كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، اهليت، مديريت، تصدي امور
نویسنده : علي محمد تاج الدين
اهلیت به معنی برخورداری از شایستگی لازم برای تصدی امور در حیطههای مختلف میباشد. رعایت این اصل در عرصهی مدیریت، یکی از مهمترین مسائل محسوب میشود. رعایت این اصل به قدری اهمیت دارد، که خداوند متعال در قرآن کریم، در مورد آن هشدار داده است:
«إن الله یأمرکم أن تؤدوا الامانات ألی أهلها»[1]
«خداوند متعال امر میکند شما را که امانتها را به اهلش بسپارید.»
آنان که بدون برخورداری از شایستگیهای لازم به خود این اجازه را میدهند تا بر مصدر امور قرار گیرند و بدون داشتن تخصّص دست به کاری بزنند، آن چه را که تباه میسازند فراتر از چیزی است که اصلاح میکنند. از امام صادق(ع) نقل شده است که پیامبر(ص) فرمود:
«من عمل علی غیر علم کان ما یفسد أکثر مما یصلح»[2]
«آن که بدون علم کاری انجام دهد، آن چه نابود میسازد بیشتر از آن چیزی است که اصلاح میکند.»
و نیز فرمودند:
«إن الرئاسة لا تصلح إلا لأهلها، فمن دعا الناس الی نفسه و فیهم من هو أعلم منه، لم ینظر الله الیه یوم القیامه »[3]
«ریاست شایسته نیست؛ مگر برای اهلش، پس هر کس مردم را به خود بخواند و در میان مردم داناتر از او وجود داشته باشد، خداوند در روز قیامت به او نظر نخواهد کرد.»
در جایی دیگر رسولخدا(ص) فرمودند:
«چنین فردی نه تنها خود را به سقوط و تباهی کشانده است؛ بلکه امور مردم را که متصدی آن است، را نیز به تباهی کشانده است.»[4]
از عوامل عمدهی ضعف مدیریتها و عدم پیشرفت کارها، سپردن امور به کسانی است که از شرایط کافی جهت تصدی مسئولیتها برخوردار نیستند.
یعنی افراد فاقد علم و تخصص، قدرت و اقتدار، عدالت و تجربه هستند و بیبصیرت، ترسو و تنگ نظر و... . رهبران دینی و الهی خود همواره تأکید بر سپردن امور به افراد لایق و شایسته داشتهاند.
«أبو برده» از «أبو موسی» نقل کرده است که گفت من به همراه دو نفر از پسر عموهایم بر پیامبر(ص) وارد شدیم. یکی از آن دو گفت: «ای رسول خدا ما را بر قسمتی از آن چه که خداوند تو را بر آن ولایت داده است، زمامداری ده.» دیگری نیز سخنی چنین گفت. حضرت فرمود: «إنّا والله لا نولّی علی هذا العمل احدا ساله و لا احدا حرص علیه».[5]
به خدا سوگند ما هرگز به کسی که درخواست حکومت کند و یا بر کسب آن حریص باشد، حکومت نخواهیم داد.
اینها به دلیل این است که چنین شیوههایی باعث افول قدرت و زوال حکومت خواهد شد. از امیرالمؤمنین روایت شده است که آن حضرت دربارهی شایستگی خویش برای خلافت گفت که آنان مکرر از رسولخدا شنیده بودند که میفرمود: «ما ولّت أمّة رجلا قطّ أمرها و فیهم أعلم منه إلا لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ما ترکوا»
«هیچ امتی امر زمامداری خویش را به عهدهی شخصی که آگاهتر از وی در میان آن امت وجود دارد نمیسپارد؛ مگر این که روز به روز کار آنان به پستی و مذلت کشیده شود تا آن که به آن چه وا گذاشتهاند باز گردند».[6]
رسولخدا(ص) زمانی که متوجه میشدند فردی لیاقت و توانایی انجام کاری را ندارد، از او سلب مسئولیت کرده و آن را به فرد دیگری با تواناییهای بیشتر واگذار میکرد. در ماجرای ابلاغ سورهی «برائت»، پیامبر(ص) ابتدا این وظیفه را به ابوبکر سپرد. پس از اعزام ابوبکر، علی را خواست و به او دستور داد تا خود را به ابوبکر رسانده و مأموریت او را فسخ نماید و نامه را بگیرد و خودش ابلاغ کند.[7]
نمونههایی از سپردن امور به افراد لایق در سیره نبوی(ص)
در سیره پیامبر(ص) به ویژه در غزوات و سرایا، موارد متعددی را میتوان در زمینهی رعایت اهلیتها یافت. گر چه این امر موجب اعتراض برخی سران قبائل که هنوز پایبند سنن جاهلی پیشین بودند، میشد. تخلف و نافرمانی از تصمیم پیامبر(ص) مبنی بر فرماندهی «اسامة بن زید» و اعزام نیروها به رهبری وی به سمت مرزهای روم تنها به دلیل جوان بودن أسامه،[8] نمونهای از این اعتراضات به ساحت مقدس پیامبر(ص) است. در این جا به برخی از مواردی که حاکی از رعایت این اصل میباشد، اشاره میکنیم.
1. انتخاب مکرر یک فرد برای ماموریتهای متعدد، خود نشانگر لیاقت و اهلیت آن شخص بود. جانشینی «ابن ام مکتوم» سیزده بار به جای پیامبر(ص) برای مثال در جنگهای ذی قرد، بنیلحیان، بنیسلیم نمونهای از رعایت اهلیتها در سیرهی نبوی است.[9]
نیز سپردن فرماندهی به «زید بن حارثه» در سریههای متعدد از جمله سریههای عیص، طرف، حشمی و قرده از این قبیل میباشد.[10]
2. از جملهی این موارد میتوان به انتخاب حضرت علی(ع) از سوی پیامبر(ص) به عنوان پرچمدار لشگر مسلمین در پیکار خیبر اشاره نماییم. در این نبرد که در سال هفتم هجری در مدینه رخ داد پیامبر(ص) به منظور سرکوبی یهودیان که درصدد ضربه زدن به پیکره اسلام بودند، تصمیم گرفت تا کانون توطئهی خیبر را درهم شکند. ایشان پس از اینکه پرچم را به افرادی سپردند که در فتح قلعهی خیبر ناکام ماندند، در مرحلهی آخر پرچم را به دست علی(ع) سپردند و ایشان نیز با شجاعت و مدد الهی موفق به فتح خیبر شد.[11]
3. سال نهم هجری،عربستان شاهد بزرگترین حرکت نظامی مسلمانان بود. این جنگ علیه امپراطوری بزرگ روم بود که ظهور قدرتی جدید را تحمل نمیکرد. پیامبر به دلیل دوری مسافت و بیم آن که دشمنان بر مدینه هجوم آورند و منافقان توطئه کنند؛ لذا میبایست شایستهترین افراد را جانشین خود در مدینه نماید. به همین خاطر رو به علی کرد و فرمود: «مدینه را جز ماندن من یا تو شایسته نیست.»[12]
4. پیامبر(ص) به هیچ وجه، رتبه و موقعیت شخص را در انتصاب فرماندهی دخالت نمیداد. ایشان «ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی» را فرماندهی سریهای نمود که در آن کسانی به خاطر موقعیت و منزلت از او محقتر بودند، حضور داشتند.[13]
5. هم چنین عامل سابقه در اسلام مطرح نبود بلکه معیار اصلی، شایستگی و لیاقت بود؛ زیرا «عمروعاص» را به فرماندهی سریهای برگزید که در آن ابو عبیده جراح و فرماندهان بزرگی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب حضور داشتند، در حالی که هنوز چند ماه از اسلام عمروعاص نمیگذشت.[14]
6. در منابع تاریخی آمده است که پیغمبر(ص) با غیر مسلمان اگر اهلیت داشت، در موضوع پزشکى مشورت مىکرد. پیغمبر(ص) پس از حصول اطمینان به حاذق بودن آنها، بیمارى خود را وصف و مشورت مىنمود. برای نمونه مشورت پیغمبر(ص) با حارث را در موضوع دوا و درمان نقل کردهاند.[15]
7. اوّلین کارگزار مکه، جوانى بیست و یک ساله
پس از فتح مکّه، طولى نکشید که جنگ حُنین پیش آمد و به ناچار، پیامبر خدا و سربازانش باید از مکّه خارج شده، به سوى جبهه جنگ مىرفتند. چون مکّه به تازگى از دست مشرکان خارج شده بود، باید فرماندار لایق و با تدبیرى براى اداره آن تعیین مىشد که به امور شهر مکّه که مرکز جزیرةالعرب و مورد توجّه عموم قبایل و اقشار مختلف مردم بود، رسیدگى کند و علاوه بر این، جلوى بىنظمىهایى را که ممکن بود دشمنان به وجود آورند، بگیرد.
پیامبر خدا، در میان همه یاران، جوان 21 سالهاى را به نام «عَتّاب بن اسید»، براى این مسئولیت بزرگ برگزید و براى وى فرمان صادر کرد. در این باره، آمده است:
پیامبر خدا، پس از صدور فرمان حکومت مکّه براى عَتّاب، درباره اهمّیت این مسئولیت، خطاب به او فرمود:
اى عَتّاب! مىدانى تو را بر چه کسانى گماشتم؟ تو را بر مردمان شهر خدا گماشتم، و اگر براى آنان بهتر از تو سراغ داشتم، او را بر ایشان مىگماشتم.[16]
8. و در نهایت بارزترین نمونهی این مسأله در سیره ی پیامبر (ص)، برگزیدن حضرت علی (ع) به عنوان جانشین و امام مسلمانان بعد از خود در جریان غدیر خم می باشد.[17]