دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دومینیک DOMINIC SAINT

No image
دومینیک DOMINIC SAINT

كلمات كليدي : قرون وسطي، رهبانيت مسيحي، دومينيك، مبارزه با بدعت، زهد و ساده زيستي كليسا، دادگاه تفتيش عقايد

نویسنده : محسن گلپايگاني

بیشتر مسیحیان بر این مسأله اتفاق نظر دارند که عرفان، بخشی از زندگی هر مسیحی حقیقی است. کاتولیک‌ها و ارتدوکس‌ها عارفان خود را بسیار تجلیل می‌کنند و بسیاری از عارفان را در زمره قدیسان قرار داده، نوشته‌های آنان را مطالعه می‌کنند، از مضامین آن‌ها سرمشق می‌گیرند و شیوه زندگی ایشان را الگوی خود قرار می‌دهند.

کاتولیک‌ها مسلک‌های عرفانی متعددی دارند، از جمله: مسلک روحانی بندیکت، مسلک عرفانی فرانسیس آسیزی، مسلک روحانی دومینیک و مسلک عرفانی ایگناسیو لویولا.[1]

 

تولد و نشو و نما

"دومینگو دِ گوزمان"[2] معروف به قدیس دومینیک (۱۱۷۰-۱۲۲۱م) یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین چهره‌های مقدس مسیحی [3]و بنیان‌گذار نظام رهبانی "واعظان سائل" است که معمولا آنان را "دومینیکن" می‌نامند.  وی در "کالاروئگا" یکی از توابع ایالت "کاستیل" اسپانیا و در خانواده‌ای که از نظر اجتماعی در سطح پایینی بود به دنیا آمد. نخستین آموزه‌های دینی و روحانی خود را نزد کشیشی که با او نسبت خانوادگی داشت، آموخت.[4]  او با اصول کاتولیکی متعصبانه‌ای رشد کرد و از ابتدای تولد، خانواده‌اش با این هدف وی را پرورانده بودند که کشیش بزرگی شود.[5]

دومینیک در هفده سالگی برای تحصیل فلسفه و الاهیات وارد دانشگاه شد. وی در قحطی سال ۱۱۹۱ دارایی خود را داد و حتی کتاب‌های گرانبهایش را برای کمک به نیازمندان فروخت.[6]

 

ورود به جمع کشیشان

دومینیک نخست از کشیشان آگوستینی بود.[7] وی در سال ۱۱۹۶م به کلیسای جامع اصلاح شده قلمرو اسقفی "اُسما" پیوست و مقامی رسمی و قانونی را در آن کلیسا بر عهده گرفت. هفت سال بعد به عنوان کشیش آنجا منصوب شد.[8] او در سال ۱۲۰۳ یا ۱۲۰۵م به همراه اسقف خود برای انجام مأموریتی خطیر عازم "تولوز" شد. مأموریت او مقابله با اشاعه اندیشه بدعت‌گذاران بود.[9]

 

مبارزه‌ی با بدعت‌گذاران

در میان خطراتی که در آن زمان، هستی کلیسا را تهدید می‌کرد، بزرگترین آنها احیاء دوباره مانویت بود، مرامی که از صد سال پیش آغاز شده و اکنون در تمامی جنوب فرانسه (پروانس)[10] و بخش اعظم شمال ایتالیا ریشه دوانده بود.[11]

تولوز در کشور فرانسه یکی از مهم‌ترین مراکز بدعت‌گذاری "کاتارها" (پاکان) که "آلبیژانسی‌ها" یا "آلبیگاییان"[12] نیز نامیده می‌شدند؛ به شمار می‌رفت.[13]  آلبیژانسی‌ها از بلغارستان به غرب اروپا راه یافته بودند.[14] آنان دارای باورهای گنوسی و مانوی و معتقد به ثنویت بودند بدین معنا که به وجود دو خدا اعتقاد داشتند.[15]

آنان خدای خیر را خالق روح انسان‌ها می‌دانستند و خدای شر را پس از اخراج از آسمان، دارای بدن مادی و خالق جهان مادی مرئی به شمار می‌آوردند. به همین دلیل با تولید مثل، آیین‌ها به خصوص عشاء ربانی به دلیل تاکید آن بر حضور جسمانی عیسی، جهنم و برزخ، و نیز معاد جسمانی مخالف بودند و نجات را در تنها چند چیز عنوان می‌کردند: توبه، پرهیز از ازدواج، زندگی زاهدانه و پرهیز از تمامی ظواهر مادی.[16] آلبیژانسی‌ها به این دلیل در جنوب فرانسه نیرومند شده بودند که از حمایت خاندان حاکم یعنی کنت‌های پروانس برخوردار بودند.[17]

