13 مهر 1394, 13:51
وى شبى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را در خواب دید که حضرت موسى(علیه السلام) در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. پس حضرت موسى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال کرد: این مرد کیست؟ پیامبر فرمود: از خودش سؤال کن. حضرت موسى(علیه السلام)از مقدس پرسید تو کیستى؟ مقدس جواب داد. من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه، فلان خانه منزل من است. حضرت موسى(علیه السلام)تعجب کرد و گفت: من از اسم تو سؤال کردم این همه تفصیل براى چه بود؟ مقدس در جواب گفت خداوند عالم وقتى از تو سؤال کرد که این چیست که در دست تو است تو چرا آن قدر در پاسخ تفصیل دادى([1])! حضرت موسى(علیه السلام) به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) گفت: راست گفتى که علماى امّت من همانند انبیاى بنى اسرائیل مى باشند.([2])
* - اشاره به آیه «قال هى عصاى اتوکّأ علیهاو...» در این آیه خداوند از حضرت موسى(علیه السلام) پرسید این چیست در دست تو و او در پاسخ گفت این عصاى من است بر آن تکیه مى کنم و بوسیله آن برگ را براى گوسفندان جدا مى کنم و فایده هاى دیگرى هم برایم دارد.
[2]- قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنى، ص345.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان