13 مهر 1394, 13:51
در خدمت امام زمان(علیه السلام)
شب جمعه که فرا مىرسید بوى تربت مقدس اباعبداللَّهالحسین و عشق زیارت حضرتش، علّامه را بىتاب مىکرد و از حلّه به کربلا مىکشاند. از این رو هر هفته روزهاى پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش مىشتافت. در یکى از هفتهها که به تنهایى در حال حرکت بود شخصى همراه وى به راه افتاد و با یکدیگر مشغول صحبت شدند. در ضمن صحبت براى علّامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلى است و تبحّر خاصّى در علوم دارد. از این نظر مشکلاتى را که در علوم مختلف برایش پیش آمده بود از آن شخص پرسید و او به همه پاسخ گفت تا اینکه بحث در یک مسأله فقهى واقع شد و آن شخص فتوایى داد که علّامه منکر آن شد و گفت: دلیل و حدیثى بر طبق این فتوا نداریم!.
آن شخص گفت: شیخ طوسى در کتاب تهذیب، در فلان صفحه و سطر حدیثى را در این باره ذکر کرده است! علّامه در حیرت شد که راستى این شخص کیست! از او پرسید آیا در این زمان که غیبت کبراست مىتوان حضرت صاحبالامر(عج) را دید؟ در این هنگام عصا از دست علّامه افتاد و آن شخص خم شد و عصا را از زمین برداشت و در دست علّامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحبالزمان را نمىتوان دید و حال آنکه دست او در دست تو است! علّامه بىاختیار خود را در مقابل پاى آن حضرت انداخت و بیهوش شد! وقتى به هوش آمد کسى را ندید. پس از بازگشت به حلّه به کتاب تهذیب مراجعه کرد و آن حدیث را در همان صفحه و سطر که آن حضرت فرموده بود پیدا کرد و به خط خود در حاشیه آن نوشت: این حدیثى است که حضرت صاحب الامر(عج) به آن خبر داد و به آن راهنمایى کرد.
یکى از دانشمندان مى نویسد :
من آن کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث،خط علامه حلّى را نیز مشاهده کردم.([1])
 ,,
[1] - قصص العلماء، ص359.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان