كلمات كليدي : تاريخ، منذر بن ساوي، علاء بن حضرمي، جيفر، عبد، جلندي، عمان، عمرو عاص
نویسنده : يدالله حاجي زاده
الف: فرستاده پیامبر(ص) به بحرین
بحرین در زمان رسولخدا(ص) جزء امپراتوری ایران محسوب میشد. عده زیادی از اعراب در آن منطقه ساکن بودند. من جمله قبایل «بکر بن وائل و تمیم»[1] ساکنین بحرین بیشتر زرتشتی، یهودی و مسیحی بودند.[2] حاکم این منطقه "منذر بن ساوی" نام داشت. پیامبراکرم(ص) "علاء بن حضرمی" را با نامهای به سوی وی فرستاد و او را به اسلام دعوت کرد.[3] فرستاده آن حضرت در ماه رجب سال هفتم هجری[4] قبل از فتح مکه[5] و به نقلی در سال هشتم هجری [6] به سوی منذر رفت.
نامه پیامبر(ص)
مورخان چند نامه از پیامبرخدا(ص) به "منذر بن ساوی" در منابع خویش آوردند، متن اولین نامه پیامبر(ص) در منابع مشخص نیست. مورخان تنها نوشتهاند:
پیامبراکرم(ص) در این نامه او را به اسلام دعوت کرد.[7] "بلاذری" در کنار نام "منذر بن ساوی" از «سیبخت» مرزبان «هجر»[8] نیز نام میبرد. ایشان مینویسد: «پیامبر "علاء بن حضرمی" را به بحرین فرستاد تا اهل آن را به اسلام دعوت کند و توسط او نامهای برای "منذر بن ساوی" و سیبخت مرزبان هجر(بحرین) فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد و این که اگر اسلام را نپذیرفتند، جزیه بدهند.»[9] برخی به نام "ابوهریره" به عنوان همراه "علاء بن حضرمی" (که به دستور پیامبر(ص) علاء را همراهی میکرده) اشاره دارند.[10]
اسلام منذر
تقریبا تمامی منابع به اسلام آوردن "منذر بن ساوی" اشاره کردهاند[11] و اسلام او را ستودهاند.[12] "ابن کثیر" مینویسد: «منذر بن ساوی به دست "علاء حضرمی" فرستاده رسولخدا(ص)، مسلمان شد. منذر در میان مردم بحرین اسلام و عدالت را بر پا کرد.[13] بلاذری نیز به اسلام منذر و "سیبخت" و سایر اعراب آن دیار و برخی از عجمان اشاره دارد.[14] علاء بن حضرمی نامهای به رسول خدا(ص) نوشت و در آن نامه اسلام خویش را اظهار کرد و به نبوت پیامبراکرم(ص) اقرار کرد. در نامه او به پیامبر(ص) آمده است: «نامه شما را بر اهل «هجر» خواندم، عدهای اسلام را پسندیدند و با کمال میل پذیرفتند؛ اما عدهای از اسلام کراهت داشتند. در سرزمین من زرتشتیها و یهودیها هستند، دستور خودتان را در این خصوص بفرمائید.[15] پیامبراکرم(ص)، در جواب این نامه نوشت: «... بر مجوس هجر اسلام را عرضه کن؛[16] اگر نپذیرفتند، از آنها جزیه گرفته شود. با زنان آنها ازدواج صورت نگیرد و ذبیحه آنها خورده نشود.[17] مورخان در این جا دو نامه دیگر از پیامبراکرم(ص) به منذر آوردهاند، در یکی از این نامهها آمده است: «... هر کس مانند ما نماز بخواند و به سوی قبله ما باشد و ذبیحه ما را بخورد، مسلمان است و حقوق و تکالیف مسلمانان را دارد[18] و هر کس اسلام نیاورد، پس باید جزیه بدهد.»[19]
در نامه دیگری از آن حضرت خطاب به منذر آمده است: «فرستاده من تو را ستایش کرد، (خوبیهای تو را گفت یا برایم نوشت) تا زمانی که نیکوکار و شایسته باشی، حاکمیت آن منطقه به دست توست. برای خدا و رسولش خیرخواه باش. درود بر تو باد.»[20] احتمال هم دارد، این چند نامه در واقع یک نامه بوده است که هر یک از مورخان مذکور، بخشی از آن را ذکر کردهاند. "ابنسید الناس" در «عیونالاثر» نامهای طولانی از پیامبر(ص)، خطاب به منذر نقل کرده که مطالب این نامهها در آن جمع شده است.[21]
امارت علاء
در برخی از منابع به امارت "علاء بن حضرمی" بر «بحرین» در همین زمان اشاره شده است[22] که البته به نظر میرسد، این امارت بیشتر در خصوص جمع آوری صدقات، دعوت به اسلام و ... بوده است.
منابع مینویسند: «یهودیان و زرتشتیان بحرین (اهل کتاب) با علاء مصالحه کردند که جزیه بپردازند. میزان جزیه (مالیات سرانه) هر نفر یک دینار بود.[23]
پیامبر(ص) به علاء دستور داده بود، صدقات را از اغنیا بگیرد و به فقرای آنها بدهد.[24]
وفات منذر
"منذر بن ساوی" اندکی پس از رحلت رسولخدا(ص) از دنیا رفت.[25] "ابن هشام" مینویسد: منذر بن ساوی قبل از ارتداد اهل بحرین از دنیا رفت در حالی که علاء بن حضرمی امیر رسولخدا(ص) بر «بحرین» بود.[26]
برخی از منابع به عزل علاء بن حضرمی اشاره دارند. "ابنسعد" مینویسد: «پیامبر(ص) خدا به علاء حضرمی نوشته بود، با 20 مرد از قبیله «عبدالقیس» به حضور ایشان بیاید، علاء خدمت پیامبر(ص) آمد و "منذر بن ساوی" را جانشین خود کرد. (اموری که بر عهدهاش بود مثل جمعآوری و تقسیم صدقات و دعوت به اسلام و ... را به منذر سپرد.) نمایندگان از علاء حضرمی شکایت کردند. پیامبر(ص) او را عزل کرد و "ابان بن سعید بن عاص" را بر بحرین گماشت . ....»[27]
ب: فرستاده پیامبر (ص)به عمان
دو نفر دیگر از کسانی که رسولخدا(ص) به آنها نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد، «جیفر» و «عبد»[28] فرزندان جلندی، حاکمان «عمان» بودهاند.[29]
در این که این نامه در چه سالی و توسط چه کسی نزد این دو حاکم ارسال شده اختلاف است. سال هفتم،[30] سال هشتم،[31] اواخر سال دهم[32] و سال یازدهم،[33] نقلهای گوناگونی است که در این رابطه وجود دارد. "ابن جوزی" به این اختلاف اشاره دارد و مینویسد: «پیامبر(ص) در سال 10 هجری و پس از رجوع از حجة (الوداع) اواخر ماه ذیالحجه عمرو عاص را به نزد "جیفر" و "عبد" در «عمان» فرستاد و آنها را به اسلام دعوت کرد.»[34] سپس مینویسد: «واقدی قائل است این امر در سال هشتم هجری اتفاق افتاده است؛ اما آنچه ما ذکر کردیم(اواخر سال دهم) صحیحتر است.»[35]
عموم مورخان «عمروعاص» را فرستاده پیامبر(ص) نزد جیفر و عبد میدانند. در برخی از منابع به نام «ابا زید انصاری» نیز اشاره شده است. بلاذری مینویسد: پیامبر(ص) "ابا زید انصاری" و "عمرو بن عاص سهمی" را نزد "عبید" و "جیفر" فرزندان "جلندی" فرستاد.[36]
نامه رسول خدا(ص)
در نامه رسولخدا(ص) به حاکمان عمان پس از نام خداوند آمده است: از "محمد بن عبدالله" به "جیفر" و "عبد" فرزندان جلندی، سلام بر کسی که پیرو هدایت باشد. من شما را به دین اسلام فرا میخوانم. اسلام بیاورید تا سلامت بمانید. من رسولخدا(ص) به سوی تمامی جهانیان هستم، تا همه را انذار کنم و تا حجت و سخن خداوند درباره ناسپاسان به اجرا در آید. اگر اسلام را بپذیرید هر دوی شما را بر فرمانروایی کشورتان قرار میدهم. اگر اسلام را نپذیرید، بدانید که ملک شما زائل خواهد شد و یاران (سربازان) من به آنجا خواهند رسید و نبوت من بر ملک شما غلبه خواهد یافت.»[37] نامه را "ابی بن کعب" نوشت. سپس رسول خدا(ص) آنرا مهر زد.[38] منابع به اسلام جیفر و عبد اشاره دارند.[39] عمرو عاص میگوید: وقتی به عمان رسیدم، ابتدا نزد عبد رفتم و گفتم: من فرستاده پیامبر خدا(ص) هستم به سوی تو و برادرت او گفت: برادرم از جهت سنی و فرمانروایی از من مقدمتر است. سپس به اتفاق عبد نزد جیفر رفتیم. جیفر نامه را خواند ... مدتی بعد هر دو مسلمان شدند و پیامبر(ص) را تصدیق کردند.[40]
بلاذری مینویسد: «جیفر و عبد مسلمان شدند، اعراب آن ناحیه نیز اسلام آوردند.[41] در نقلی دیگر آمده است: "ابو زید انصاری" و "عمرو عاص" اسلام را بر مردم عمان عرضه میکردند. قرآن را به آنها تعلیم میدادند.[42] طبق نقلی دیگر پیامبر(ص) دستور داده بود؛ اگر آنها اسلام آوردند عمرو عاص امیر باشد و ابوزید بر مردم نماز بخواند.[43]