24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر اكرم(ص)، يمامه، سليط بن عمرو، هوذة بن علي، ثمامة بن اثال
نویسنده : يدالله حاجي زاده
یمامه، ناحیهای است میان نجد و بحرین[1] که سال هفتم هجری دو نفر در آن جا حکومت میکردند. یکی از این دو نفر و شاید مهمترین آنها "هوذة بن علی حنفی" و دیگری "ثمامة بن اثال حنفی" بوده است.
در این که منطقه یمامه چگونه به دست این دو نفر اداره میشده اطلاع چندانی در منابع یافت نمیشود. بیشتر منابع به ریاست این دو نفر بر یمامه اشاره کردهاند.[2]
هر چند نام هوذة بن علی در این میان بیشتر به چشم میخورد. "زرکلی" مینویسد: «هوذة بن علی بن ثمانیة بن عمر حنفی از بنیحنیفه و از قبیله "بکر بن وائل" و در «نجد» حاکمیت داشته است.»[3] منابع به همکاری هوذة بن علی با پادشاه ایران در جهت تامین امنیت کاروانهای ایرانی که از یمن به ایران میرفتند، اشاره دارند.[4]
به نظر میرسد این همکاری بیشتر جنبه اقتصادی داشته است؛ چرا که هوذة بن علی از نظر مذهبی پیرو آئین نصرانی بوده است،[5] در حالی که در ایران دین رسمی، دین زرتشتی بوده است. در واقع انگیزههای اقتصادی (در قبال تامین امنیت کاروانها ) هوذه را ترغیب به همکاری میکرده است.
فرستاده پیامبر(ص) به نزد "هوذة بن علی حنفی" و "ثمامة بن اثال حنفی"، "سلیط بن عمرو" بوده است.[6] سلیط بن عمرو برادر "سهیل بن عمرو" و از مهاجران اولیه بوده است. عدهای او را جزء حاضران در بدر میدانند.[7]
در این که آیا پیامبراکرم(ص) به "هوذة بن علی" و "ثمامة بن اثال" جداگانه نامههایی نوشته یا این که تنها یک نامه بوده و خطاب به هر دو بوده است، نمیتوان نتیجهگیری درستی داشت. در بیشتر منابع تنها نام هوذة بن علی ذکر شده است و او مورد خطاب پیامبراکرم(ص) است. متن نامه پیامبر(ص) در برخی از منابع به صورت بسیار مختصر و در برخی دیگر کمی طولانیتر ذکر شده است.
"یعقوبی" قائل است: «نامهای که پیامبر(ص) برای هوذة بن علی و امرای دیگری چون "شجاع بن وهب" و "ذیالکلاع حمیری" و دیگران نوشت مانند آن چیزی بود که به کسری و قیصر نوشت.»[8]
"زرکلی" مینویسد: «پیامبر(ص) به او نوشت، اسلام بیاور تا سالم بمانی و آنچه تحت قدرت تو است، باقی بماند.»[9] "صالحی شامی" که قضایا را به صورت نسبتا مفصلتر نوشته مینویسد: «پیامبر(ص) سلیط بن عمر را به سوی هوذة بن علی فرستاد. وقتی سلیط نزد هوذة رفت، او سفیر پیامبر(ص) را گرامی داشت، سپس نامه پیامبر(ص) را خواند در این نامه آمده بود: بسم الله الرحمن الرحیم از محمد رسولخدا(ص) به هوذة بن علی سلام بر کسی که از هدایت پیروی کند؛ بدان که دین من به زودی به نقاط دور دست نیز خواهد رسید. پس اسلام بیاور تا سلامت بمانی و آنچه تحت قدرت توست باقی بماند».[10] هوذة بن علی وقتی نامه پیامبر را خواند، جواب صریحی نداد. او به فرستاده پیامبر(ص) هدیه داد و در نامهای به پیامبر اکرم(ص) نوشت: «دعوت شما ( آنچه شما به سوی آن فرا میخوانی ) چقدر زیباست، من شاعر قومم و خطیب آنها هستم، عربها از من حساب میبرند. «فاجعل لی بعض الامر اتبعک». مرا در امر خویش شریک گردان تا از تو تبعیت کنم».[11] بسیاری از مورخان قائلند این جمله اخیر در واقع شرطی بود که هوذة برای اسلام آوردن خویش قرار داده بود. "بلاذری" مینویسد: «هوذة بن علی حنفی به رسول خدا نامهای نوشته و از او خواسته بود که پس از خود وی را جانشین خویش سازد. در آن صورت مسلمان شده و نزد او خواهد آمد و وی را یاری خواهد داد.»[12] پیامبراکرم(ص) با این شرط هوذة مخالفت کرد و طبق نقلی فرمود: «لو سالنی سیابة من الارض ما فعلت. باد و باد ما فی یدیه.» اگر یک خوشه خرمای سرزمینی را بخواهد این کار را (بدون اذن الهی) انجام نخواهم داد، خودش و هر چه در دست او هست، نابود شد.»[13] و در نقلی دیگر و در جواب شرط هوذة فرمود، خداوندا مرا از شروی دور بدار. او پس از مدت اندکی در گذشت.[14]
"صالحی شامی" مینویسد: پیامبراکرم(ص) از فتح مکه بر میگشت که جبرئیل خبر آورد، او از دنیا رفت.[15] در یکی از نقلها آمده است: «پس از این که سلیط بن عمرو نامه رسول خدا(ص) را برای هوذة بن علی برد او وفد[16] خویش را نزد رسول خدا(ص) فرستاد. در این وفد افرادی چون "مجاعة بن مراره"، "رجال بن عنفوه"، "مسیلمه کذاب" و دیگران بودند که عدهای از آنها مسلمان شدند.»[17] به هر حال اتفاقی که در این جا وجود دارد، این است که هوذة بن علی اسلام نیاورد. "ابن سید الناس" به نقل از "واقدی" مینویسد: «ارکون دمشق یکی از بزرگان نصاری نزد هوذة بن علی بود. ارکون از هوذة در مورد پیامبراکرم(ص) سوال کرد. هوذة گفت: نامه او به نزد من آمد و مرا به اسلام دعوت کرده بود. ترسیدم فرمانرواییام از دست برود. "ارکون" گفت: همینگونه است ...؛ اما به هر حال برای تو بهتر این بود که از او پیروی میکردی؛ چرا که او پیامبر عربی است که عیسی بن مریم(ع) به آمدن او بشارت داده است و در انجیل نزد ما مکتوب است که محمد رسول خداست.»[18]
اما در خصوص "ثمامة بن اثال" و سرانجام او اکثر مورخان قائلند، وی در سفری که به سمت مدینه میآمد، توسط مسلمانان اسیر شد. او را نزد پیامبر آوردند. رسول خدا(ص) به او بسیار محبت کرد و از او خواست که اسلام آورد. (ثمامه هنوز جواب صریحی به پیامبر نداده بود که) سرانجام پیامبر(ص) دستور آزادی او را صادر کرد و در همین زمان ثمامه اسلام آورد.[19]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان