24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : تاريخ، امويان، سهل، سهل بن سعد، سهل ساعدي
نویسنده : معصومه اخلاقي
ابوالعباس سهل بن سعد بن مالک بن خزرج بن ساعده از صحابه مشهور رسول خدا(ص) و از راویان حماسه حسینی در کربلا بود.[1] شیخ طوسی او را از اصحاب و یاران امام علی(ع) نیز میداند.[2] سهل از طایفه بنیساعده بود. گفته شده نام او حزن بود و پیامبر(ص) او را سهل نامید.[3]
در زمان وفات پیامبر(ص) 15 سال داشت و در مدینه میزیست. از جمله فضایل او را دو بیعت با پیامبر(ص)، و نماز گزاردن وی به دو قبله و همچنین تمجید پیامبر(ص) از وی دانستهاند.[4] وی از بزرگان اصحاب شمرده شده که خدمتگزار پیامبر(ص) و همواره ملازم آن حضرت بودند و غالب روایات نبوى از همین گروه و نظایر ایشان نقل شده است، چرا که عمر طولانىتر داشتند و مورد مراجعه مردم بودند.[5] خواهرانش نائله و عمره از زنانی بود که اسلام آوردند و با پیامبر(ص) در مدینه بیعت کردند.[6]
وی احادیثی از پیامبر(ص) و علی(ع) و فاطمه(س) و بعضی صحابه نقل کرده است. أبو هریرة و سعید بن المسیب، زهری، أبو حازم، و پسرش عباس بن سهل از او حدیث روایت کردهاند.[7] حدیثی از عباس پسرش نقل شده که ابوالعباس گفت از حضرت زهرا(س) راجع به امامان پرسیدم، ایشان در پاسخ فرمود که پیامبر(ص)، نام علی(ع) و یازده فرزندش را به عنوان امامان یکی پس از دیگری نام برده است.[8] او از شاهدان غدیر بود. از راویان حدیث خیبر و از راویان غدیر[9] و جمله مشهور پیامبر(ص) است که فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول او ر ادوست میدارند. و او بر نمیگردد تا این که خدا پیروزش کند.[10]
در جنگ تبوک حاضر بود و از آن جا که سن کمی داشت، امور خدماتی چون جمعآوری هیزم و آماده کردن خمیر را به عهده او نهاده بودند. او خود میگوید: «من از همه دوستان خود کوچکتر و قرآن خوان ایشان در تبوک بودم».[11]
وی در سال 61 در کوفه بود. امام حسین(ع) در خطبهای که برای کوفیانی که در مقابلش صف آرایی کرده بودند، ایراد کرد، او را به عنوان شاهد معرفی نموده و فرمود: «اگر مرا قبول ندارید، افرادی چون جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، و سهل بن سعد ساعدی هستند، سخن رسول خدا(ص) درباره من را از آنها بپرسید».[12] بعد از شهادت امام حسین(ع) وقتی اهل بیت را به شام بردند، او به شام رفته بود با کاروان اسرا برخورد کرد، خود را به کاروان اهل بیت رساند و از دختر امام حسین(ع) خواست اگر خواستهای دارد به وی بگوید. ایشان خواست سر مبارک امام را دورتر از ایشان حمل کنند تا مردم کمتر به حرم پیامبر(ص) بنگرند.[13]
در سال 74 هجری روزی سهل بن سعد از طرف حجاج بن یوسف احضار شد. حجاج سعی در تحقیر وی داشت. از این روی او را به خاطر عدم حمایتش از عثمان مؤاخذه کرد بعد دستور داد گردنش را مهر بزنند. به گفته برخی منابع سهل از دوستان امیرالمؤمنین و خاندان او بود و از این جهت حجاج وى را آزار مىداد.[14]
روزگاری که او در مدینه میزیست، مردی از آل مروان بر این شهر حکومت یافت. وی سهل را احضار کرده و کنیه ابوتراب علی(ع) را مورد استهزاء قرار داد و از سهل خواست تا امام را ناسزا گوید؛ اما او نپذیرفت و خاطرنشان کرد که هیچ کنیهای نزد امام چون ابوتراب محبوب نبود.[15] همچنین نقل شده است، روزی بنىامیه از سهل بن سعد خواستند که بر منبر بنشیند و ابوتراب را ناسزا گوید. سهل بن سعد در پاسخ گفت: «على(ع) کنیه ابوتراب را از هر کنیهای بیشتر دوست میداشت و اکنون بنىامیه سعى میدارند که این کنیهای محبوب را براى وى مایه سرکوبى و شماتت قرار دهند. على کنیه «ابوتراب» را فقط به این جهت مىپسندید که عطیهى رسول اکرم الهى بود».[16]
در دوران ولید جز تنى چند از اصحاب رسول خدا(ص) باقى نمانده بودند که از جمله ایشان سهل بود. وی آخرین فردی بود، از صحابه که تا حدود سال 90 هجری باقی ماند.
او در اواخر عمر خود در مدینه زیست. در سال 88 یا 91 هجری در نود و شش یا نود و نه سالگی در این شهر درگذشت.[17] اقوال دیگری نیز در سال وفات او وجود دارد.[18]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان