نویسنده: رضا نورالدین
گفتاری در پیرامون نفرینهای قرآنی
زنده باد و مرده باد از مصادیق دعا و نفرین است. انسانها هنگامی که توانایی ندارند تا بقا و یا زوال چیزی را به دست خود تحقق بخشند، به دعا و لعن و نفرین متوسل میشوند و از خداوند میخواهند تا بقای امر خوب و مطلوب و نابودی امر بد و نامطلوب را انجام دهد.
در عصر حاضر، نفرین و لعن از دایره فردی به دایره اجتماعی کشیده شده و در همه رسانهها میتوان نوشتهها و فریادهایی چون مرگ بر شاه، مرگ بر خلیفه، مرگ بر مبارک، مرگ بر آمریکا و اسرائیل یا مرگ بر استکبار را دید و شنید. البته این اختصاص به ایران اسلامی ندارد، بلکه در سرتاسر جهان عبارتهای فوق دیده و شنیده میشود.
شگفت اینکه خداوند در دو مورد به صراحت در حق دو گروه از انسانها نفرین و لعن کرده و مرده باد گفته است. نویسنده در این مطب برآن است تا به چرایی انتخاب این دو گروه و نقش آنان در ضلالت و اضلال جامعه و مردم براساس آموزههای قرآنی بپردازد.
نفرین و لعن در آموزههای قرآنی
نفرین به معنای دعای بد، ضد آفرین است. نفرین بیانگر نفرت و بیزاری شدید انسان از کس یا چیزی است و از آنجا که توانایی دفع آن را ندارد، به دعا متوسل میشود تا ضمن اعلان بیزاری، از کمک الهی برای از میان بردن و یا رهایی یا دوری از آن بهرهمند شود.
نفرین در شرایطی انجام میگیرد که انسان به عجز و ناتوانی خود پی برده و از خداوند رب العالمین یاری میجوید تا از شر آن در امان ماند. البته لعن به معنای راندن و دور کردن از روی خشم و غضب نیزگاه در همین معنا به کار میرود؛ چرا که لعن انسان به معنای دعا و نفرین برضد دیگری است؛ هرچند که این واژه و اصطلاح وقتی در خصوص خداوند به کار میرود معنایی دیگر دارد؛ چرا که لعن خداوند در دنیا به معنای قطع رحمت الهی و عدم توفیق یابی شخص و در آخرت به معنای کیفر و مجازات است. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 741، ذیل واژه لعن)
بنابراین، نفرین و لعن در انسانها به همان معنای دعای بد در حق دیگری است؛ چنان که آفرین به معنای دعای خیر است. (لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 20007)
در آیات قرآنی واژههای چندی برای نفرین مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله میتوان به قتل، قاتل، تبت، تعسا، ویل، بعدا، اطمس، اشدد و مانند آن اشاره کرد.
از نظر آموزههای قرآنی لعن انسان در حق دیگری و نفرین وی در مواردی جایز دانسته شده است. البته خداوند خود اقدام به لعن و نفرین کرده ولی باید دانست که لعن و نفرین خداوند یک تفاوت ماهوی دارد، زیرا جملات انشایی خداوند مانند کن، در حقیقت معنای اخباری میدهد و بیانگر تحقق آن است.
به سخن دیگر، لعن خداوند در دنیا به معنای قطع شدن رحمت از شخصی و عدم توفیق یابی او در زندگی دنیوی، در آخرت به معنای مجازات و کیفر شدید است. خداوند ابلیس را لعن کرده و او را از خود رانده و دور کرده است، از این رو از رحمت الهی و توفیق خداوندی محروم شده است. همچنین نفرین خداوند به معنای دعا بد در حق کسی نیست، بلکه معنای دوری آن شخص از رحمت الهی است و شخصی که خداوند او را نفرین میکند از رحمت خداوند محروم میشود و توفیقی در زندگی نمییابد.
براساس آموزههای قرآنی، هرکسی را که خداوند لعن کند، مجاز است که انسان نیز در حق او دعای بد و نفرین و لعن زبانی نماید. از این رو افرادی چون ابلیس (نساء، آیات 117 و 118، حجر، آیات 32 و 35)، ستمگران (آل عمران، آیات 86 و 87؛ اعراف، آیه 42)، کافران (بقره، آیات 88 و 89)، قاطعان رحم و ترک کنندگان صله رحم (رعد، آیه 25؛ محمد، آیات 22 و 23)، پیمان شکنان (مائده، آیات 12 و 13؛ رعد، آیه 25)، دروغگویان (آل عمران، آیه 61)، شایعه پراکنان علیه نظام و جامعه اسلامی (احزاب، آیات 60 و 61)، مومنان به جبت و طاغوت (نساء، آیه 51 و 52)، بت پرستان (مائده، آیه 60) بیماردلان متعرض به زنان مسلمان (احزاب، آیات 60 و 61)، اذیت کنندگان پیامبر (احزاب، آیه 57)، قاطبه بنی امیه (اسراء، آیه 60؛ مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 443)، فرعون و فرعونیان (هود، آیات 97 تا 99)، مشرکان (فتح، آیه 6)، مرتدان (آل عمران، آیات 86 و 87)، منافقان (توبه، آیه 68؛ احزاب، آیات 60 و 61)، عالمان کتمان کننده حق و احکام و معارف الهی (بقره، آیه 159) و گروهها و افراد و اشخاص حقیقی و غیرحقیقی که از سوی خداوند لعن و نفرین شدهاند مجاز است که مومنان نیز آنها را لعن و نفرین کنند (همان)در آیات قرآنی آمده است که پیامبرانی از جمله حضرت ابراهیم (انبیاء، آیه 67)، حضرت صالح (مومنون، آیات 31 تا 39)، حضرت موسی (یونس، آیات 87 و 88)، حضرت محمد (آل عمران، آیه 119)، حضرت نوح (نوح، آیات 26 و 27) و مانند ایشان علیه افراد و قوم یا اشخاصی نفرین و دعای بد کردند. حضرت عیسی(ع) و حضرت داود(ع) بطور خاص قوم یهود را به سبب کفرورزی، تجاوزگری ، عصیان، ترک نهی از منکر و فسق و فجور لعن کردهاند. (مائده، آیات 78 و 79)
به هر حال، سنت لعن و نفرین، سنتی اسلامی است و نمیتوان آن را غیرمجاز شمرد، بلکه برای اعلان رسمی بیزاری از غیرخودیها لازم است که نفرین و لعن انجام گیرد تا انسان با دل و زبان و عمل خویش از علل و عوامل منکر تبری جوید.
مستحقان نفرین
با نگاهی به آنچه گفته شد، دانسته شد که چه کسانی استحقاق نفرین و لعن خدا و مؤمنان را دارند. اما برای این که شناخت جامع و کاملی از ایشان داشته باشیم و علت و عوامل استحقاق نفرین و لعن را بدانیم و بشناسیم، با نگاهی دقیق تر به آیات قرآنی مینگریم و میکوشیم علل و عوامل استحقاق نفرین و لعن را بشناسیم.
در آیات قرآنی بیش از 33 مورد را میتوان یافت که به عنوان علل و عوامل استحقاق لعن و نفرین معرفی شده است و خداوند به سبب همین علل و عوامل آنان را نفرین کرده است.
استکبار و توطئه غرورآمیز علیه قرآن و آموزههای وحیانی یکی از علل و عواملی است که خداوند دارنده این صفت را مستحق لعن و نفرین دانسته است. خداوند در آیات 18 تا 25 سوره مدثر ضمن بیان این عامل، شخص را مستحق مرده باد دانسته و با واژه قتل از او یاد کرده است: فقتل کیف قدر: مرگ بر او باد! چگونه برای مبارزه با حق، مطلب را آماده کرد؟
افتراء به خداوند (مائده، آیه 64؛ توبه، آیه 30)، افتراء به قرآن و سحر دانستن آیات آن (مدثر، آیات 11 تا 25)، بازداشتن مردم از راه خدا (ابراهیم، آیات 2 و 3)، تحریف حقایق دین (بقره، آیه 79)، ترک نماز (قیامت، آیات 31 تا 35؛ ماعون، آیات 4 و 5) تکبر و خود بزرگ بینی (قیامت، آیات 33 تا 35)، تکذیب قیامت (طور، آیه 11، مرسلات، آیه 15)، تکذیب رسالت پیامبر (منافقون، آیات 1 و 4)، تکذیب معارف الهی (مومنون، آیات 31 تا 39)، طراحی و توطئه علیه دین و پیامبر (مدثر، آیات 11 تا 20)، دروغ پردازی (جاثیه، آیه 7؛ ذاریات، آیه 10)، دنیاطلبی (بقره، آیه 79؛ ابراهیم، آیات 2 و 3)، ریاکاری (ذاریات)، آیات 4 و 6)، شرکت (فصلت، آیه 6)، شکنجه مومنان (بروج، آیات 4 تا 8)، ظلم و ستم (مومنون، آیه 41)، عیب جویی (همزه، آیه 1)، غفلت از نماز (ماعون، آیات 4 و 5)، فسادانگیزی (عنکبوت، آیه 30)، قساوت قلب (زمر، آیه 22)، کراهت از حق (محمد، آیات 8 و 9)، کفران نعمت و ناسپاسی (عبس، آیات 17 تا 32)، کم فروشی و خیانت در معامله (مطففین، آیات 1 و 2)، گمراهی و اغواگری (یونس، آیات 88)، گناه و فسق (مائده، آیات 21 تا 25)، لواط و هم جنس بازی (عنکبوت، آیات 28 تا 30)، امتناع از پرداخت زکات (ماعون، آیات 4 و 7) و ناخشنودی از وحی (محمد، آیات 8 و 9) از جمله عواملی است که خداوند شخص را به سبب آنها مستحق نفرین و دعای بد خود و مؤمنان دانسته است.
«مرده باد» در حق گروههای خاص
در این میان خداوند به شکلی شگفت انگیز، نسبت به علل و عواملی، سخت گیری بیشتر میکند و با واژگانی چون مرده باد به نفرین و لعن میپردازد. از جمله کسانی که مستحق مرده باد الهی هستند کسانی اند که کفران نعمت و ناسپاسی پیشه میکنند یا به گمانه زنی میپردازند و یا در برابر دین الهی میایستند و مومنان را شکنجه و اذیت میکنند. از این رو میفرماید: قتل الخراصون (ذاریات، آیه 10)، قتل اصحاب الاخدود (بروج، آیه 4)، قتل الانسان ما اکفره (عبس، آیه 17)، قتل کیف قدر (مدثر، آیه 19).
در این آیات قرآنی که خداوند خشم و غضب خویش را با واژه مرده باد (قتل، فعل مجهول ماضی که به معنای اخبار از گذشته و تحقق آن است و به ظاهر در قالب انشاء بیان شده است) گفته است به روشنی این معنا به دست میآید که پروردگار از برخی کارها ، بسیار به خشم میآید.
خداوند از کسانی که دین را به تمسخر گیرند و با گمانه زنی (تخرص)، زندگی خود را سامان دهند، به شدت خشمگین میشود. اصولا تخرص و گمانه زدن به این معناست که چیزی را مبنا قرار دهیم که نمیتواند مبنا قرار گیرد. روشی که اهل تمثل منطقی و قیاس اصولی به کار میگیرند و در مذهب اسلام برخی آن را به عنوان یک منطق زندگی گرفته و احکام را بر آن بار کردهاند، بسیاری از مشکلات را برای جامعه اسلامی به دنبال میآورد.
گمانه زدن به یک معنا نوعی دروغ پردازی است، زیرا براساس امور ظنی میکوشد تا امری را به عنوان علم قطعی، نشان دهد و حقیقتی را وارونه جلوه کند. به عنوان مشت نمونه خروار، نمونه ای را انتخاب میکند که تفاوت ماهوی با کل دارد و به اعتبار اینکه جن از آتش است پس آتش نمی تواند موجب عذاب و رنج جن شود، بنابراین نتیجه میگیریم که دوزخ جن نمی تواند آتشین باشد. یا این که بگوید که شراب همان آب انگور است و آب انگور حلال است، پس نتیجه میگیریم که شراب حلال است. چنین روشی در حوزه امور علمی و زندگی میتواند آثار زیانباری را به جا بگذارد؛ چرا که خراصون و گمانه زنندگان با گمانههای باطل خود حقایق را دگرگونه میکنند و با جهل و غفلت خویش به عنوان علم زمینه ساز تباهی زندگی و گمراهی خود و دیگران میشوند. آنان با تمسخر گرفتن حقایق با توهمات باطل و غلط خویش منکر قیامت میشوند و میپرسند اگر قیامت حق است پس کی و چگونه اتفاق میافتد؟ (ذاریات، آیات10 تا 12) این پرسشهای غلط و باطل ایشان به سبب این گمانه زدن است که هر چیزی که نیست و نابود شود دیگر حیات و زندگی مجدد نخواهد یافت و با قیاس و تمثیل به برخی از مسایل دنیوی، استدلالهای قطعی و یقینی ارایه میدهند که قیامتی نخواهد بود.
از مصادیق خراصون و گمانه زنندگان میتوان به ولیدبن مغیره اشاره کرد که با تمثیل خواست حقیقت وحی را منکر شود. او با تفکر ظنی خویش چنین فکر کرد که چگونه میتواند میان خدا و بشر ارتباطی باشد؛ چراکه هیچ تناسب و سنخیتی میان بشر خاکی با این کالبد جسمانی با خداوند مجرد نیست. پس هرکسی ادعای وحی و ارتباط با خدا را مطرح کند بی گمان یاوه میگوید و یا سحر و ساحری میکند و چیز خلاف واقع را به عنوان واقع به خورد مردم میدهد. از این رو با گمانه زنی خود، حقیقت وحی و ارتباط با خدا را یا دروغی از سوی مدعی پیامبری دانست که قول بشری را به عنوان قول خداوندی جا میزند یا اینکه سحر و جادویی دانست که این شخص در آن چنان وارد شده که میتواند با این گونه تاثیرگذاری سخنی را بر زبان آرد که بشری است ولی گویی قول خدایی است.
گمانه زنی و تمثیل گرایی ولیدبن مغیره موجب میشود که براساس یک فکر و نظری باطل و جاهلانه، حقیقت وی را منکر شود و اینگونه خود و دیگران را گمراه کند. از این رو خداوند به شدت به مبارزه با خراصون و گمانه زنان میپردازد و این شیوه دروغگویی را ناپسند و زشت برمی شمارد و گمانه زنان را مستحق مرگ میداند و ایشان را خود نفرین میکند و میفرماید: قتل الخراصون: مرگ بر گمانه زنان و دروغگویان. (ذاریات، آیات11تا 25؛ مجمع البیان، ج9و 10، ص583)
دومین امری که خشم خداوند را به شدت برمی افزود و غضب خداوند به شکل مرده باد تحقق مییابد، مساله کفران نعمت است. خداوند در آیات17 تا 32 سوره عبس بیان میکند که افراد ناسپاسی که نعمتهای خداوند را منکر میشوند و قدر این نعمتهای بزرگ از وجود و بقا را نادیده میگیرند، گرفتار نفرین الهی میشوند و خداوند فریاد مرده باد بر سرشان میکشد.
از نظر قرآن افراد ناسپاسی که نعمتها را منکر میشوند و کفران نعمت میکنند و آن را در زندگی به درستی به کار نمی گیرند و یا شکرگزار نعمت الهی نیستند، مستحق نفرین الهی هستند و خداوند بر ایشان فریاد میزند و میگوید: مرگ بر ناسپاسان و این روش گویای آن است که ناشکری و قدرنشناسی از نعمتها تا چه حد نزد خداوند سنگین و زشت و ناپسند است.
نفرین الهی در حق هر کسی وارد شود او را به هلاکت میافکند چنانکه اقوام بسیاری گرفتار نفرین شده و هلاک گردیدند. (مومنون، آیات23تا24، قمر، آیات9تا 16 و آیات دیگر) و اگر گرفتار هلاکت نشوند دست کم این نفرین پیامدهایی چون تباهی اموال و بهره نبردن از آنها (یونس، آیات88 تا 90، دخان، آیات17 تا 27)، سرگردانی (مائده، آیات24 تا 26) و قساوت قلب و سنگدلی (یونس، آیات8 و 89) درپی خواهد داشت. بنابراین، باید کاری کرد تا گرفتار علل و عوامل نشویم که نفرین الهی ما را دربر گیرد و از رحمت الهی محروم شده و مرگ را بر خودمان مسلط کرده و هلاکت در دنیا و آخرت را برای خودمان رقم زنیم. باید به خداوند پناه برد و از کفران نعمت و سخن بر پایه گمان و گمانه زنی و تخمین ناروا فرار کرد و به خود اجازه ندهیم بر پایه تخمین حقایق را کتمان کرده و اموری را به عنوان قطعی بپذیریم و به دیگران به عنوان امر قطع معرفی کنیم و خود و دیگران را گمراه نماییم.