13 مهر 1394, 13:51
قناعت و تلاش
لباس و پوشاک وى عبارت بود از: جبّه، شلوار، پیراهن، شال کمر، شال سر (عمّامه) و... که جنس و رنگ آن ها، کرباس سفید بود و پارچه آن ها نیز دست بافت همان روستا بود. آقاى راشد در این باره مى نویسد:
همه این ها از پنبه اى بود که در مزرعه خود ما یا مزرعه متعلّق به عمّه ام، به عمل مى آمد و تا زمانى که در ده بودیم، مادرم و پس از آن که به شهر آمدیم، عمّه ام پنبه را مى رشتند و پارچه اش را با همان وسائل ساده اى که در روستاها داشتتند، مى بافتند. و جوراب پنبه اى و پشمى مى پوشید و لباس هایش همیشه تمیز بود. کفش وى در تابستان، گیوه هاى تخت کلفت بود از نوعى که مردم کارگر مى پوشیدند و در زمستان، کفش هاى چرمى ساده که در همان تربت مى دوختند.
لباس او با لباس روستاییان هیچ تفاوت نداشت مگر در رنگ، و این که او عبایى هم به دوش مى انداخت و عصایى به دست مى گرفت و بقچه کتابى را زیر بغل داشت.([11])
وى علاوه بر جنبه روحى، از لحاظ بدنى هم نیرومند بود قامتى متوسط و معتدل، استخوان بندى محکم و اعصاب و عضلات قوى داشت. دندان هایش تا آخر عمر سالم بود در اواخر عمر، یک چشمش آب آورد.
لباس ها و بدنش همیشه تمیز بود و هیچ گاه از دخانیات استفاده نکرد.
هم ولایتى هایش مى گفتند: زمانى که حاج آخوند در روستا بود و شخصاً به کار زراعت مى پرداخت، برابر چهار نفر کار مى کرد...
وى به جز کشاورزى و دامدارى، در اسب سوارى نیز مهارت داشت.([12])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان