13 مهر 1394, 13:51
احساس تکلیف
در یکى از سال ها، مردم آباده براى تبلیغ در ماه مبارک رمضان از حاج شیخ دعوت کردند. حاج شیخ پذیرفت. هنگامى که ماشین حامل ایشان به دهشیر رسید پنچر شد. ایشان به راننده گفت: من براى تجدید وضو به ده مى روم تا شما آماده شوید. در آنجا به پیرمردى برخورد کرد و گفت: حمد و سوره ات را بخوان! حاج شیخ ملاحظه کرد که در قرائت او اشکالات فراوانى است. سپس به پسرى که به سن تکلیف رسیده بود گفت: اصول دین خود را بگو! دید او نیز نمى داند و احساس کرد تکلیفش این است که در همان روستا بماند و لذا به راننده همراهش گفت: تکلیف شیخ در این جا عوض شد، من این جا مى مانم. سلام مرا به آباده اى ها برسانید و بگویید امسال منتظر من نباشند! ان شاءالله سال آینده مى آیم.([46])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان