از دیرباز دستیابی به صلح و آرامش همواره جزء بالاترین آمال بشری بوده حتی در تشکیل جامعه بین الملل نوین مبتنی بر منشور سازمان ملل متحد، حفظ صلح به عنوان نخستین هدف ملل متحد عنوان شد.[1] تا جایی که احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی نیز به عنوان ابزاری جهت تحقق این هدف نگریسته شده است.[2]
چنین نگرشی در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948)[3] میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (1966)[4] و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (1966)[5] نیز انعکاس یافته است. قبل از آن که فهرست حقوق مندرج در این اسناد را به دلایلی چون عدالت، کرامت و ارزش انسان مدلل سازند، این دیدگاه مجمع عمومی منعکس شده که به رسمیت شناختن کرامت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان اساس آزادی، عدالت و صلح در جهان را تشکیل میدهد. واژه و اصطلاح صلح همواره به مفهوم فقدان جنگ و درگیریهای مسلحانه تعبیر آورده میشد که در چنین معنایی صلح بطور مضیق مدنظر بوده که از آن به تعبیر «صلح منفی» (Negative peace) یاد مینمایند.[6] تا این که در قطعنامه کنفرانس عمومی یونسکو (UNESCO) آمده که اساساً اصطلاح صلح منحصراً نمیتواند به معنای فقدان درگیری مسلحانه باشد، بلکه علاوه بر آن، صلح شامل فرآیند توسعه، عدالت و احترام کامل میان ملتها و...نیز میشود.[7]
به این ترتیب در مفهومی گستردهتر و در قالب «صلح مثبت» (positive peace) به کار گرفته شد. اما اصطلاح «حق صلح» که از جمله حقوق معروف به نسل سوم حقوق بشر شناخته میشود. برای نخستینبار در سال 1976 توسط کمیسیون حقوق بشر مطرح گردید.[8] گام بعدی هم زمانی برداشته شد که مجمع عمومی در سال 1978، اعلامیه آمادگی جوامع برای زندگی در صلح را صادر کرد.[9] صلحی که در اینجا از آن بحث خواهد شد صلح در مفهوم همین اصطلاح اخیر یعنی «حق صلح» است که در زمره حقوق جمعی (collective Rights) برشمرده شده و تحت عنوان حقوق ملتها یا اصطلاحاً نسل سوم (Third Generation) حقوق بشر نامیده میشود.[10]
منابع حمایت از حق صلح
از آنجایی که شناسایی حقوق نسل سوم از جمله حق صلح دارای سابقه چندان طولانی نمیباشد و از طرفی به رسمیت شناختن حقوق این نسل با مخالفتهای متعددی مواجه بوده است لذا منابعی که در آن حق مزبور به رسمیت شناخته شده باشد بسیار اندک است، بر خلاف حقوق بشر فردی (حقوق مربوط به نسل اول و دوم) که به نحو گستردهای در اسناد و منابع متعدد حقوق بشری به رسمیت شناخته شده و مورد حمایت قرار گرفتهاند. مشکل دیگری که وجود دارد این که در برخی از اسناد به جای اصطلاح «حق صلح» از عبارت حق «زندگی در صلح» استفاده شده است.
به هر حال، تعداد معدودی از اسناد را میتوان برشمرد که در آنها بحث از حق صلح با این دو اصطلاح مطرح شده و به این ترتیب چنین حقی به رسمیت شناخته شد. مهمترین سندی که در آن حق صلح به رسمیت شناخته شد «اعلامیهای درباره حق ملتها به صلح»[11] است که در ماده1 آن صریحاً بیان شده به این که «با احترام اعلام مینماییم که همه مردم سیاره ما از حق مقدس صلح»[12] برخوردار هستند این اعلامیه بطور خاص درباره حق صلح تدوین یافته است.
معاهده دیگری که در آن صریحاً حق صلح را به رسمیت شناخته «منشور آفریقای حقوق بشر و ملتها»[13] است که در ماده 23 آن چنین آمده است: «تمامی ملتها باید حق صلح و امنیت ملی و بین المللی داشته باشند ....» این معاهده از جمله اسناد الزام آور منطقهای نظام آفریقایی حقوق بشر است.
علاوه بر این دو سند در برخی از قطعنامههای صادره از جانب مجمع عمومی سازمان ملل (اعلامیه آمادگی جوامع برای زندگی در صلح) از حق ذاتی زندگی در صلح برای تمامی انسانها و ملتها حمایت به عمل آمده است.[14] کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز در قطعنامه خود این حق را مورد تأیید قرار داده است.
چالشهای فراروی حق صلح
چنانکه مشاهده نمودید، منابعی که در آن حق صلح به رسمیت شناخته شده بسیار محدود بود و علاوه بر این از جایگاه والایی در نظام بین المللی برخوردار نیستند. مهمترین سندی که در آن حق صلح به رسمیت شناخته شده، یک سند غیر الزامآور است که در هنگام رأی گیری برای تصویب آن 34 دولت رأی ممتنع دادند. تنها سند الزام آوری که حق را به رسمیت شناخته (منشور آفریقایی حقوق بشر و ملتها) سندی منطقهای است که تنها بر دولتهای عضو آن الزامآور است. علاوه بر اشکالی که از جهت منبع به رسمیت شناختن این حق بر آن وارد است، حق مزبور از ابعاد دیگری هم مورد انتقاد واقع شده است. از جمله انتقادات و چالشهای فراروی این حق این که حق مزبور از معنای صریح و شفافی برخوردار نیست و اسنادی که این حق را به رسمیت شناختهاند فاقد ساختار و اسلوب حقوقی لازم میباشند و هیچ ساز و کار معینی برای اجرای آنها تعیین نشده است و از این روی حق مزبور بیشتر به اصول و قواعد اخلاقی نزدیکتر است تا این که بتوان آن را به عنوان امری حقوقی تحت حمایتهای قانونی قرار داد.[15]
پس از فروپاشی رژیمهای کمونیستی در اروپای مرکزی و شرقی، این حق جذابیت خود را از دست داد تا جایی که در سالهای اخیر در قطعنامههای مجمع عمومی از اشاره به این حق خودداری شده است.[16]
اما مهمترین و عمدهترین چالشی که فراروی حق صلح قرار دارد همان چالشی است که در خصوص ابهاماتی پیرامون حقوق نسل سوم مطرح میشود. در ارتباط با صاحبان، مکلفان و ماهیت حقوق بشر نسل سوم، ابهامات فزایندهای وجود دارد. اما در خصوص صاحبان حقوق در حالی که اعلامیه آماده سازی جامع برای زندگی در صلح[17] ملتها و تمامی انسانها را در کنار یکدیگر به عنوان صاحبان این حق ذکر کرده، اعلامیه مربوط به حق نسبت به صلح، در تأیید صاحبان حق، خود را محدود به تأیید حق مردم در قبال صلح مینماید. به طور کلی در خصوص تبیین این مطلب که منافع ناشی از حقوق نسل سوم باید به چه کسانی تعلق گیرد، توجه زیادی به عمل نیامده است. اعمال سلیقه دربارۀ اعطای حقوق مزبور به افراد یا واحدهای جمعی، کاملاً نشان دهندۀ این است که آثار واقعی مورد نظر از حقوق نسل سوم، با ویژگیهای خاص حقوق بر مبنای حقوق بین الملل موضوعه، ارتباط و تناسبی ندارند.[18] حتی وجهۀ متافیزیکی مربوط به حقهای نسل سوم (نظیر حق صلح) به طور جدی قابل تأمل بوده و خویت نامشخص صاحبان آنها در نهایت منجر به فروکاستن این حقوق به یکی از حقهای نسل اول یا دوم میشود.[19]
در کارآمدی به رسمیت شناختن چنین حقی برای افراد یا مردم جهت تحقق صلح با حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات بین المللی و جلوگیری از وقوع جنگها تردید جدی وجود دارد و چنین امری در عمل غیر ممکن است. مضافاً به این که متعهدان در برابر چنین حقی نیز ماهیت روشنی ندارد. با این تفاصیل ادعای وجود حق صلح به عنوان حق واقعی و قانونی ادعای گزافی به نظر میرسد. با این حال یک نکته را نمیتوان انکار نمود و آن این که برقراری صلح و عدم وجود درگیریهای مسلحانه و جنگ میتواند نقش به سزایی در ارتقاء و رشد استانداردهای حقوق بشر و همچنین اعمال حقوق بشر فردی ایفاء نماید، همانگونه که فقدان صلح و وجود درگیریهای مسلحانه میتواند مانع اعمال و اجرای برخی از حقوق بشر فرد گردد. به عنوان نمونه برخی از حقوق بشر فردی مطابق ماده 4 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی در حال جنگ و درگیری قابل تعلیقاند.[20] بنابراین صلح به عنوان امری اخلاقی و ارزی میتواند مطلوب و مهم باشد اما اثبات ادعای وجود حق صلح بطور مستقل امر دشواری است.
منابع تکمیلی
- برای آگاهی بیشتر علاوه بر منابع ارجاع شد به منابع زیر مراجعه فرمایید:
- 1. Alston, Philip (1984), Conjuring up new Human Rights: A Proposal for Quality Control, 78, American Journal of International Law , 607.
- 2. Epps , Valerie (1998), peacw and Democracy: The Link and the policy Implications, 4, ISLA Journal of International and comparative law , l. 347.
- 3. meron , Theodore (1986), on a Hierarehy of International Human Rights, 80, American Journal of International Law, 1.
- 4. kant, Immanuel (1795), perpetual peace: A philosophical sketch, Available at: http://www. Constitution. Org/ kant/ perpeace. Htm.
پی نوشت:
-
[1] . united Nations charter (1945), Art. 1(1)
-
[2] . united Nations charter(1945), Art. 55(3)
-
[3] . universal Declaration of Human Rights, un GA Res. No. 217 A(III),Preamble
-
[4] . ICCPR (1966), UN GA Res. No. 2200A(XXI), Preamble
-
[5] . ICESCR(1966), UN GA Res. No. 2200 A(XXI), Preamble
-
[6] . ر.ک: وکیل، امیرساعد؛ حقوق بشر صلح و امنیت بین المللی، تهران، انتشارات مجد، چاپ اول، اسفند 1383، صص 119-118.
-
[7] . General Conference of UNESCO Res. No. 18c/11/1(1974)
-
[8] . تاموشات، کریستیان؛ حقوق بشر مبانی نظری، تحولات تاریخی وساز وکارهای اجرایی، مترجم: حسین شریفی ملازکوهی، تهران، بنیاد حقوقی میزان، نشر میزان چاپ اول، بهار 1386،ص 140.
-
-
[10] . مهرپور، حسین؛ نظام بین المللی حقوق بشر،تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1383، ص 230.
-
[11] . Declaration on the Right of peoples to peace Apporoved by General Assembly Resolution 39/11 of 12 november 1984.
-
[12] . sacred Right to peace
-
[13] . African (Banjul) charter on Human and peoples Rights Adapted by the organization of African unity on 17 june 1981Entered into force on 12 october 1986.
-
[14] . ر.ک: un GA Res. No 33/73 (1978)
-
[15] . Edel Hughes and Kathleen cavanugh, The Right to peace, in: The Essentials of Human Rights. Ed. By Rhona k.m.smith and christien van Den Anker, Hodder Arnold, 2005. p. 283.
-
[16] . تاموشات، کریستیان؛ پیشین،ص 140.
-
[17] GA Res. No. 33/73, 15 Dec 1978.
-
[18] . کریستیان تاموشات، پیشین، ص 142.
-
[19] .Jeremy Waldron , Rights, in : A companion to contemporary political philosophy, Ed. By, R. F. Goodin and p. pettit, oxford, Blackwell publishers, 1996, pp. 579-581
-
[20] .ICCPR(1966), Art.4.