پاپ نیرومند و مقتدر آن زمان یعنی "اینوسنت سوم" (۱۱۹۸-۱۲۱۶م) برای برخورد با این وضع وخیم ابتدا راه موعظه و پند و اندرز را پیش گرفت و در این راه دست به دامان مبلغان سیسترسیانی شد. اما هنگامی که فعالیت مبلغین به شکست انجامیده و برخی از آنان کشته شدند؛ دیگر در مقاصد ضد کاتولیکی حاکم وقت فرانسه، ریموند ششم[18] شکی باقی نماند. پاپ جنگی صلیبی را علیه کشور فرانسه به راه انداخت. این جنگ بیست سال به طول انجامید و نتیجه آن استیلای پادشاه فرانسه بر تمام این کشور بود.[19]

آلبیژانسی‌ها نهایتا در شورای چهارم لاتران محکوم شدند.[20]در این دوران بود که حرص و طمع سربازان صلیبی پاپ در خونریزی و جمع اموال، تنفر و بیزاری مردم را از کلیسای کاتولیک روز به روز بیشتر می‌کرد. دفاع پاپ از عقاید کاتولیکی به این گونه بعدها منجر به دو پیش آمد مهم شد:

۱) ایجاد دادگاه‌های تفتیش عقاید[21]

۲) بوجود آمدن فرقه "واعظان سائل"[22] یا همان دومینیکن‌ها[23]

 

الگو گیری دومینیک از آلبیگاییان

در سفرهای تبلیغی‌ای که پاپ ترتیب داده بود دومینیک و اسقف همراه وی نیز به امر پاپ به هیئت تبلیغی سیسترسین‌ها پیوستند.[24] در این سفر بود که دومینیک متوجه عمده‌ترین دلایل جذابیت بدعت‌گذاران برای مردم شد. مهم‌ترین این دلایل از نظر این کشیش جوان، فقر و دوری از تجمل و اشرافیت بود. دومینیک در نتیجه‌ی دیدن زندگی این دسته از بدعت‌گذاران و نیز نصایح اسقفش تصمیم گرفت که راه فقر را در پیش بگیرد.

دومینیک از آن پس با پای برهنه راه می‌پیمود و مردم را به بازگشت به مسیحیت واقعی دعوت می‌کرد. در همین راه بود که با سه تن از نمایندگان پاپ رو به رو شد. او با دیدن لباس‌های فاخر و ملازمان و کاروان تجملی آنان گفت که دلیل عدم کامیابی واتیکان علیه بدعت‌گذاران همین اشرافیت است. وی موعظه‌ای در مذمت تجمل و در ستایش فقر ایراد کرد که موجب شد نمایندگان پاپ، ملازمان خود را رها سازند و خود با پای برهنه به واتیکان بازگردند.[25]

دومینیک دلیل دیگر موفقیت آلبیژانسی‌ها را به سبب آموزش و تشکل آنان می‌دانست و از این رو، نظام رهبانی خود را بر پایه آموزش بهتر و تشکل بیشتر قرار داد.[26]

دومینیک در سال ۱۲۰۶م یک دیر برای زنان راهبه تأسیس کرد و در فاصله بین سالهای ۱۲۰۶ تا ۱۲۱۵م به موعظه و تبلیغ در میان آلبیژانسی‌ها پرداخت. او برای مبارزه با بدعت‌های رایج آنان شیوه موعظه، تعلیم و ساده‌زیستی را از زندگی زاهدانه و فقیرانه رسولان عیسی برگزید. پاپ اینوسنت سوم این شیوه را تأیید کرد. دومینیک و شانزده شاگرد و پیرو او زندگی همراه با ریاضت، توبه، تحصیل و موعظه خود را در خانه و کلیسایی نزدیک تولوز آغاز کردند.[27]

سنت دومینیک، ده سال در "لانگدوک" اقامت گزید و به موعظه مشغول گشت. با وجود حدّت مبارزه‌اش با بدعت‌گذاران تنها جایی که در تاریخ نام او را در کنار جنگ‌ها علیه بدعت‌گذاران می‌بینیم در همین دوره است و به هر روی لقب "هایرتیکوروم" را به دومینیک داده‌اند که هم می‌تواند "شکنجه‌دهنده بدعت‌گذاران" ترجمه شود و هم "تعقیب‌کننده بدعت‌گذاران".[28]

 

دومینیک و تشکیل فرقه ای جدید

دومینیک در مدت اقامتش در لانگدوک، به مرور جماعتی از وعاظ هم‌مسلک را گرد خود جمع کرد. قدرت خطابه این وعاظ آن قدر بالا بود که پاپ "هونوریوس سوم"، تحت تأثیر خطابهٔ تعدادی از آنان، در سال ۱۲۱۶ جمعیت آن‌ها را به عنوان فرقه جدید به رسمیت شناخت. دومینیک مرکزیت کارش را در رم به راه انداخت و شروع به تعلیم دادن کرد. فعالیت تعلیمی وی با شوقی کمابیش متعصبانه همراه بود. شاگردان دومینیک به مرور زمان شروع به سفرهای مأموریتی کردند. اینان به همه جای اروپا رفتند تا با بدعت مبارزه کنند و مردم را به مسیحیت واقعی فراخوانند. حتی جمعی از این شاگردان به سرزمین‌های بیگانه در شرق رفتند تا کفار و مسلمانان را دعوت به مسیحیت کنند.

در سال ۱۲۲۰ اولین مجمع دومینیکن‌ها در بولونیا تشکیل شد. دومینیک در این مجمع موعظه کرد و به تمام اعضای جمعیتش وصیت کرد که فقر را سرلوحه کار خویش قرار دهند. پس از پایان این مجمع، دومینیک تصمیم گرفت مدتی در بولونیا بماند. بدین ترتیب یک سال بعد یعنی در سال ۱۲۲۱ در سن پنجاه و یک سالگی، در بولونیا، در گذشت.[29]

 

آراء و افکار دومینیک

دومینیک مانند "فرانسیس آسیزی" بنیان اندیشه‌هایش بر پایه اعتقاد به فقر بود. اما غیر از آن این وی نظریات و آراء مهمی نیز در باب مبارزه و مقابله با بدعت و بدعت‌گذاران داشت. اندیشه‌های دومینیک به سبب ارجاعات فراوان به عقل و استدلال عقلی بسیار فلسفی‌تر و منطقی‌تر از آراء دیگر قدیسانی است که دست به تأسیس فرقه زدند. نهایتاً می‌توان گفت دومینیک تأثیری ژرف بر اندیشه اسکولاستیک گذاشته است.[30]

به سبب آنچه بعد از مرگ دومینیک اعضای فرقه اش انجام دادند، اغلب او را قرین با دستگاه تفتیش عقاید می‌شناسند.[31] اعضای فرقه دومینیکن سردمداران دستگاه تفتیش عقاید بودند. این گرایش به تفتیش عقاید، بدون پشتوانه نبود. دومینیک قدیس در مبارزه با بدعت شهره بود و از اصول اولیه فرقه‌اش نیز مبارزه با بدعت و استوار ساختن اصول کاتولیکی آن هم به صورت بسیار سخت‌گیرانه بود. دومینیک معتقد بود که از راه برهان و استدلال عقلی می‌توان حقیقت مسیحیت کلیسایی را به دیگران و به خصوص به بدعت‌گذاران آموخت. همین مخالفت با بدعت‌گذاری و نیز گرایش به جستجوی عقلی و کلامی سبب پدید آمدن دو رخ داد شد: یکی تشکیل دستگاه تفتیش عقاید و دیگری راه یافتن نظام ارسطویی به آراء فلاسفه قرون وسطی.

نقطه‌ی ایده‌آل برای دومینیک، تربیت کلامی روحانیون برای تبلیغ مسیحیت کاتولیک بود. [32]

دومینیک یازده سال زودتر از فرانسیس زاده شد و پنج سال پیش از او درگذشت. شاید این تقدم و تأخر موجب شود که ما فرقه دومینیکن را مقدم بر فرقه فرانسیسکن بدانیم؛ اما این تصوری غلط است.

به هر حال، هر یک از این دو شخصیت، گروهی عظیم را بنیان نهاد که پیروان آن در پی تحکیم تبلیغ در اشاعه دین در میان مسیحیان و غیر آنان بودند. هر دوی آن‌ها مهم‌ترین سلاح جماعت بدعت‌گذار را که فقر و عمل به موعظات بود اقتباس کردند و هر دوی آنان به زعم خود کوشیدند تا کلیسا را از ورطه فنا نجات بخشند.[33] هر چند که پس از آنان پیروان هر دو گروه به جان هم افتاده و علی الخصوص دومنیکن‌ها، فرانسیسکن‌ها را به جرم بدعت به دست دادگاههای تفتیش عقاید سپردند.

مقاله

نویسنده هادی جهانگشای
جایگاه در درختواره ادیان ابراهیمی - مسیحیت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

اخلاق توصیفی

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
Powered by TayaCMS