13 مهر 1394, 13:51
هر سال مبلغ معینى از طرف حکومت براى آقا جمال مى فرستادند تا قضاوت کند. روزى یکى از کارگزاران حکومت در محضر او حاضر شد. شخصى در آن هنگام مسئله اى پرسید. آقا جمال گفت: اکنون نمى دانم. شخص دیگرى آمد و پرسشى دیگر کرد، همان جواب را شنید، تا چهار نفر که مسئله سؤال کردند و جواب نمى دانم شنیدند. کارگزار حکومتى حاضر در جلسه به عنوان اعتراض به آقا جمال گفت: «شما هر سال مبلغ معینى از دولت مى گیرید تا به سؤالات و مشکلات مردم جواب بگویید!» آقا جمال فرمود: «من آن مبلغ را براى آن چیزهایى که مى دانم، مى گیرم و اگر براى آنچه که نمى دانم بگیرم، خزینه پادشاه به آن وفا نمى کند.»([32])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان