13 مهر 1394, 15:28
سفر به اتریش
استاد سیّد رضى چند ماه قبل از وفات آیت الله بروجردى با اجازه ایشان براى تبلیغ اسلام به وین (مرکز اتریش) رفت. در این سفر که چهار ماه به طول انجامید، گفتگوهاى بسیارى با صاحب نظران و دکترهاى مسیحى رشته حقوق و فلسفه با واسطه مترجم انجام داد. از جمله یکى از آنان پرسید: چرا اسلام، این مجازات سنگین (دست بریدن) را براى دزد قرار داده است؟! و افزود: این مجازات با قوانین مترقّى امروز سازگار نیست و علماى مسلمان باید قوانین جزایى اسلام را با قوانین جدید منطبق کنند!
استاد در پاسخ گفت: قوانین جزایى اسلام بسیار مترقّى و پیشرفته است و این مطلب را مى توانیم ثابت کنیم. مثلاً در مورد قطع دست دزد باید دانست که اسلام دوازده شرط قرار داده است و با اجتماع این شرائط است که باید دست دزد را برید و اجتماع تمام این شرائط نادر است. به طور کلّى قوانین جزایى اسلام در محیط اسلامى اجرا مى شود یعنى در محیطى که براى همگان کار و اشتغال هست و عدالت برقرار است و... در چنین محیطى اگر کسى خلافى مرتکب شود مجازات مقرّر درباره او اجرا مى شود. در صورت اضطرار این حدّ اجرا نمى شود. شاهد این مطلب که در اجراى قوانین جزایى اسلام، مسئله اسلامى بودن محیط، شرط است روایت امام رضا(علیه السلام) است. در زمان حضرت کسى را نزد مأمون آوردند و گفتند دزدى کرده است. مأمون پرسید: چرا دزدى کردى؟ پاسخ داد: چون حقّم را ندادى ناچار شدم دزدى کنم. مأمون گفت: کدام حقّ؟ گفت: من ابن السّبیل هستم و خداوند در خمس و هم در فیئ براى من حقّى قرار داده است. مأمون خواست بر او حدّ الهى را جارى کند. دزد گفت: باید بر تو حدّ جارى شود که به آن سزاوارترى! مأمون خطاب به امام رضا(علیه السلام) گفت: این شخص چه مى گوید؟ حضرت فرمود: حجّت دارد و حرفش منطقى و از روى دلیل است. مأمون که دیگر نمى توانست چیزى بگوید، مبهوت و ناراحت شد، به طورى که مجلس را ترک کرد و در اندیشه شیطانى خود براى قتل امام رضا(علیه السلام) مصمّم تر گشت.[17]
این روایت نشان مى دهد که اگر دزدى از روى ناچارى و اضطرار باشد موجب حدّ شرعى نمى شود. استاد شیرازى از مخاطب پرسید: به نظر شما اگر کسى در محیطى که عدالت در آن حکم فرماست، کار و اشتغال هست و .... هیچ اضطرار و ناچارى هم در میان نیست، دست به دزدى بزند، مجازات دست بریدن براى چنین فردى درست نیست؟! و او پاسخ داد: چرا. درست است. سپس استاد با یادآورى شعر اعتراض آمیز ابوالعلاء:
یدٌ بخمسِ مئین عسجد وُدِیَت *** ما بالُها قُطِعَت فى ربع دینارى؟!
و جواب حکمت آمیز سید مرتضى:
عزُّ الامانةِ أغلاها و أرخصها *** ذلُّ الخیانةِ فافهم حکمةَ البارى
توضیح داد:
«این دستى که عزیز است و پانصد مثقال طلا دیه آن است دست امین است نه دست خائن. علّت این گرانى، امانتش است و گر نه دست خائن چنین ارزشى ندارد.»[18]
استاد بعد از این سفر به فرانسه رفت و در آنجا مدت یک ماه به تبلیغ اسلام پرداخت و سپس راهى ترکیه شد. در آنجا نیز یک ماه در منزل یکى از افراد سفارت ایران به نام آقاى مرتضى شریعت - نوه آیت الله شیخ الشّریعه اصفهانى(قدس سره)ـ اقامت گزید و در این مدت، گفت و گوها و مصاحبه هاى فراوانى با ایشان صورت پذیرفت.
سرانجام استاد بعد از چند ماه به ایران بازگشت و به محضر حضرت آیت الله بروجردى رسید و گزارش جامع سفر و سبب طولانى شدن آن را بازگفت. آن مرجع بزرگ، بسیار خوشحال شد و اظهار محبّت کرد و پرسید: اگر توفیق خدمت به اسلام براى ما فراهم شود، آیا شما حاضرید به اروپا بروید و در آنجا مقیم شوید؟ وى پاسخ داد:
«آقا! ما در اختیار شما هستیم. ایمان ما به شما کمتر از ایمان کشیش ها به پاپ نیست. کشیش ها براى تبلیغ به جاهایى (مثل جنگل هاى آمازون) مى روند که آدمخوارهاى آنجا، آنها را مى خورند! و از بین مى برند!»
آیت الله بروجردى تبسّمى از سر رضایت بر لبانش نقش بست و از اصحاب دفتر پرسید: کجا از ما درخواست مبلّغ شده است؟ گفتند: اتریش! رو به استاد سیّد رضى شیرازى کرد و پرسید: آیا حاضرید به وین بروید؟ سیّد که شب و روز مشغول تحصیل و تدریس علوم اسلامى بود، با اظهار ادب و موافقت اجمالى، پاسخ نهایى را به چند روز بعد و رسیدن به تهران واگذار کرد. امّا چندى نگذشت که حضرت آیت الله بروجردى درگذشت و قضیّه منتفى شد.[19]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان