دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

درنگی در تفسیر بلاغ 2

هر مسلمانی که معتقد به اعجاز قرآن است، می‌خواهد بداند قرآن شریف درچه جهت اعجاز دارد؟
درنگی در تفسیر بلاغ 2
درنگی در تفسیر بلاغ 2

برگرفته از مقدمه آیت‌الله سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی /بخش دوم و پایانی

جهات اعجاز قرآن

هر مسلمانی که معتقد به اعجاز قرآن است، می‌خواهد بداند قرآن شریف درچه جهت اعجاز دارد؟ پس قسمتی از اقوال علما و محققان را بیان می‌کنیم و آنچه به نظر بهتر آید نیز تذکر می‌دهیم:

بعضی معتقدند که جهت اعجاز قرآن، همانا فصاحت و بلاغت این کتاب شریف است. بعضی دیگر معتقدند که اسلوب و روش آن، اعجاز است و عده‌ای دیگر می‌‌گویند: اعجاز قرآن علاوه بر فصاحت و بلاغت و اسلوب، محتوای آن است، چه احکام آن باشد و چه اخلاق و سیاست آن و نیز اخبار غیبی آن در خارج هم محقق شده است و در واقع وجه اعجاز، مجموع همه اینهاست. اقوال دیگری نیز دیده می‌شود که درجای خود ذکر کرده‌اند. یا اینکه اعجاز قرآن از جهت صرفه است، یعنی خدا مانع می‌شود از اینکه نظیر قرآن را بیاورند با اینکه قادرند64 و به این قول عده‌ای قائل شده‌اند.

و اما حق مطلب آن است که بعضی از اساتید نوشته‌اند: علما درباره اعجاز قرآن بحث زیادی کرده‌اند و بسیار هم اطاله کلام نموده‌اند و هر یک از آنان خیال کرده آنچه را که در طلبش بوده به آن رسیده است؛ ولی هیهات که چنین باشد، قرآنی که عقل و قریحه‌ها را عاجز کرده، به طریق اولی زبان و بیانها را عاجز می‌کند. علما آنچه از ظاهر قرآن و لفظ آن به ذهنشان تبادر می‌کند، می‌فهمند و ممکن نیست که جمیع معانی و اسرار آن را کسی بداند و به آنها احاطه پیدا کند؛ بنابر این هر عالمی که از اسرار قرآن، سخنی را اظهار می‌کند در واقع اظهار چیزی است که از ظاهر قرآن فهمیده است، نه اعجاز قرآن برحسب واقع و حقیقت.

یکی از محققان فقط به نقل اقوال اکتفا کرده است، بدون اینکه چیزی از آن را اختیار کند؛ او می‌گوید: بعضی می‌گویند اعجاز قرآن برای فصاحت آن است یا برای اسلوب و فصاحت آن است و دیگری می‌گوید برای صرفه، منع و عجز قهری خداوندی است که آنان را گرفته است و در آخر می‌گوید: همه این اقوال محتمل است و ممکن است.

شیخ قوشچی در شرح این عبارت می‌نویسد: «جمهور و بزرگان علما اتفاق دارند در اینکه اعجاز قرآن برای این است که قرآن شریف در مرتبه عالیه فصاحت و درجه بالای بلاغت قراردارد و مراد از فصاحت در کلام، اعم از فصاحت و بلاغت است و این استعمال در بین عرب زبانان شایع است.»

بعضی می‌گویند: اعجاز قرآن برای نظم و اسلوب عجیب آن است و برخلاف رسومی است که ادبای عرب در خطابه و رساله‌ها آورده‌اند.

قاضی باقلانی و امام‌الحرمین می‌‌گویند: اعجاز قرآن درفصاحت و اسلوب آن است؛ اما نظام و عده‌ای از معتزله و سید مرتضی قایل‌اند که اعجاز قرآن بر این است که خداوند آنها را از آوردن مثل قرآن عاجز کرده است و این معنی را در اصطلاح، صرفه می‌گویند.

ولی به‌نظر می‌رسد قول به صرفه، قولی است ضعیف؛ زیرا موارد زیادی از قرآن را می‌بینیم که دلالت دارند بر اینکه عجز مردم برای خصوصیتی است که در قرآن کریم می‌باشد؛ یعنی همان فصاحت و بلاغت و اسلوب و سایر آنچه از امتیازات قرآنی است و ما تعدادی از آن موارد را ذکر می‌کنیم:

1. اولم یکفهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی عیلهم:69آیا اینان را این معجزه (قرآنی که نازل کردیم) کفایت نکرد که چنین کتاب بزرگ را ما بر تو فرستادیم و تو بر آنها تلاوت کردی؟

این ‌آیه شریفه چون در جواب سؤال آنهاست که می‌گفتند: چرا آیه به ما نازل نمی‌شود؟ دلالت دارد بر اینکه قرآن، خود، آیه است خصوصاً با قرینه جمله «یتلی علیهم» که استفاده می‌شود. آنچه آیه است امری است قابل تلاوت نه صرفه که غیرقابل تلاوت است.

2. و اذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیر الاولین: هرگاه از ‌آنان سؤال شود: پروردگارتان چه نازل کرد؟ در پاسخ گویند: تمام آنچه نازل شده همان نوشته و داستان‌های سابقین است.

و در جای دیگر می‌گوید: فقال ان هذا الا سحر یؤثر: قرآن جز سحر، چیز دیگری نیست. از این دو آیه شریفه استفاده می‌شود که عبارات و اسلوب قرآن مورد اعجاب آنان واقع شده که گاهی گفته‌اند قرآن سحر است و گاهی اساطیر و نوشته‌های سابقین. پس هرگاه عجز آنها مستند به تعجیز خدا بود، نباید بگویند قرآن سحر است، بلکه باید بگویند محمد ما را سحر کرده که با اینکه قدرت به معارضه قرآن داریم، نمی‌توانیم نظیر آن را بیاوریم.

3. فالم یستجیبوا لکم فاعلموا انما انزل بعلم الله: اگر تو را اجابت نکردند و نتوانستند نظیر قرآن شریف را بیاورند، پس بدانید همانا قرآن، نازل شده خداست (و اوست که می‌تواند چنین قرآنی را نازل کند نه دیگران).

بنابراین، سبب اعجاز از ناحیه خود قرآن و خصوصیتی است که در آن است نه آنکه به دلیل تعجیز خدا باشد که قایلین به صرفه می‌گویند: مثل قرآن مانند قصه موسی(ع) و ساحرین است که نتوانستند مانند کار موسی را انجام دهند و چون آن کار، فوق‌العاده و کار خدایی بود، کشف کردند که موسی(ع) حق و از ناحیه خداست.

پس باتوجه به مطالب فوق، قول آنان که اعجاز قرآن را از جهت صرفه نمی‌دانند، صحیح به نظر می‌رسد و نیز مطالبی را در رد قول به صرفه در محل خود ذکر کرده‌اند که چون ما آیات سابقه را در رد آنها کافی می‌دانیم، متعرض آنها نشدیم. به علاوه، دلیل‌های قائلین به صرفه، بسیار ضعیف است و قابل اعتماد نیست و آن عبارت از دو دلیل است:

1. فصحای عرب همان طور که همه می‌دانند، عالم به مفردات قرآن‌اند و نیز بعضی از جملات قرآنی مانند «الحمدلله رب العالمین» را به خوبی می‌دانند؛ پس طبعاً به سوره‌ای که مرکب از این مفردات وجملات است، قادر و عالم خواهند شد. پس هرگاه با این حال نتوانند، حتماً از ناحیه خدا مصروف و ممنوع‌اند.

در جواب این استدلال گفته شده است: حکم سوره وجملات با مفردات متفاوت است و ملازمه‌ای بین مفردات و سوره نیست و کسی که توانایی مفردات قرآن را داشته باشد ممکن است از جمله‌بندی‌های آنها به‌طور فصیح متعذر باشد.

3. صحابه پیغمبر(ص) پس از آن حضرت، وقتی که به جمع قرآن مشغول شدند، در بعضی از آیات قرآنی توقف می‌کردند تا اشخاص موثق، گواهی به قرآنی بودن آن بدهند، بلکه ابن مسعود برای همیشه مردد بود که سوره حمد و معوذتین («قل اعوذ»ها) جزء قرآن‌اند یا خیر. پس اگر اعجاز قرآن در الفاظ آن بود، نباید در آنها توقف کنند؛ پس الفاظ قرآن با سایر الفاظ فصحا فرق ندارد.

در جواب این استدلال نیز گفته شده است: اولاً قرآن کریم در عصر پیغمبر(ص) جمع‌آوری شد، نه پس از آن حضرت؛ پس قول به اینکه قرآن بعداً جمع‌آوری شده خالی از حقیقت است. ثانیاً اعجاز قرآن چیزی نیست که برای همیشه روشن باشد تا الفاظ قرآن را از غیر آن تشخیص دهند.

نظر ما درباره اعجاز قرآن

مختار ما در این بحث، اموری است که در ذیل خلاصه می‌شود:

1. اعجاز قرآن باید در تمام سوره‌های قرآن دیده شود، حتی در سوره کوچک؛ زیرا خداوند متعال برای یک سوره مطالبه معارضه و آوردن مثل آن را کرده است؛ پس نمی‌توانیم بگوییم: وجه اعجاز قرآن اخبار به غیب آن است، زیرا اخبار به غیب در تمام سوره‌های قرآن نیست و نیز نمی‌توان گفت که وجه اعجاز، همان حکایات و داستان‌هایی است که از سابقین به میان آمده است، یا برای اخلاق و مکارم حسنه‌ای است که در آن ذکر شده، یا برای این است که از رذایل نهی کرده است و امثال اینها از چیزهایی است که در تمام سوره‌های قرآن نیست؛ بنابراین وجه اعجاز قرآن باید چیزی باشد که در تمام سوره‌ها مشاهده شود و آن جز فصاحت و بلاغت و حسن اسلوب آن نیست؛ اینهاست که فصحای عرب را به عجز کشانیده است که حتی یک سوره کوچک را نتوانستند بیاورند و این معنا منافاتی ندارد با اینکه قرآن کریم از ناحیه‌های دیگر نیز معجزه باشد، مانند اخبار به غیب یا سیر عجیبی که در جهان، از خلقت آدم تا مبعث رسول اکرم(ص) نموده است با آنکه آن حضرت اُمّی بود و قدرت خواندن و نوشتن نداشت و همه معاصران آن حضرت می‌دانستند که پیغمبر اسلام(ص) از کتاب‌های سابقین اطلاعی نداشته است.

پیشگویی‌های عجیب قرآن شریف که در خارج هم به وقوع پیوسته، خود دلیل اعجاز قرآن است. این دو مورد که برای اعجاز قرآن ذکر شد، شامل تمام سوره‌های قرآن نمی‌شود؛ زیرا در تمام سوره‌ها خبرهای غیبی یا اخبار سابقین ذکر نشده است. اما آنچه ما اختیار کردیم (که نظر قرآن شریف در تحدی و معارضه به مثل، همان فصاحت و بلاغت و اسلوب خاص قرآن است) شامل تمام سوره‌ها می‌باشد و از آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً کثیرا:74 آیا در قرآن، تدبر و تأمل نمی‌کنند که اگر از ناحیه غیر خدا بود، حتما در آن اختلاف زیادی می‌یافتند».

به خوبی پیداست که تدبر در کلمات و اسلوب قرآن شریف، هرگاه خوب تأمل شود، خواهیم دید هیچ گونه اختلافی در آیات قرآنی نیست و اندک تفاوتی در سوره‌ها دیده نمی‌شود، بلکه هرچه از آیات قرآن که به صورت بهترین نظم و تألیف دیده می‌شود، متضمن معناهای صحیحی است که در قالب الفاظ فصیح قرار گرفته است و تفاوتی بین آنها نیست، چه آیاتی که در توحید ذات و چه آیاتی که در توحید صفات نازل شده است و نیز تفاوتی بین آیاتی که در اخلاق حسنه وارد و آیاتی که درباره نهی از بدیها و کارهای زشت دیده می‌شود نیست. آیات مبین حلال با آیات مبین حرام و آیات حاکی از داستان‌ها با آیات غیر آن هیچ تفاوتی ندارند؛ پس با توجه به این مطلب، بدیهی است هرشخص متأمل و منصفی حکم خواهد کرد که قرآن ساخته بشر نیست، بلکه از جانب خالق بشر است.

یادآور می‌شویم که درک این مطالب خارج از قدرت بشر که در کتاب خدا دیده می‌شود، محتاج به تخصص و نبوغ در علم معانی و بیان و علم بدیع نیست، بلکه کسی که از اهل علم باشد و هرچند از علمای معانی و بیان نباشد و نبوغ هم در او دیده نشود، می‌تواند این اعجاز را بفهمد. بلی، کسی که بخواهد از محاسن و فضایل ادبی و غیرادبی قرآن مجید، مفصل اطلاع یابد، ناچار باید به کتابهایی مانند «دلائل الاعجاز»، تألیف شیخ عبدالقادر جرجانی که دراعجازقرآن نوشته‌است، مراجعه و دقت کند. شیخ در اول کتابش مطالبی دارد که حاصلش این است: هرگاه کسی بخواهد از مزایای عظیم و برتری‌های روشن و اوصاف عجیبه قرآن مطلع گردد، به کتابی که ما تألیف کرده‌ایم، مراجعه نماید.75

این اتحاد نسق و اسلوب و این اعجاز حیرت‌آور و فصاحت روشن، مختص به قرآن مجید است؛ زیرا قرآن است که بین اول و آخر و بین کلمات و آیات آن اختلافی نیست؛ اما آنچه از بشر صادر می‌شود، چه در خطبه‌ها و چه در مدح‌ها و ذم‌ها دارای تفاوت و اختلاف زیادی است، بلکه این اختلاف در خطبه و شعر واحد نیز دیده می‌شود و بالاتر اینکه مدحی که یک شاعر در موضوع شراب کرده با مدحی که درباره باغات کرده متفاوت است و نیز مدح و ذمی که از شاعر واحد سرزده به یک اسلوب و محتوا نیست، زیرا قدرت بشری محدود است و چه بسا یارای موضوعات زیادی را ندارد و نوشته او در نظم و اسلوب مختلف است.

خلاصه: از گفته‌های ما روشن شد که هر پیغمبری در اثبات مدعای خود به معجزه احتیاج دارد و قرآن مجید اهم و بالاترین معجزه پیغمبر اسلام(ص) است. قرآن کریم از مخالفان خواسته چنانچه در قرآن شک دارند فقط یک سوره مانند آن بیاورند که با سوره‌های قرآن در فصاحت و بلاغت و اسلوب متحد باشد. معجزه بودن قرآن کریم منافاتی ندارد که برای پیغمبر(ص) معجزه‌های دیگری نیز باشد و هرکسی که دارای دانش است، اگر در قرآن تدبر کند، اجمالاً خواهد فهمید که قرآن مصنوع بشر نیست، بلکه مصنوع خالق بشر است، گرچه در آداب و علوم عربی که در فصاحت و بلاغت نوشته شده مهارت و تخصص نداشته باشد.

قرآن موجود، حجت است

بدون شک تمام قرآنهای موجود و مطبوع در عصر ما در همه جا و در بین تمام طوایف مسلمانان یکسان است و کوچکترین تفاوت در کلمات، بلکه در حروف آن نیست. شاید در هر سال میلیون‌ها نسخه از قرآن در بلاد اهل تسنن به طبع می‌رسد و مسلمانان شیعه از همان قرآن‌ها به سبب حسن خط و طبع آنها تهیه کرده و در بلاد خود تلاوت می‌کنند و بسیاری از حجاج بیت‌الله شریف، بهترین هدیه و سوغاتی خود را قرآنی قرار می‌دهند که از حرمین شریفین خریده باشند و به دوستان صمیمی خود اهدا می‌کنند و آنان نیز می‌پذیرند و تشکر می‌کنند بدون اینکه اشکال بگیرند که قرآن اهدا شده از بلاد اهل‌تسنن خریده شده است. و نیز قرآنی که در ایران به طبع می‌رسد، با قرآن مصری مقابله می‌شود و در اول آن می‌نویسند: این قرآن شریف با قرآن سلطانی (یعنی قرآنی که در عصر سلطان سلیم عثمانی پس از آنکه مصر را فتح کرد، نوشته شده و گروهی به عنوان تحقیق آن را تصحیح کرده‌اند) مقابله شده است. گمان نمی‌رود کسی شبهه کند به اینکه قرآن سنی غیر از قرآن شیعی است و به قول اشخاصی استناد کند که در زمان‌های بسیار سابق گفته‌اند که قرآن شیعه‌ها با قرآن سنی‌ها فرق دارد! خدا را شکر که عصر آنان منقضی شد و سالها بر آن گذشت و خوشبختانه دیگر چنین قولی دیده نمی‌شود حتی از ناحیه افرادی که کلام قدما را به عنوان اینکه قدما هستند می‌ستودند، گرچه در واقع برخلاف آن ملموس بود.

اشکالی نیست که آنچه در این قرآن‌های مطبوع است، قرآن است و واجب‌العمل و دیده نشده کسی از علمای اسلام به آن اعتراض کند یا شک داشته باشد، چه در عصر حاضر و چه در اعصار گذشته و در شهرهای مختلف، حتی آنان که گفته‌اند این قرآن تمام آنچه بر پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده نیست، تصریح کرده‌اند که این قرآن موجود واجب‌الاتباع است و لازم است بر آن اعتماد شود و مخالف آن در هیچ وقت جایز نیست. از شیخ مفید حکایت شده که آنچه در بین جلدین قرآن موجود است، همه آن کلام خداست و نازل شده اوست تا اینکه می‌گوید: «به اسناد صحیح از ائمه معصوم علیهم‌السلام ما روایت شده که این قرآن را تلاوت کنیم و از آن تجاوز نکنیم.»

دلایل عدم تحریف قرآن

دلایل عدم تحریف قرآن زیاد است که اجمالاً متعرض آنها می‌شویم و نیز باید بگوییم اینها نیز خالی از اشکال نیست و ناچار باید در پی ادّله‌ای که قابل مناقشه نباشد، رفت و بحمدالله دارای چنین ادله‌ای هستیم که از جمله آنها عبارت است از:

1. آیه شریفه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و آن را نگه خواهیم داشت.»

و چون مراد از «ذکر» در این آیه قرآن است، خداوند متعال وعده حفظ قرآن را داده است و مقصود از حفظ، همان حفظ از آسیب‌های تحریف و زیاده و نقص است. هرگاه خدای نکرده به قرآن زیان یا نقصانی رسیده باشد، خدای متعال به وعده خود عمل نکرده است.

2. آیه شریفه «ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید: همانا کافران به این قرآن که برای آنان آمده، کفر ورزیدند و به حقیقت این قرآن صاحب عزت است و هرگز بطلان نه از پیش و نه از پس به آن حادث نشود و آن فرستاده خداوند حکیم و ستوده صفات است.»

3. اخبار زیادی دلالت دارند بر اینکه قرآن موجود، تمام وحی‌های قرآن است که به پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده است بدون کوچکترین نقص و تحریف که عبارتند از:

طایفه اول: احادیثی که در بیان ثواب درباره قرائت سوره‌های قرآنی وارد شده که کاشف‌اند از اینکه در سوره‌های قرآنی تحریفی واقع نشده است؛ زیرا ثواب بر قرائت سوره‌های محرف بی‌معنی است.

طایفه دوم: اخباری که دلالت دارند بر اینکه اخبار وارده را به قرآن عرضه کنید مطلقاً یا در صورت تعارض آنها با همدیگر و چون عرضه بر کتاب محرف بلاوجه است، کشف می‌شود که در قرآن کریم تحریفی واقع نشده است.

طایفه سوم: اخباری که دلالت دارند بر اینکه واجب است تمسک و عمل به قرآن، چنانچه در قول پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بینیم که فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ...: من در میان شما دو چیز سنگین باقی می‌گذارم: یکی کتاب خداست و دیگری عترت و اهل‌بیتم...» و کسی در سند این اخبار خدشه وارد نکرده است. پس هرگاه ـ نعوذبالله ـ در قرآن تحریف و تغییری می‌شد، تمسک به آن چه معنی داشت؟!

4. از جمله استدلالات، این است که: هرگاه از قرآن شریف چیزی ساقط شده باشد، دیگر اطمینانی بر آن باقی نمی‌ماند.

5. اهتمام پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله و امت مسلمان در حفظ قرآن در عصر پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز در زمان‌های متأخر و ضبط آن عادتاً مانع از حصول خلل و نقص در قرآن مجید می‌شود. البته این ادلّه که برای عدم تحریف قرآن ذکر شد، خالی از مناقشه نیست؛ ولی خوشبختانه این بحث بحثی است علمی صرف‌ و کوچکترین اثر عملی بر آن بار نیست، زیرا همه به حجیت و قرآنیت قرآن موجود قائل‌اند؛ بنابراین جایی برای بسط کلام در این بحث نیست و بهتر آن است که قرآنیت این قرآن موجود را مورد بحث قرار دهیم و برای اثبات آن به ذکر ادلّه قاطع بپردازیم.

دلایل حجّیت قرآن و قرآنیت آن

عمده دلیلی که در عنوان مذکور می‌توان ذکر کرد، عبارت است از سیره قطعی و عملی مسلمانان که از عصر جمع قرآن تا زمان ما موجود است که احدی در آن شک نکرده و به وسوسه نیفتاده است و امامان معصوم ما علیهم‌السلام همیشه برای مطلب خود به قرآن استدلال می‌کردند و نیز طریق استدلال به قرآن را به یاران خود می‌آموختند؛ چنانچه از امام باقر علیه‌السلام روایت شده که در جواب سؤال زراره: «از کجا فهمیده‌اید که مسح بعض سر و بعض پا در وضو کافی است؟» فرمود: «لمکان الباء» یعنی به خاطر حرف «با» که در آیه مسح سر و پا آمده است.

و همین طور مسلمانان همیشه این قرآن موجود را با همین سوره‌ها و آیه‌ها قرائت می‌کردند و به خدا تقرب می‌جستند و امر پیغمبر خود را که می‌فرمود: کسی که فلان سوره را بخواند، فلان ثواب و حسنات برای اوست، امتثال می‌کردند و نیز مسلمین اوصافی را که خداوند متعال برای قرآن ذکر فرموده است به اینکه احکام قرآن دارای اعجاز است و اختلافی در آیات آن نیست و آن در اعلی درجه فصاحت و بلاغت است در همین قرآن موجود می‌یافتند.

و نیز همین قرآن موجود را مورداحترام و اکرام قرار می‌دادند و آن را بی‌وضو لمس نمی‌کردند، حتی نسبت به آیاتی که ادعا شده حکم آن منسوخ شده است و آثار دیگری که مسلمانان بر این قرآن موجود مترتب می‌کردند که هر مسلمان منصف و سالم‌الفطره درک می‌کرد که این آثار همان قرآن نازل شده است که بر این قرآن موجود بار می‌کردند. این بیان اجمالی دلیلی بود که ذکر شد و اما تفصیل آن به مقدار فرصت و مجال چنین است: روایات بسیار زیادی در موضوعات مختلف در ابواب متفرق وارد شده است که ما فقط به عناوینی که صاحب وسائل (ابواب قرائه‌القرآن) درباره قرآن شریف یادآور شده است، اکتفا می‌کنیم که خلاصه آن عبارت است از:

1. باب وجوب تعلیم قرآن: در این باب از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند که به سعد فرمود: «قرآن را یاد بگیرید؛ زیرا قرآن در روز قیامت در بهترین صورت می‌آید که موردتوجه مردم قرار می‌گیرد.»

2. باب وجوب اکرام قرآن: در این باب از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: «وقتی که همه مردم و انسان‌ها در روز قیامت حشر و جمع می‌گردند، شخصی در زیباترین صورت جلوه‌گر می‌شود و پس از آنکه مؤمنین به آن نگاه کردند، اظهار می‌کنند: این از ماست.»

3ـ باب استحباب تفکر در معانی قرآن: امام صادق علیه‌السلام در ضمن حدیثی می‌فرماید: «این قرآن، روشنگر و فروغ هدایت و چراغ ظلمت است.»

4ـ باب استحباب حفظ قرآن: امام صادق علیه‌السلام در ضمن حدیثی می‌فرماید: «حافظان قرآن در صورت عمل به آن، با سفیران نیکوکار خدا محشور و مصاحب‌اند.»

5. باب استحباب قرائت قرآن برای جوان: امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «کسی که در جوانی قرآن تلاوت کند و مؤمن باشد، در گوشت و خون او مخلوط و ممتزج می‌گردد.»

6. باب عدم جواز ترک قرآن که موجب نسیان می‌شود: یعقوب بن‌الاحمر می‌گوید: به امام صادق علیه‌السلام عرض کردم: من در سابق قرآن تلاوت می‌کردم؛ ولی از یادم رفته است و از خداوند خواسته‌ام که تعلیمم فرماید و مثل اینکه حضرت از این کلام من فزع و وحشت فرمود و اظهار کردند: «خداوند تو را و ما را به یادگرفتن قرآن موفق فرماید.»

7.‌ باب استحباب وضو برای قرائت قرآن: از محمد بن فضیل از موسی بن جعفر(ع) نقل می‌کند که: امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: «وضو به قصد نماز بگیر و قرآن را تلاوت کن.»

8. باب استحباب استعاذه در وقت تلاوت قرآن: از حلبی نقل می‌کند که می‌گوید از آن حضرت سؤال کردم: آیا استعاذه بکنم در هر وقتی که سوره‌ای را تلاوت می‌کنم؟ فرمود: «بلی و از شیطان رجیم به خدا پناه ببر و استعاذه بنما» و مثل اینکه امام(ع) با این کلام خود به آیه شریفه «فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم...» استناد فرموده است؛ یعنی: «وقتی که بخواهی قرآن را قرائت کنی، از شر شیطان رجیم به خدا پناه ببر.» و نیز در حدیث آمده است: «کسی که به آداب و تربیت خدا مؤدب شود، به رستگاری دائم می‌رسد.»

9. باب استحباب قرائت قرآن در مکه معظمه: ابوحمزه ثمالی از امام باقر(ع) نقل می‌کند: «هرکسی قرآن را در مکه ختم کند، از جمعه به جمعه یا کمتر یا بیشتر و در روز جمعه ختم نماید، خداوند برای او ثوابی فلان و فلان می‌نویسد.»

10. باب استحباب قرائت قرآن از روی آن نه حفظی: از امام صادق(ع) نقل شده است: «کسی که قرآن را از روی آن تلاوت کند و از چشمش بهره برد، برای والدینش گرچه کافر هم باشند، تخفیفی حاصل می‌شود.»

11. ابوابی دیگر نیز مشاهده می‌شود که مجموع آنها به 51 باب می‌رسد و دلالت دارد بر اینکه آنچه در بین دو جلد از قرآن شریف موجود است، قطعاً قرآن است و واجب است عمل به آن و احترام آن و نیز واجب است بهره‌مندی و فروغ‌گیری از آن.

و اضافه می‌شود بر آن، آنچه در کتابهای اهل تسنن دیده می‌شود، چه در صحاح شش گانه و چه در غیر آن از کتابهای خود که احادیث را وارد کرده‌اند و اعم از آنچه در فضایل قرآن و با تحریض به قرائت آن یا احترام و تعظیم آن آمده است، مانند آنچه بخاری از عثمان بن عفان نقل می‌کند که پیغمبر(ص) فرمود: «برترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و تعلیم نماید.» و معلوم است نظر و هدف عثمان از نقل این حدیث، تحریک مردم بر قرائت این قرآن موجود بوده که ابوبکر آن را از قرآنهایی که در عصر پیغمبر(ص) جمع شده بود، نوشت و دستور استنساخ آن را داد و نیز اخبار زیادی وارد شده که: «احادیث را باید به قرآن مجید عرضه کرد و آنچه از آنها موافق قرآن باشد گرفت، و الا باید رد کرد» و به تعبیر بعضی از روایات، آنها را باید به دیوار زد. فیض در کتاب وافی در این خصوص بابی منعقد کرده و در آن احادیث زیادی آورده است که تعدادی از آن عبارتند از:

1.‌ کلینی با سند خود از امام صادق(ع) روایتی نقل کرده که پیغمبر اسلام(ص) فرمود: «هر حقی دارای حقیقتی و در هر راستی نوری است؛ پس آنچه را از احادیث که موافق قرآن است، بگیرید و آنچه را که مخالف آن است، طرد یا رد کنید.»

2. کلینی نیز با سند خود از ابن یعفور نقل کرده، می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: احادیثی برای ما نقل می‌شود که مضمون آنها باهم مختلف‌اند و بعضی از آنها را شخص موثق و برخی دیگر را شخص غیرموثق نقل می‌کند. فرمود: «هر وقت حدیثی برای شما نقل شد، اگر از کتاب خدا برای آن شاهدی پیدا کردید یا از پیغمبر اسلام(ص) مؤیدی برای آن رسیده باشد، آن را قبول کنید؛ والا آن را رد نمایید.»

3. کلینی در کتاب کافی از ایوببن حر نقل می‌کند: از امام صادق(ع) شنیدم: «تمام اشیا به کتاب و سنت برمی‌گردد و هر حدیثی که موافق کتاب نباشد، ساخته و پرداخته است.»

و نیز از احادیث موجود در عصر ما و عصر امام‌صادق(ع) همان کتاب خداست که معیار صدق و کذب احادیث با تطبیق و عرضه بر آن است، به اضافه احادیث دیگری که متضمن این است: امامان(ع) بعضی از روات را مأمور کردند تا قرآن را همان‌طور که مردم قرائت می‌کنند، بخوانند و در این اخبار تعبیرات دیگری را می‌بینیم، مانند جمله «اقرأ کما یقرأ الناس» یا جمله «اقرؤا کما تعلمتم» یا جمله دیگری که در جواب راوی عرضه کرده بود: «من حروفی را از قرآن می‌شنوم که در بین مردم دیده نمی‌شود و آنان چنین تلاوت نمی‌کنند.» می‌فرماید: «اقرؤا کما علمتم» که همه دلالت می‌کنند بر اینکه لازم است قرآنی را که در بین مردم شایع و معروف است، تلاوت کرد و غیر آن را ترک نمود.

با توجه به مطالب گذشته می‌توانیم بگوییم: قرآن موجود، حجت قاطع خداست و باطل به آن راه نیافته و نخواهد یافت و قرآن است که میزان حق و باطل در احادیث است که با عرضه به آن صحیح از مجعول تشخیص داده می‌شود، بدون کوچکترین شک و تردید.

مقاله

نویسنده آیت‌الله سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

درنگی در تفسیر بلاغ

درنگی در تفسیر بلاغ

اشاره: آیت‌الله سیدابوالفضل میرمحمدی سال 1302ش در زاویه‌ زرند ـ از توابع شهرستان ساوه ـ به دنیا آمد.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS