13 مهر 1394, 13:51
در یکى از سال ها، مازندران دچار خشکسالى و کم آبى شد و کشاورزان و سایر اقشار مردم از این بابت نگران شدند. یکى از زنان روستایى با لحنى ناراحت و آشفته، نزد آیت الله کوهستانى - که عازم مسجد بود - آمد و فریاد زد: هنگامى که نماز مى خوانید، به فکر ما هم باشید. محصولاتمان در حال نابودى است. ایشان به راه خود ادامه داد و در مسجد با مردم به جماعت ایستاد. آیت الله کوهستانى بعد از اقامه نماز، به سجده اى طولانى رفت و به ذکر دعا و خواندن دعاى ابوحمزه ثمالى مبادرت نمود. هنوز سر از سجده بر نداشته بود که صداى بارندگى شدید به گوش نمازگزاران رسید.([50])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان