13 مهر 1394, 13:51
شایستگى هاى روحى
گرچه آیت الله دستغیب در خدمت به مردم مضایقه نمى کرد و زمان بسیارى به این کار اختصاص مى داد، حال و هواى دعا و مناجات را رها نکرد بلکه چون در عرصه اجتماع آسیب پذیرى بیشترى وجود دارد باید از سلاح و سپر دعا و یاد حق بیشتر سود جست.
همسر ایشان نقل مى کند که در برخى از شبها ناله هاى پرسوز و گداز آقا خواب را از من مى ربود و نمى توانستم بخوابم. به غذایى ساده بسنده مى کرد و زیاد مى شد که به نان و پنیرى راضى بود. بعضى روزها با نان پیاز سر مى کرد و هرگز معترض نبود.([9])
بعضى از شبها با دوست بزرگوارش حاج مؤمن پیش هم بودند و به مناجات مشغول و شبهاى ماه رمضان تا صبح به دعا و نیاز به درگاه دوست قیام مى کردند.([10])
برخوردهاى اجتماعى، خانوادگى تربیتى اش همه از خودسازیهاى پیوسته در طول عمرش حکایت مى کرد. با اینکه هشت فرزند داشت به امور همه با صبر و حوصله مى پرداخت و خیلى مراقب بود بچه ها مادرشان را اذیت نکنند اساساً او نسبت به همسرش احترام خاص قائل بود. هیچ گاه براى بیدار کردن بچه ها براى نماز صبح یا کار دیگر سرزده بر آنها وارد نمى شد بلکه در مى زد و آنها را صدا مى کرد. یکى از دختران آن سالک پرهیزگار مى گوید : براى نماز صبح در مى زد و مرا چون خیلى زود بیدار مى شدم و سحر خیز بودم با این عنوان زیبا صدا مى زد : خانم بهشتى، خانم بهشتى، وقت نماز است. پاشو!([11])
صبحها به پیاده روى مى رفت و از نسیم صبحگاه استفاده مى کرد. در راه بازگشت نان مى خرید و به خانه مى آمد. سپس چاى و صبحانه را آماده مى کرد . ما را صدا مى زند تا با هم صبحانه بخوریم.([12])براستى خداوند در زمین عده اى را بر مى گزیند و فراوان شایستگى هاى انسانى را نصیبشان مى کند به طورى که هر دوستدار کمالى را به سر وجد مى آورد.
در سر سفره، بسم الله آغازین را بلند مى گفت و پس از هر لقمه باز بلند مى گفت الحمدلله. این طور بچه هانیز یاد مى گرفتند.([13]) در مسائل خانوادگى نه جبارانه برخورد مى کرد نه بى تفاوت بود و نه از دیگران سلب اختیار مى کرد. یکى از فرزندان ایشان نقل مى کند : هنگامى که خواهرم مى خواست ازدواج کند چهارده ساله بود. او را در اتاق بالا صدا زد و با او حرف زد. به او گفته بود : ببین دختر جان، آقاى ... را من از بچگى مى شناسم. فرد لایقى است. این آقا از کوچکى نمازش ترک نشده. من نظرم این است که شما در صورت ازدواج با ایشان سعادتمند مى شوید. نظر خودت چیست؟
هر چه شما بگویید آقا جان!
و آقا گفته بود : شما مى خواهید زندگى کنید، من چى بگم؟!([14])
در شیوه زندگى معتقد بود که : ما باید از همه مردم سطح زندگى مان پایین تر باشد تا مردم به روحانیت شیعه بدبین نشوند. روزى یکى از دخترانشان به ایشان مى گوید : آقا جان، پول بده برم لباس بخرم! آقا مى گوید : «وصله لباست کو؟» یعنى چنین نیست که لباس انسان تنها به دلیل اینکه نو نیست نیازمند تعویض باشد.([15])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان