31 شهریور 1397, 0:0
واژه رئالیسم که در زبان فارسی اغلب به واقعگرایی ترجمه میشود یکی از مهمترین و بحثانگیزترین اصطلاحات فلسفه است. بررسی این مسئله در موضوع اخلاق نیز اهمیت بنیادین دارد. مهمترین پرسش در این باره این است که آیا احکام اخلاقی نشان از واقعیتی دارند یا خیر؟ وقتی میگوییم: «از ترکیب دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن، مولکول آب به دست میآید.»، مقصودمان این است که در عالم واقع، رابطهای واقعی و عینی میان ترکیب آن اتمها و تشکیل مولکول آب وجود دارد و جمله ما به اصطلاح «واقع نما» است. اما زمانی که به کسی میگوییم: «بنشین.» تنها، خواسته خود را به او اظهار میکنیم. نیز هنگامی که میگوییم: «این غذا خوشمزه است.» گرچه به ظاهر، خبری میدهیم، در واقع از خوشایند و مذاق و سلیقه خود پرده بر میداریم، نه از وصفی عینی در عالم واقع.
هم چنین گزاره «در این بخش از جاده، سبقت ممنوع است.» حاکی از قرارداد و توافق اجتماعی خاصی است که امری را منع میکند و از اعضای جامعه میخواهد از انجام دادن آن بپرهیزند. هیچ یک از این سه جمله، واقعیت نما نیستند؛ زیرا از واقعیتی عینی سخن نمی گویند، بلکه بیانگر یک دستور یا توصیه، یا احساس و سلیقه، یا توافق و قرارداد اجتماعیاند زمانی که میگوییم: «درستکاری خوب است.» مقصودمان چیست؟ آیا جملهای واقع نما گفتهایم یا جملهای غیر واقع نما؟ مکاتب اخلاقی مختلف براساس اختلاف نظرشان در پاسخ به این پرسش، به مکاتب اخلاقی «واقع گرا» و «غیر واقع گرا» تقسیم میشوند. مکاتبی که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقی، واقعیت عینی ندارد و جملههای اخلاقی شبیه یکی از سه جمله آخر است، مکاتب غیر واقعگرا نامیده میشوند. در مقابل، مکاتبی که معتقدند ارزش و لزوم اخلاقی، واقعیت عینی دارد و جملههای اخلاقی، شبیه جمله نخستین است، در گروه «واقع گرایان» قرار میگیرند.
به طور کلی واقع گرایان اخلاقی چهار ادعا را در این خصوص مطرح میکنند:
1ـ حقایق اخلاقی در عالم وجود دارند و به تبع آنها اوصافی نظیر خوب، بد، درست، نادرست، فضیلت و رذیلت که به حقایق غیر اخلاقی نیز تحویل پذیر نمی باشد، محققاند. 2- این حقایق از آگاهی ما (حالتی که در آن حالت میاندیشیم و صحبت میکنیم) و از امیال، گرایشها و احساسات ما مستقل اند. 3- گزارههای اخلاقی قابلیت صدق و کذب دارند و به بیان دیگر گزارههای اخباریاند که خبر از واقعیتی میدهند که میتواند صادق یا کاذب باشند. 4- دستکم برخی از گزارهها و ادعاهای اخلاقی صادقاند(3).
واقع گرایان در ادعای اول که مورد تاکید آنان است درصدند تا وجود حقایق اخلاقی را نشان دهند و در ادعای دوم که مرحله بعدی است استقلال آنها را از باورها، امیال، و سلیقهها و احساسات ما عنوان میکنند. ادعاهای سوم و چهارم نیز از لوازم واقع گرایی اخلاقیاند؛ وقتی حقایق اخلاقی وجود دارند چون این حقایق در رابطه با آدمی معنا مییابند لازم است تا او بتواند ا ز آنها خبردار شود و از آنها آگاهی یابد و این آگاهی یا مطابق با واقع و صادق است و یا این معرفت مطابق با واقع نیست و کاذب است. در خصوص آخرین مدعی نیز باید گفت برخی واقع گرایان مدعیاند که ما در زندگی روز مره خود در مییابیم که برخی از احکام اخلاقی صادقاند و چنین نیست که تمام احکام اخلاقی کاذب باشند. این درک به نوعی فطری است و مطابق با حکم فطرت آدمی است.
یکی از مناسبترین تبیینهایی که برای واقع گرایی اخلاقی صورت گرفته است این مسئله را در دو محور مفاهیم اخلاقی و سپس احکام و گزارههای اخلاقی مورد بررسی قرار داده است. در این تبیین مفاهیمی که در موضوع در جملات اخلاقی به کار میروند و معمولا فعلی از افعال اختیاری انسان یا وصفی از افعال اختیاری اویند از نوع معقولات ثانیه فلسفی دانسته شدهاند؛ همچنین است مفاهیمی که در محمول احکام و گزارههای اخلاقی استفاده میشوند مانند مفاهیم خوب، بد، درست، نادرست، الزام، بایسته و نبایسته. این مفاهیم مانند مفهوم علت میباشند که از یک جهت مصداق خارجی و مابه ازای بیرونی ندارد و از جهتی دارای منشا انتزاعی خارجی است؛ به این مثال توجه کنید آتش علت حرارت است. چیزی در خارج به جز آتش و حرارت نداریم و از این جهت علت وجود عینی خارجی ندارد ولی از جهتی نیز این مفهوم کاملابیگانه از خارج نیز نبوده و از طریق ملاحظه میان اشیای خارجی ساخته شده است. این دسته از مفاهیم کلی که به یک معنا بر اشیا و امور خارجی حمل میگردند ولی درخارج از ذهن وجود ندارند، با نام معقول ثانی فلسفی شناخته میشوند. مفاهیمی مانند خوبی و بدی نیز مانند مفهوم علت به واسطه چیزی که از آن گرفته شده است در عالم عینی محقق میشوند. این مفاهیم با فعالیت ذهن و مقایسه رابطه میان فعل و یا صفتی اختیاری با هدف اخلاق انتزاع میشوند. اگر هدف اخلاق را مثلاقرب الهی بدانیم چنانچه رفتاری یا صفت نفسافی ای با این هدف رابطه مثبتی داشته باشد میگوییم این کار یا صفت خوب است و اگر رابطه میان آنها منفی باشد میگوییم این کار از نظر اخلاقی بد است و در صورتی که هیچ رابطه ای میان آن عمل یا صفت و هدف اخلاق برقرار نباشد میگوییم این کار از نظر اخلاقی نه خوب است و نه بد. احکام و گزارههای اخلاقی نیز همان نقش بیانگری رابطه میان فعل و یا صفت اخلاقی با هدف اخلاق را دارد و واقع گرایی در گزارهها تابعی از واقع گرایی در مفاهیم است. از این جهت کار خوب اخلاقی، کاری است که در رسیدن به هدف اخلاق موثر است و کار بد اخلاقی عملی است که در نیل به مقصود اخلاق، مانع ایجاد کند. غیر واقع گرایی اخلاقی پیامدهای زیادی را به همراه دارد که یکی از آنها این است که این دیدگاه به نسبی گرایی بی حد و حصر کشیده میشوند؛ زیرا غیر واقع گرایی مبنا و پایگاه عینی و واقعیای را برای اخلاق نمی پذیرد و از این جهت در این نظریه هر رفتاری میتواند به کمترین مناسبت مانند خوشایندی یا ناخوشایندی عامل آن، خوب یا بد به حساب آید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان