كلمات كليدي : جعفر بن عقيل، جعفر بن محمد بن عقيل، عبدالرحمن بن عقيل، عبدالله الاكبر بن عقيل، عبدالله بن مسلم بن عقيل، عون بن مسلم بن عقيل
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
عبدالله بن مسلم بن عقیل
مسلم بن عقیل با رقیه کبری - دختر امیرالمؤمنین علی(ع)- ازدواج نمود که یکی از ثمرات این ازدواج عبدالله بود.[1] او از مدینه تا کربلا امام حسین(ع) و همراهانش را همراهی کرده بود. نقل شده پس از سخنرانی امام حسین(ع) در شب عاشورا و برداشتن بیعت خود از اصحاب و یاران، یاران حضرت(ع) یکی پس از دیگری به پا خاستند و ضمن تأکید بر حمایت خویش از امام(ع)، سخنانی را در استواری خود در بیعت خویش بیان داشتند. بنا بر نقل برخی از منابع، عبدالله بن مسلم از اولین یارانی بود که به پا خاست و سخنانی را در حمایت از امام(ع) بر زبان جاری نمود، او در این سخنان خطاب به امام حسین(ع) گفت:
«یابن رسول الله مردم چه میگویند؟ آیا بگویند که ما بزرگ و سرور و پسر عموهایمان را که بهترین پسر عموها بودند رها کردیم و با او شمشیر نزدیم و با او تیر نینداختیم و با او نیزه نزدیم؟ به خدا قسم چنین نمیکنیم جان و مال و کسان خویش را فدای شما میکنیم و همراه شما میجنگیم تا به جایگاه تو درآییم خداوند زندگانی پس از شما را زشت گرداند.»[2]
در روز عاشورا، عبدالله نزد امام حسین(ع) رفت و از ایشان اذن میدان گرفت؛ پس از کسب اجازه در حالی که رجز میخواند:
الیوم القی مسلماً و هو ابی و فتیةٌ بادوا علی دین النّبیّ
لیسوا کقومٍ عرفوا بالکذب لکن خیارً و کرام النّسب
من هاشم السادات اهل الحسب
«امروز پدرم مسلم را ملاقات خواهم کرد و همراه او شجاعان را که به دین پیامبر(ص) ایمان آوردند [نیز ملاقات خواهم کرد.] آنان همانند گروهی که به دروغگویی مشهور هستند، نیستند، بلکه از نیکان و دارای نسب کریمند؛ بزرگانی از خاندان بزرگ بنیهاشم.»[3]
سپس وارد میدان شد. بسیاری از منابع ورود او را به میدان، پس از شهادت علی اکبر(ع) دانستهاند[4] و برخی دیگر از منابع نیز عبدالله بن مسلم را اولین نفری دانستند که از میان بنیهاشم برخاست و با اذن امام(ع) به میدان رفت.[5]
عبدالله وارد میدان نبرد شد و شجاعانه بر دشمن حمله برد. او سه بار به دشمن حمله برد و در این حملات موفق شد نود و هشت نفر از دشمنان را به هلاکت برساند.[6] تا اینکه شخصی به نام عمرو بن صبیح صدائی(صیداوی) تیری به سوی او پرتاب کرد، عبدالله متوجه او شد، پس سعی کرد که با دستش مانع اصابت تیر به سرش شود؛ اما تیر دست راست عبدالله را به پیشانیاش دوخت و او هر چه سعی کرد نتوانست دستش را از پیشانیاش جدا کند،[7] پس مردی دیگر از سپاه عمر بن سعد فرصت را غنیمت شمرد و با نیزهاش به قلب عبدالله زد و او را به شهادت رساند.[8] به روایت دیگر عمرو تیر دیگری به قلب او زد و عبدالله از اسب به زیر افتاد پس سپاه کوفه او را از هر سو در برگرفتند و به شهادت رساندند.[9] نقل شده او قبل از شهادت دست دیگرش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم انهم استقلونا و استذلونا اللهم فاقتلهم کما قتلونا؛ خدایا اینان ما را کوچک شمردند و خوار ساختند، پس آنان را بکش همان گونه که ما را کشتند.»[10]
برخی از منابع از قاتل عبدالله با نام اسید بن مالک حضرمی یاد کردهاند؛[11] اما به اعتقاد ابن شهر آشوب او و عمرو بن صبیح با هم در شهادت عبدالله مشارکت داشتهاند.[12]
پس از شهادت عبدالله، فردی به نام یزید بن رقاد به عبدالله نزدیک شد و چوبه تیر را از پیشانی او بیرون کشید، در حالی که کلاهک تیر هنوز در پیشانی عبدالله باقی مانده بود.[13]
در برخی از منابع آمده است که: «در زمان قیام مختار، او کسی را نزد زید بن رقاد فرستاد که مدّعی بود من تیری به سوی جوانی انداختم که دستش را به پیشانی گرفته بود و آن جوان عبدالله بن مسلم نام داشت و چون دستش را به پیشانیش دوختم، گفت: خدایا! اینان ما را کم به حساب آوردند و ما را خوار کردند، آنان را بکش همان گونه که ما را کشتند؛ و من تیری بر او زدم و بعد به نزدیک او آمدم، در حالی که او کشته شده بود، خواستم تیرم را از پیشانیش بیرون بکشم، آن تیر را آن قدر تکان دادم تا بیرون کشیدم! ولی قسمت نصل تیر(قسمت تیزی تیر) در پیشانی او ماند! اصحاب مختار او را به کیفر این عمل ننگین با تیر و سنگ زدند و چون بر زمین افتاد او را زنده زنده در آتش سوزاندند.»[14]
از عبدالله بن مسلم نیز در زیارت مقدسه نام برده شده است، او در این زیارت مورد سلام و تحیت امام جواد(ع) قرار گرفته است آنجا که میفرماید: «السّلام علی القتیل بن القتیل عبدالله بن مسلم بن عقیل و لعن الله قاتله عامر بن صعصعه و قیل اسد[اسید] بن مالک.»
محمد بن مسلم بن عقیل
او از مادری ام ولد متولد شد.[15] پس از شهادت عبدالله بن مسلم، محمد بن مسلم از امام(ع) اجازه میدان گرفت و پس از کسب اجازه، بر سپاه عمر بن سعد حملهور شد. سرانجام پس از مدتی نبرد، محمد به دست دو نفر از سپاهیان دشمن، به نامهای ابومرهم ازدی و لقیط بن ایاس جهنی به شهادت رسید.[16] به نقلی دیگر، او به واسطه نیزه ابومریم ازدی به شهادت رسید.[17] او در زمان شهادت بیست و هفت ساله بود.[18]
جعفر بن عقیل بن ابیطالب
از مادر او در برخی منابع با نام امّالثَّغَر دختر عامر از قبیله بنیکلاب[19] و در برخی دیگر با نام حوصاء دختر عمرو بن عامر یاد شده است.[20] همچنین بعضی دیگر از منابع، مادر جعفر را امالبنین دختر شقر(ثقر) ذکر کردهاند.[21]
گفته شده او یکی از دامادهای امیرالمؤمنین(ع) و همسر امالحسن دختر علی(ع) بود.[22]
در روز عاشورا جعفر در حالی که اینگونه رجز میخواند:
انا الغلام الابطحی الطالبی من معشر فی هاشم من غالب
و نحن حقاً سادة الذّوائب هذا حسین(ع) اطیب الاطایب
«من غلام ابطحی طالبی از خاندان هاشم و غالب هستم. ما به راستی سروران و برترین روزگاریم و این حسین(ع) پاکیزهترین پاکیزگان است.»[23]
به سپاه دشمن حمله برد. در این پیکار او توانست دو نفر و به قولی پانزده نفر از سپاهیان کوفه را به هلاکت برساند تا اینکه بدست بشر بن حوط(خوط)[24] و به نقلی با تیر عبدالله بن عروه خثعی به شهادت رسید.[25] او در زمان شهادت بیست و سه سال سن داشت.[26]
او نیز در زیارت ناحیه مقدسه مورد سلام امام جواد(ع) قرار گرفته و قاتل او بشر بن حوط همدانی مورد لعن و نفرین امام(ع) قرار گرفته است. در این زیارت آمده است: «السّلام علی جعفر بن عقیل لعن الله قاتله و رامیه بشر بن خوطٍ الهمدانیّ.»[27]
عبدالرحمن بن عقیل بن ابیطالب
او برادر مسلم بن عقیل بود و از مادری ام ولد به دنیا آمده بود.[28] بنا بر نقل برخی از منابع او با خدیجه دختر امام علی(ع) ازدواج نمود.[29] عبدالرحمن نیز چونان دیگر یاران و اصحاب امام حسین(ع)، در روز عاشورا در حمایت از آقا و مولای خویش شمشیر کشید و وارد میدان نبرد شد، او در حالیکه رجزمیخواند:
ابی عقیل فاعرفوا مکانی من هاشم و هاشم اخوانی
کهول صدق سادة الاقران هذا حسین شامخ البنیان
و سیّد الشیب مع الشبان
« جایگاه مرا بشناسید پدرم عقیل است او از هاشم است و بنیهاشم برادران منند آنان پیران راست کردار و برابر بزرگانند. این حسین(ع) از اصل و نسب بزرگی برخوردار است. این حسین(ع) بلند مرتبه و سرور کهنسالان و جوانان است».[30]
بر سپاه دشمن حمله برد و پس از به هلاکت رساندن هفده نفر از دشمنان[31] سرانجام به دست عثمان بن خالد جهنی و بشر بن سوط قابضی همدانی به شهادت رسید.[32] همچنین در برخی دیگر از منابع، قاتل عبدالرحمن، فردی به نام عبدالله بن عروه خثعمی دانسته شده است.[33] او در زمان شهادت سی و پنج سال سن داشت.[34]
در زیارت ناحیه مقدسه به مانند بسیاری دیگر از یاران امام حسین(ع) از عبدالرحمن بن عقیل یاد شده و مورد سلام امام جواد(ع) قرار گرفته است در این زیارت آمده: «السّلام علی عبدالرحمن بن عقیل؛ لعن الله قاتله و رامیه عمر بن خالد بن اسد الجهنی.»[35]
عبدالله بن عقیل
بسیاری از منابع از عبدالله بن عقیل به عنوان یکی از شهدای واقعه کربلا یاد کردهاند.[36] عبدالله ملقب به "الاکبر"[37] از مادری ام ولد متولد شده بود.[38] در روز عاشورا او قدم به میدان نبرد نهاد و با دشمنان جنگید تا اینکه سرانجام بواسطه تیر عمرو بن صبیح صدائی[39] و به نقل دیگر به دست عثمان بن خالد جهنی به شهادت رسید.[40] ابوالفرج اصفهانی نیز در کتابش از عثمان بن خالد جهنی و مردی از قبیلهی همدان، به عنوان قاتلین مشترک عبدالله بن عقیل نام برده است.[41]
در برخی از منابع او همسر میمونه دختر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) معرفی شده است.[42]
محمد بن ابیسعید بن عقیل بن ابیطالب
او برادر زاده امام علی(ع) بوده و در منابع آمده که مادرش کنیز بود.[43] هشام کلبی از هانی بن ثبیت حضرمی -که در کربلا حضور داشت و جزء لشکر عمر بن سعد بود- گزارش کرده که: «من در روز دهم محرم در کربلا حاضر بودم ناگاه متوجه پسری از خاندان حسین(ع) شدم که پیراهنی بلند و شلوار به تن داشت ولی او را ترس فرا گرفته بود و در دو گوش او گویا دو گوشواره در حرکت بود او ستونی ار خیمهها برداشته بود و به میدان آمده بود و پیوسته به راست و چپ خود مینگریست، در این هنگام یکی از سپاهیان بر اسبش سوار شد و به سویش تاخت و وقتی به او نزدیک شد قدری خم شد و با ضربت شمشیر او را از پای در آورد.» هشام کلبی - راوی این خبر- معتقد بود: «هانی بن ثبیت خود قاتل آن نوجوان بود؛ ولی از ترس نام خود را ذکر نکرده است.»[44]-[45]
در بسیاری از منابع نیز قاتل محمد بن ابیسعید، لقیط بن یاسر بیان شده است.[46] برخی دیگر از منابع هم، ابوزهیر ازدی را با لقیط بن یاسر در این کار شریک دانستهاند.[47]
در زیارت ناحیه مقدسه از این شهید کوچک یاد شده است و بر او درود فرستاده شده است و از خداوند برای قاتل او لقیط بن ناشر جهنی، لعن و دوری از رحمت خداوند در خواست شده است.[48]
در برخی از منابع محمد بن ابیسعید نه یک کودک، بلکه فردی بزرگسال و یکی از دامادهای امیرالمؤمنین(ع) برشمرده شده و آمده است که او با فاطمه دختر امام علی(ع) ازدواج کرد؛[49] حاصل این ازدواج دختری به نام حمیده بود.[50] گفته شده او در زمان شهادت بیست و هفت سال سن داشت.[51]
ابوسعید الاحول بن عقیل
در برخی از منابع از او به عنوان یکی از شهدای کربلا یاد شده است.[52]
عون بن عقیل
از عون بن عقیل نیز در برخی منابع و مصادر به عنوان یکی از شهدای واقعه کربلا یاد شده است.[53]
علی بن عقیل
مادرش کنیزی ام ولد بود.[54] علی نیز بنا بر نقل برخی منابع در میدان کربلا حضور یافت[55] و در رکاب مولایش جنگید و پس از کشته و زخمی کردن عدهای از سپاهان دشمن، به دست عبدالله بن قطبه طائی[56] یا لقیط بن یاسر به شهادت رسید.[57]
او در زمان شهادت سی و هشت سال سن داشت.[58]
جعفر بن محمد بن عقیل
ابوالفرج اصفهانی بنا بر نقلی او را از شهدای کربلا به شمار آورده است با این حال در ادامه کلامش یادآور میشود که «من در کتب انساب پسری به نام جعفر برای محمد بن عقیل ندیدم.»[59]
موسی بن عقیل
از موسی بن عقیل نیز در برخی منابع و مصادر به عنوان یکی از شهدای واقعه کربلا یاد شده است.[60]
حمزة بن عقیل
او را نیز از شهدای واقعه کربلا برشمردهاند.[61]
عبدالله الاصغر بن عقیل
از او نیز در برخی از منابع به عنوان یکی از شهدای کربلا یاد شده است.[62]
احمد بن محمد بن عقیل
بنابر نقل برخی منابع و مآخذ احمد بن محمد بن عقیل از شهدای کربلا محسوب میشود. او نیز از کنیزی ام ولد متولد شده بود.[63] در روز عاشورا در حالیکه رجز میخواند:
الیوم ابلی حسبی و دینی بصارم تحمله یمینی
أحمی به یوم الوغی عن دینی
امروز شمشیر به دست، نژاد و کیشم را میسنجم و با آن از دینم حمایت میکنم.»
سپس به میدان رفت. پس از مدتی مبارزه، دشمن او را در محاصره گرفت و پس از پی کردن اسبش او را به شهادت رساندند.[64]