََّ إِبْرَاهِیم‌َ وَ إِسْمََعِیل‌َ أَن طَهِّرَا بَیْتِی‌َ لِلطَّآئِفِین‌َ وَ الْعَکِفِین‌َ وَ الرُّکَّع‌ِ السُّجُودِ» (بقره: 125). و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان و مجاوران و رکوع‌‌کنندگان و سجده‌‌کنندگان پاک و پاکیزه کنید. این آیه شریفه اشاره دارد به پیمانی که خداوند متعال از حضرت ابراهیم ‌و فرزند بزرگوارش گرفته است تا خانه‌ی خدا را برای طواف‌کنندگان و کسانی که در آنجا قصد اعتکاف را دارند، پاکیزه کنند.

همچنین در جایی دیگر، آن هنگام که حضرت مریم (ع) به افتخار ملاقات با فرشته الهی نائل آمد، از مردم فاصله گرفته و در خلوت به سر می‌برد تا در مکانی خالی و به دور از هرگونه دغدغه، به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد خدا غافل نکند. به همین دلیل زاویه شرقی بیت المقدس را برگزیند که شاید محلی آرام تر و یا از نظر تابش خورشید، مناسب تر بود. به نظر علامه طباطبایی هدف حضرت مریم از دوری گزیدن از مردم، بریدن از آنان و روی آوردن به سنت اعتکاف بوده است (طباطبایی، 1382، ج14: 45).

2. ...وَأَنتُم‌ْ عَکِفُون‌َ فِی الْمَسَجِدِ... (بقره‌، 187) ... و در حالی که در مساجد مشغول اعتکاف هستید. در این آیه‌ی شریفه چهار دستور الهی بیان شده است، از جمله آن چهار حکم‌، انجام دادن واجبات، مستحبات و ترک‌کردن برخی مباحات در حال اعتکاف در مسجد است‌.

چنان‌که مشخص است‌، آیه اول‌، مسأله ی اعتکاف را در مسجدالحرام و اطراف خانة خدا و آیه دوم‌، اجرای این عمل الهی را در کلیه‌ی مساجد بیان کرده است‌. آنچه در قرآن کریم درباره اعتکاف مشاهده می‌شود، کلی است‌. جزئیات مراسم اعتکاف و آداب آن در روایات و کتب فقهی بیان شده است‌.

در همین زمینه درحدیث نبوی می خوانیم: « اَلمُعتَکِفُ یَعکِفُ الذُّّنوُبِ وَ یجری لهُ من الاجرِکاجرِ عاملِ الحسناتِ کلّها» (متقی هندی، 1389، 8 ح24012). معتکف گناهان را متوقف کرده و اجری بسان انجام دهنده ی تمام نیکی ها دریافت می دارد. همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «أفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها؛ با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با اشتیاق تمام عبادت را به آغوش بکشد و با جسمش آن را دوست بدارد و برای آن فراغتی به وجود بیاورد» (مجلسی، 1404، ج70 : 252).

در حدیثی از امام صادق (ع) چنین نقل شده: «چون دهه آخر ماه رمضان می‌شد، رسول خدا (ص) در مسجد اعتکاف می‌کرد و برایشان خیمه ای از مو می زدند. حضرت کمرش را برای عبادت می بست و بستر خوابش را برمی‌چید» (کلینی، 1388، ج4: 175).

نتیجه گیری

«خلوت» واژه ای به ظاهر سرشار از تنهایی، اما درواقع پیوند ناگسستنی با خلق است. نباید گمان کرد که انسان خلوت‌گزیده فردی منزوی و پناه‌‌گرفته در عزلت است. سالکان می کوشند تا در چارچوب آداب و شرایطی خاص با تکیه برمنش و سلوکی متمایز از این رهگذر به تهذیب نفس بپردازند. بنابراین دریافتیم که خلوت باطنی و واقعی، انسان را به اعماق قلمروی معرفت می برد و به قلمروی خدمت باز می گرداند. شایان ذکر است در خلوت نشینی نباید دنیا را فراموش کرد. زیرا این دنیا محل عمل، قبول مسئولیت و کشتگاه آخرت است. پس اگر انسان ها جهت سیر و سلوک فقط به سوی زهدورزی، رهبانیت، عزلت و خلوت گزینی روند و به ترک مسائل اجتماعی بپردازند حیات آنها به مخاطره می افتد و بهره ای از خلوت نصیب شان نخواهد شد. بنابراین دل انسان خلوت‌گزیده، از اغیار و منیت خالی و از حضور خدای رحمان سرشار خواهد شد. این حضور آنقدر پررنگ و پرمعنا است که جایی برای بیگانه و «من» نخواهد گذاشت. خالی از لطف نیست درخواست موسی (ع) را به یاد بیاوریم. آنگاه که تقاضا کرد برای لحظه ای آن ذات بی‌نهایت را ببیند و خداوند با اشاره « لن ترانی» به موسی (ع) و سایر انسان ها در تمام زمان ها فرمود که تا «تویی» در میان باشد، مرا نخواهی دید.

فهرست منابع

  1. قرآن.
  2. نهج البلاغه.
  3. آملی، سیدحیدر (1381) جامع الاسرار و منبع الانوار، سید یوسف ابراهیمیان آملی، تهران، نشررسانش.
  4. ابن عربی، محی الدین (1384) الفتوحات المکیه، به کوشش و ترجمه محمد خواجوی، تهران، نشر مولی.
  5. ابن عربی، محی الدین (1383) فرهنگ اصطلاحات عرفانی، گل بابا سعیدی، تهران، نشر شفیعی.
  6. ابن عربی، محی الدین (1382) اسرار الخلوه، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، مولی.
  7. ابوطالب مکی، محمدبن علی (1405) قوت القلوب، قاهره، ناشرمطبعه الانوار المحمدیه.
  8. باخرزی، ابوالمفاخر یحیی (2004) اورادالاحباب و فصوص الاداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ناشر دانشگاه تهران.
  9. بحرالعلوم، سید محمد مهدی (1418) تحفه الملوک، با مقدمه و شرح علامه تهرانی، انتشارات علامه.
  10. عاملی، محمد ابراهیم (1363) تفسیر عاملی، تهران، نشر کتابخانه صدوق.
  11. حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین (1345) رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب، مشهد، نشرعلامه طباطبایی.
  12. دامادی، سیدمحمد (1375) شرح بر مقامات اربعین، تهران، انتشارات دانشگاه.
  13. دهخدا، علی اکبر (1373) فرهنگ فارسی، تهران، ناشر موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
  14. راغب اصفهانی، ابالقاسم حسین ابن محمد (1383) المفردات فی غریب القرآن، ج2، غلامرضا خسروی حسینی، انتشارات مرتضوی، تهران.
  15. سجادی، سیدجعفر (1389) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، انتشارات طهوری.
  16. سهروردی، شیخ شهاب الدین (1966) عوارف المعارف، بیروت، نشردارالکتب العربیه.
  17. شجاعی، حیدر (1379) اشارات و فرهنگ اصطلاحات صوفیه، انتشارات مجید.
  18. شیخ صدوق، محمد بن علی (1362) الامالی، آیت‌الله کمره ای، بی جا، انتشارات کتابخانه اسلامیه.
  19. (امام) صادق(ع)، جعفربن محمد (1377) مصباح الشریعه، عبدالرزاق گیلانی، تصحیح رضا مرندی، تهران، ناشر انتشارات پیام حق.
  20. قشیری، شیخ ابوالقاسم (1388) رساله قشیریه، ابوعلی حسن بن احمد عثمانی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، تهران، نشرزوار.
  21. طباطبایی، سید محمدحسین (1382) المیزان، سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
  22. کاشانی، عزالدین محمودبن علی (1387) مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح: استاد علامه جلال الدین همایی، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  23. کبری، شیخ نجم الدین (1363) اصول العشره، ترجمه و شرح عبدالغفور لاری، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، نشر مولی.
  24. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب (1381) اصول کافی، تهران، نشر دارالکتب اسلامیه.
  25. گوهرین، سیدصادق (1368) شرح اصطلاحات تصوف، انتشارات زوار.
  26. متقی هندی، علاءالدین علی (1389) کنزالعمال فی السنن والافعال، ضبط حسن رزوق و تصحیح صفوه السقا، بیروت، مکتبه التراث الاسلامی.
  27. مجلسی، محمد باقر (1377) بحارالانوار لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، نشر اسلامیه.
  28. مجلسی، محمد تقی (1375) رساله تشویق السالکین، انتشارات نور فاطمه.
  29. مکارم شیرازی، ناصر (1374) تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه.
  30. نسفی، عزیز (1378) سلوک صوفیانه، لوید وینست جان ریجون، دکتر مجد‌الدین کیوانی، نشر مرکز.
  31. همدانی، عبدالصمد (1381) بحرالمعارف، تحقیق و ترجمه حسین استاد ولی، تهران، انتشارات حکمت.
  32. یزدی، محمدکاظم (1380) عروه الوثقی، قم، نشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS