دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بت پرستی

No image
بت پرستی

كلمات كليدي : قرآن، بت، بت پرستي، صنم، وثن، شرك، مشركان، آلهة، عبادت، جهالت، تقليد، شفاعت، خالقيت و مالكيت

نویسنده : يوسف دهقان

مراد از "بت" در این مقاله، بت‌های ظاهری و مادی است که در قرآن با دو واژه‌ی "صَنم" و "وَثن" یاد شده است. "صنم" (مفرد أصنام)،[1] جثّه و هیکلی (بت) از جنس نقره، مس یا چوب است که بت‌پرستان جهت تقرب به خدا، آن‌ها را وسیله‌ی عبادت قرار می‌دادند؛[2] و "وثن" (مفرد أوثان)، بتی از سنگ، چوب یا غیر آن است که عبادت می‌شد.[3]

بت‌ها، متناسب با جنس و نوع ساخت، اسامی خاصی داشته‌اند؛ مثلاً به سنگ‌های صاف و بی‌شکل، "انصاب"، به سنگ‌های تراشیده و منقوش، "اوثان" و به بت‌های ریخته شده از زر و سیم یا تراشیده شده از چوب، "اصنام" می‌گفتند.[4]

تاریخچه‌ و ریشه‌ی بت‌پرستی در ادیان

بت‌پرستی ظاهری و مادی، نه بت‌پرستی به معنای عام که طبق بیان قرآن، شامل پیروی از هوای نفس[5] نیز می‌شود، از زمان حضرت نوح(ع) رواج یافته است.[6]

در میان قوم حضرت نوح(ع) مردان صالحى (به نام‌های "وَدّ"، "سُواع"، "یَغوث"، "یَعوق" و "نَسر")[7] بودند که مردم به آن‌ها اظهار علاقه مى‌کردند، شیطان از علاقه‌ی مردم سوء استفاده نموده و بعد از مرگ آن مردان، مردم را تشویق به ساختن مجسمه‌ی آن بزرگان و گرامى داشت آن مجسمه‌ها کرد.[8]

مدتی نگذشت که نسل‌هاى بعد، رابطه‌ی تاریخى این موضوع را فراموش کرده و تصور نمودند که این مجسمه‌ها موجوداتى محترم هستند که باید مورد پرستش قرار گیرند، به این ترتیب به پرستش بت‌ها سرگرم شده و مستکبران ظالم آنان را با این طریق إغفال نموده و به بند بت‌پرستی کشیدند.[9]

یکی دیگر از ریشه‌های بت‌پرستی، اعتقاد مشرکان به وجود و خالقیت خدای متعال[10] و ملائکه است که آن‌ها را داراى صورت‌های پوشیده از انسان‌ می‌دانند؛ لذا براى هر کدام صورتى از طلا، نقره و جواهرات تراشیده و آن‌ها را عبادت می‌کردند. عده‌ی دیگر ستارگان را در عالم مؤثر دانسته و چون اغلب ستارگان پنهان هستند، صورت‌هایى براى آن‌ها ساخته و به جاى ستارگان، آن صورت‌های بتی را عبادت می‌نمودند.[11]

منشأ دیگر دوگانه‌پرستى یا چند گانه‌پرستى در بین اقوام، تنوع موجودات عالم است؛ به دلیل اینکه افراد کوته‌فکر باور نمی‌کردند که ‌همه‌ی موجودات گوناگون و متنوّعى که در آسمان و زمین است، مخلوق خدای واحد است، براى هر نوعى از انواع موجودات، خدایى قائل بودند که از آن تعبیر به "رب‌النوع" مى‌کردند؛ مانند: رب‌النوع صحرا، باران، آفتاب، جنگ و صلح و...؛ لذا در اعتقاد آن‌ها، این خدایان خیالی که گاه از آن‌ها به عنوان فرشته نیز یاد مى‌نمودند، فرمانروایان این جهان بوده و چون موجودات غیر محسوس بودند، تمثال‌هایی براى آن‌ها ساخته و عبادت مى‌کردند. این عقاید خرافى از یونان به مناطق دیگر و سرانجام به حجاز منتقل شد؛ ولى اعراب به خاطر توحید ابراهیمى که در میان آن‌ها به یادگار مانده بود، نمى‌توانستند وجود «اللَّه»[12] را منکر شوند، در نتیجه این عقائد را به هم آمیختند؛ یعنی در عین حالی‌که به وجود خدا عقیده داشتند، اعتقاد به فرشتگانى پیدا کردند که رابطه‌ی آن‌ها با خدا، رابطه‌ی دختر و پدر بود، و بت‌هاى سنگى و چوبى را مظهر و تمثال‌هایى از آن مى‌دانستند.[13]

بت‌های معروف در طول تاریخ بت‌پرستان:

خدای متعال در سوره مبارکه نوح نام بزرگ‌ترین بت‌های زمان حضرت نوح را ذکر ‌کرده است:

«وَ قالُوا لاتَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لاتَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یغُوثَ وَ یعُوقَ وَ نَسْراً»[14]

«و گفتند: دست از خدایان و بت‌هاى خود بر ندارید، (بخصوص) بت‌هاى "ود" و "سُواع" و "یَغوث" و "یَعوق" و "نَسر" را رها نکنید!»

این پنج بت، از جمله بت‌هایی است که نام آنها در طول تاریخ حفظ شد تا اینکه به عرب‌ها منتقل شد؛ یعنی بت "ودّ" که به صورت مرد بود، برای قبیله‌ی کلب، "سُواع" که به صورت زن بود، برای قبیله‌ی هَمدان، "یغوث" که به صورت شیر بود، برای قبیله‌ی مَذحَج، "یعوق" که به صورت اسب بود، برای قبیله‌‌ی مُراد و "نسر" که به صورت عقاب بود، برای قبیله‌ی حمیر به ارث رسید؛ به همین دلیل بعضی اعراب‌، عبد ودّ و عبد یغوث نامیده شده‌اند.[15]

قرآن بت معروف قوم حضرت الیاس(ع) را "بَعل" معرفی کرده[16] و گفته شده: این بت بزرگ، از جنس طلا بوده که چهار صورت داشته و دارای چند خدمتکار و شهر "بعلبک" لبنان نیز منسوب به آن است.[17]

اما سه بت مشهور عرب به نام‌های "لات" متعلّق به قبیله‌ی ثقیف، "عزّى" متعلق به قبایل بنى‌سلیم، غطفان، جَشم، نضر و سعدبن‌بکر و بت "منات" براى قبیله‌ی قدید بود؛ البته بت‌های دیگری نیز بودند، مانند: "اساف"، "نائله" و "هُبَل" که مورد پرستش اهل مکّه قرار گرفتند. اعراب بت "اساف" را در کنار حجرالاسود، بت "نائله" را در نزدیکى رکن یمانى و بت "هبل" را که هجده ذراع طول داشت و بزرگ‌ترین بت عرب بود، در بالاى کعبه نصب کرده بودند.[18]

قرآن کریم در مورد سه بت مشهور اعراب‌ جاهلی می‌فرماید:

«أَفَرَأَیتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى»‌[19]

«به من خبر دهید آیا بت‌هاى "لات" و "عزى" و "منات" که سومین آن‌ها است، (دختران خدا هستند)؟!»

بت‌پرستان، این سه بت را تمثال‌هایى از فرشتگان می‌دانستند و ادعا مى‌کردند که فرشتگان به طور کلى از جنس دختران هستند؛ البته برخی از این بت‌پرستان، بعضى از بت‌ها را تمثالى از انسان‌ها باور داشتند؛ و همچنین ملائکه را که از نظر آن‌ها ارباب بت‌ها بودند، نیز در دختر بودن (انوثیت) و شفاعت، مستقل مى‌دانستند؛[20] درحالی‌که قرآن کریم از ملائکه با عنوان "عبادالرحمن" یاد نموده، نه مونث و نه مذکر، که در مجردات(موجودات غیر مادی)، سخن گفتن از مذکر و مؤنث معقول نیست.[21]

نتیجه اینکه بت‌پرستان و مشرکان، اشیاء و موجوداتی مانند خورشید،[22] ماه،[23] ستارگان،[24] مجسمه‌های سنگی و چوبی ساخته‌ی دست خود،[25] و حتی مسیحیت که حضرت عیسی(ع) را به عنوان خدای دیگر خود می‌دانند،[26] مورد پرستش قرار می‌دادند که در این مقاله به تعداد زیادی از این بت‌ها اشاره شد.

ریشه‌ها‌ی اصلی گرایش به بت‌ها

1. جهل:

بنی‌اسرائیل بعد از دیدن چندین معجزه‌ی الهی به دست حضرت موسی(ع)، باز ایمان نیاورده و به پیامبر خدا گفتند: برای ما بت‌هایی بساز که آن‌ها را عبادت کنیم.[27] بت‌پرستان جاهل با وجود اینکه می‌دانستند، بت‌ها دوامی نداشته و از بین می‌روند و مالک هیچ چیزی حتی نفع و ضرر خود نیستند، باز آن‌ها را تعظیم و تکریم می‌کردند.[28] خدای متعال خطاب به قوم موسی می‌فرماید:

«إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُون»‌[29]

«شما جمعیتى جاهل و نادان هستید.»

یعنی با روشن بودن این مطلب که هیچ واسطه‌ای بین خدای یگانه و این بت‌ها نیست و خدای با این عظمت که هیچ مثل و مانندی ندارد، جاهلانه است که معنای عالی الوهیت را به این تمثال‌های سنگی، چوبی، نقره‌ای و طلایی حمل کرد.[30]

جهل بت‌پرستان از چند جهت بود، از یک سو نسبت به خدا و ذات پاکش و این‌که هیچ‌گونه شبیهی براى او تصور نمى‌شود، جهل داشتند؛ از سوى دیگر جهلشان به علل اصلى حوادث جهان بود که گاهى سبب می‌شد حوادث را به یک سلسله علل خیالى و خرافى از جمله بت، نسبت دهند و از سوى سوم جهل به جهان ماوراء طبیعت است که جز مسائل حسّى را نمى‌بینند و باور نمى‌کنند؛ مثلا قطعه سنگى را از کوه جدا کرده و بخشی از آن را در ساختمان منزل خود مصرف می‌کردند و با بخشی دیگر، مجسمه‌ای ساخته و در برابر آن سجده نموده و مقدّرات خویش را به دست او می‌سپردند که این عین جهالت است.[31]

2. تقلید کورکورانه:

بت‌پرستان جاهل، از اجداد جاهل و گمراه خود تقلید می‌کردند و ملاک صحت کار خود را عمل پدران و پیشینیان خود می‌دانستند، و در برابر نهی پیامبران الهی از عبادت بت‌ها، جوابشان این بود که ما پیرو آباء و أجداد خود هستیم و آنچه پدرانمان عبادت می‌کردند، ما نیز عبادت می‌کنیم؛ درحالی‌که عقل صحیح اجازه نمی‌دهد که انسان به کسی که از علم بهره‌اى ندارد، مراجعه نموده و هدایت و راهنمایى او را که در عین گمراهى است، بپذیرد؛ بنابراین تقلید جاهل از جاهلى که حقیقتا جاهل است، مذموم است و این نوع تبعیت، کورکورانه و در نهایت جهالت است.[32]

خدای متعال در آیات متعدد،[33] متعرض این نوع جهالت و تقلید بت‌پرستان شده و آن‌ها را به شدت توبیخ کرده است:

«وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَینا عَلَیهِ آباءَنا أَوَلَوْ کانَ آباؤُهُمْ لایعْقِلُونَ شَیئاً وَ لایهْتَدُون‌» [34]

«و هنگامى که به آن‌ها گفته شود: از آن‌چه خدا نازل کرده است پیروى کنید، مى‌گویند: بلکه ما از آن‌چه پدران خود را بر آن یافتیم پیروى مى‌نمائیم، آیا نه این است که پدران آن‌ها چیزى نمى‌فهمیدند و هدایت نیافتند؟!»

پندار مشرکان بر نفع بت‌ها

گمان بت‌پرستان بر این بود که بت‌ها، برای آن‌ها منافعی دارند که برخی از این پندارها را بر اساس آیات قرآن به اختصار بیان می‌کنیم:

الف. شفاعت:

تصور بت‌پرستان این بود که بت‌ها نزد خدا تقرّب دارند و در امور دنیوی، آن‌ها را شفاعت می‌کنند:

«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَاللَّه‌»[35]

«مى‌گویند: اینان(بت‌ها) شفیعان ما، نزد خدا هستند»

یعنی بت‌ها از خداى تعالى درخواست می‌نمایند تا کارهای مهم ما را به سامان رسانند، یا اگر فرضا بعث و حشری در کار باشد، چنان‌چه اعتقاد مؤمنان است، از خداى تعالى برای ما درخواست نجات از عذاب آخرت را می‌کنند.[36]

ب. عزت:

بت‌پرستان به ‌غیر خدا معبودانى براى خود انتخاب کرده بودند؛ به‌ این گمان ‌که بت‌ها سبب عزّت آن‌ها شده و با این وسیله نزد حق تعالى ارجمند شده و مقام والایی به دست می‌آورند.[37] در حقیقت پندارشان این بود که اگر با یک خدا عزّت می‌یابند، با خدایان بیشتر، عزّت بیشتر پیدا می‌کنند،[38] که قرآن می‌فرماید:

«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیکُونُوا لَهُمْ عِزًّا» [39]

«آنها غیر از خدا معبودانى براى خود انتخاب کرده‌اند، تا مایه‌ی عزتشان باشد»

ج. نصرت:

عبادت بت‌ها از ناحیه‌ی بت‌پرستان بر این امید بود که آن‌ها را یارى کنند؛ زیرا بر این باور غلط بودند که تدبیر امورشان به این خدایان واگذار شده و خیر و شرّشان هر چه هست، در دست آن‌هاست؛ به همین جهت، خدایان ناتوان (بت‌ها) را عبادت مى‌کردند تا با این عبادت، آن‌ها را از خود راضى کرده و بر آنان خشم نگیرند و نعمت را از ایشان قطع نکرده و بلا و مصیبتی بر آنان نازل نکنند:[40]

«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ یُنْصَرُونَ»[41]

«آنها غیر از خدا معبودانى براى خویش برگزیدند به این امید که از سوى آنها یارى شوند (و مورد حمایت بتان قرار گیرند)»

أبعاد ضعف و حقارت بت‌ها از نگاه قرآن

قرآن کریم در مقام مبارزه با شرک و بت‌پرستی، اول ادعا و اتهام آنها را نسبت به ساحت مقدس قرآن و پیامبر اسلام بی‌پایه خوانده، سپس با منطقی روشن و قاطع مشرکان را به محاکمه کشانده است:[42]

«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لایَخْلُقُونَ شَیئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لایمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً وَ لایمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لاحَیاةً وَ لانُشُوراً»[43]

«آنان غیر از خداوند معبودانى براى خود برگزیدند، معبودانى که چیزى را نمى‌آفرینند؛ بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند.»

یعنی مشرکان خدایان خشک، ناتوان، توخالی و دور از تمام شئونات الوهیت را که از جمله‌ی آن صفت خالقیت است، می‌پرستند؛ و قرآن در نفی خالقیت بت‌ها به خلقت مگس مثالی زده و می‌فرماید: اگر دست به دست هم بدهند، نه اینکه مگسی را نمی‌توانند بیافرینند، حتی اگر مگس چیزی را از آنها برباید، قدرت پس گرفتن آن را ندارند؛ و در این زمینه هم مشرکان عاجزند و هم بت‌ها که معبودان آنهاست.[44]

دلیل نفی خالقیت از بت‌ها، مخلوق بودن آنهاست؛ چون خداوند در آیه‌ی قبل وجود فرزند را از خودش نفی کرده و اگر فرزندی برای خداوند بود، به ناچار باید از او متولد می‌شد و دیگر نمی‌توانست مخلوق باشد؛ در حالیکه خالقیت در خداوند منحصر شده و غیر خدا باید مخلوق باشند نه خالق. نکته‌ی بعدی اینست که بت‌ها مالک نفع و ضرر خودشان نیستند، و لازمه‌اش اینست که به طریق اولی قادر به نفع و ضرر عبادت کنندگان نیستند؛ پس مالک تصرف به احوال دیگران نیز نمی‌توانند باشند.[45]

البته ضعف‌های دیگری نیز در قرآن بیان شده، از جمله: نفی شفاعت بت‌ها،[46] نفی مالکیت رزق و روزی،[47] و غیره که به برخی از آنها در همین مقاله اشاره شد؛ اما تفصیلشان در این مقاله نمی‌گنجد.[48]

راه‌کارهای قرآن بر هدایت بت‌پرستان

1. توجه دادن به توحید و یگانگی:

خدای متعال نه تنها به بت‌پرستان منحرف، بلکه به تمام مخلوقات تأکید می‌کند که غیر از خدای واحد، خالقی نیست و روزی آسمان‌ها و زمین دست اوست؛ پس تنها معبود نیز خدای یکتاست که عبادت مطلقا باید متوجه او باشد.[49]

«هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیرُاللَّهِ یرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَکُونَ»[50]

«آیا خالقى غیر از خدا وجود دارد که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ هیچ معبودى جز او نیست، با این حال چگونه به سوى باطل منحرف مى‌شوید.»

و در آیات بعد در نهی از پرستش مخلوق و توجه دادن به پروردگار یگانه، مثل و مانند قرار دادن را برای خداوند نفی کرده و با این بیان، فطرت انسانها رابیدار کرده که تنها، آفریدگار یگانه و قادر شایسته‌ی الوهیت و پرستش است، و هرگز نظیر و شریکی نداشته و نخواهد داشت‌:[51]

«...فَلاتَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[52]

«براى خدا شریک‌هایى قرار ندهید، درحالى‌که مى‌دانید (هیچ یک از این شرکاء و بت‌ها نه شما را آفریده‌اند و نه شما را روزى مى‌دهند).»

2. توجه دادن به مالکیت حقیقی:

خدا به مسیحیان که قائل به الوهیت حضرت عیسی(ع) بودند، گوشزد می‌کند که شما مى‌دانید، مسیح(ع) خود با تمام وجود دارای نیازهاى بشرى است و مالک سود و زیان خویش هم نیست، تا چه رسد به اینکه مالک سود و زیان دیگران باشد:

«قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لایمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لانَفْعاً...»[53]

«بگو آیا جز خدا چیزى را مى‌پرستید که نه مالک زیان شماست و نه سود شما...»

چون در میان مسیحیان رواج دارد که در برابر مجسمه‌ی حضرت مسیح، تا سرحد پرستش و خضوع مى‌کنند؛ درحالی‌که ایمان به الوهیت مسیح در حقیقت، یک نوع بت‌پرستى است، نه خدا‌پرستى؛ یعنی اگر کسی حضرت مسیح را با تمام عظمتی که دارد و جزو پیامبران اولوالعزم الهی است، خدای خود بداند و قائل به الوهیت او شود، جهل و اشتباه بزرگی مرتکب شده، چه رسد به اینکه مجسمه‌های دست ساخته‌ی خود را دارای مقام الوهیت بدانند.[54]

3. توجه دادن به دعوت رسولان:

خدای تبارک خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید:

«وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَجَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ»[55]

«از رسولانى که قبل از تو فرستادیم بپرس، آیا غیر از خداوند رحمان، معبودهایى براى پرستش آنها قرار دادیم؟!»

یعنی اگر از آنان این سؤال را بپرسى، در جواب خواهند گفت: ما چنین دستورى (بت‌پرستی) به آنان نداده‌ایم، و آنان را به پرستش چنین خدایانی وادار نساخته‌ایم.[56] چون اولین دعوت تمام پیامبران الهی، دعوت به توحید بوده و غرض اصلى از ارسال رسولان همان توحید است و بقیه‌ی دستورات، متفرّع بر همین توحید است‌.[57]

عاقبت بت‌ها و بت‌پرستان

بت‌پرستان، عاقبتی دردناک در پیش دارند و آن جهنم سوزان است. بت‌پرستان امید داشتند که بت‌ها نزد خدا برایشان شفاعت کنند، اما بر خلاف تصور آن‌ها، خداوند بت‌پرستان را با بت‌هایشان در آتش جهنم قرین ساخته، به گونه‌ای که در آخرت، چیزى نزد بت‌پرستان مبغوض‌تر از این معبودهاى باطلشان نخواهد بود:[58]

«إِنَّکُمْ وَ ماتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ‌اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُون»‌ [59]

«شما و آنچه غیر از خدا مى‌پرستید، هیزم جهنم خواهید بود و همگى در آن وارد مى‌شوید.»

مقاله

نویسنده يوسف دهقان
جایگاه در درختواره علوم قرآن و حدیث - قرآن‌پژوهی - خداشناسی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

قسم های خداوند

No image

بشارت های خدا

No image

غفران

No image

وعده های خدا

No image

بت پرستی

Powered by TayaCMS