13 مهر 1394, 15:28
برغانى و شیخیه
شیخیه افزون بر اختلاف در اصول دین مانند امامت و معاد، داراى مشرب تند اخبارى بودند. علماى اصولى خطرى را که از جانب این گروه متوجّه کیان تعقّل[30] در حوزه هاى شیعى بود احساس مى کردند.
احسایى اساس مذهب خود را بر ممزوج ساختن اصطلاحات فلسفى قدیم، به ویژه آراى سهروردى، با اخبار خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) مى کرد و شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل مى دانستند: توحید، نبوت، امامت و رکن رابع که واسطه بین شیعیان و امام غایب است.[31]
در آن روزگار قزوین مانند دیگر مراکز شیعه به دو قسمت شیخیه و متشرّعه تقسیم شده بود و اختلافات چنان شدید بود که صدها نامه از مراکز علمى شیعه و از شهرهاى اسلامى به بیت علامه برغانى و برادرش شهید ثالث مى رسید و حاکى از سؤال و دادخواهى بود. علماى ایران و عراق به خاطر روابط صمیمانه حکومت ایران و پشتیبانى سلاطین آل عثمان در عراق از وى، در برخورد با او تقیه مى کردند. خاندان آل برغانى با احساس خطر، وارد صحنه شدند و با تعیین وقت براى مناظره با احسایى از علماى دو گروه براى شرکت در جلسه دعوت کردند. حاصل مناظره طولانى، محکومیت احسایى بود. حتى به خاطر اصرار بر رأى به ضد و ضرر دین، شهید ثالث، برادر بزرگ علامه برغانى، حکم به کفر وى داد که این فتوا نقطه عطفى در تاریخ شیعه به شمار مى آید.[32] فقهاى امامیه، شهید ثالث را به عنوان رئیس العلماى شیعه تصدیق مى کنند و شیعه امامیه در ایران و عراق و سایر مراکز شیعه، حتى در زادگاه شیخ احمد احسایى تا عصر حاضر، از این فتوا پیروى مى کنند. شیخیه، به بابیه و سپس ازلیه منشعب مى شود و به بهائیه پایان مى پذیرد.[33]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان