17 مهر 1396, 11:35
قلبهایمان را به جای افکارمان بر قرآن عرضه میکنیم و به پیشگاه او میبریم تا بنگریم چه کسی بر دلمان ولایت دارد و فرمان میراند. چه دوستی و عشقی، قطب و محور دل ماست و بر او سیادت میکند. قلب ما به چه چیزی وابسته است؟
خداوند در یک دل دو ولایت را نمیپذیرد و دو عشق هم عرض را بر نمیتابد، یا دوستی خدا و یا دوستی دنیا. چه عشق به خدا و عشق به دنیا با هم جمع نمیشوند. بیاییم قلبهایمان را محک زنیم که آیا مرکز دوستی دنیاست یا دوستی با خدا؟ اگر دوستی خدا در دلمان جای گرفته است ژرفایش بخشیم و استوارش سازیم و اگر به پناه به خدا، دوستی دنیا در آن لانه کرده بکوشیم خود را از این درد بدخیم و مرض مهلک و تباه نجات دهیم.
هر مهری که بر مرکز دل نشیند به یکی از دو شکل است:
دوستی معمولی: که محور و پایهای جهت مهرها و دلبستگیها، خواستهها و آرزوهای انسان قرار میگیرد به گونهای که اگر برای برآوردن نیازی رویکرد دیگری پیدا کند فوری به اصل خویش باز میگردد. چه این دوستی اساس دل را تشکیل میدهد و مرکز فکر، دلبستگیها و احساسات را مشغول کرده است. گاهی به گفتهای، کاری، خوراکی یا آشامیدنی به طور موقت دل میبندد ولی همان مهر نخستین محور قلب است.
دوستی [حقیقی]: آن است که تمام وجود و درون انسان را دربر میگیرد، هیچ چیزی او را از دوستش باز ندارد. به هر کجا نگرد روی دوست ببیند و جلوه او نگرد، محبوب او قبله و کعبه اوست.
این گونه دوستی هم نسبت به خدا پدید آید و هم نسبت به دنیا. در مهر به خدا که مایه شرف انسان است هر دو درجه محبت یافت میشود... همین دو گونه دوستی نسبت به دنیا نیز هست. همان دنیایی که به فرموده پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سرآمد خطاها و اشتباهات است.[1]
1- پائیدن دل و سنجش خود، آدمی را از گزندهای پنهانی شیطان محفوظ میدارد سالک نگهبان دل خود است تا هر ناشناسی را به درون راه ندهد چه غیرت معشوق را برنمیتابد.
2- دلبستگی ما به هر چه باشد، تلاشمان در همان جهت خواهد بود و پاداشمان نیز همان ارزش را دارا خواهد بود
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان