كلمات كليدي : تاريخ، امام حسين(ع)، جنادة بن حارث سلماني، جندب بن حجير خولاني، جون، جوين بن مالك تميمي، حارث بن امرءالقيس كندي
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
جنادة بن حارث سلمانی[1]
در منابع از او به نامهای متعددی یاد شده است؛ برخی از منابع از او با عنوان جنادة بن حارث یاد کردهاند[2] و در بعضی دیگر از منابع از او با نام جنادة بن حرث[3] و در برخی دیگر نیز از او با نام جبار یاد شده است.[4] طبری نیز با نام جابر بن حارث سلمانی[5] و بلاذری با نام جیاد بن حرث سلمانی از او یاد کردهاند.[6]
جناده از شیعیان معروف کوفه و از شیعیان مخلص امیرالمؤمنین(ع) بود.[7] او در زمان قیام مسلم در کوفه با او همراه شد؛ اما با شکست قیام از کوفه خارج شد[8] و به همراه عمرو بن خالد صیداوی و سعد -غلام عمرو بن خالد صیداوی- و نیز مجمع بن عبدالله عائذی و پسرش، به همراه غلام نافع بجلی و به راهنمایی طرماح بن عدی طایی از بیراههها گذشتند و خود را در منزل عذیب الهجانات به خدمت امام(ع) رساندند. هنگامی که بر امام حسین(ع) وارد شدند حر به آنها اشاره کرد و به امام حسین(ع) گفت: «این چند نفر از مردم کوفهاند من آنها را بازداشت کرده و یا به کوفه بر میگردانم.» امام(ع) رو به حر کردند و فرمودند: «من به تو اجازه چنین کاری را نمیدهم و همان طوری که خود را از گزند تو حفظ میکنم، از آنان نیز محافظت خواهم کرد، زیرا اینها نیز همانند اصحابی که با من از مدینه آمدند، از یاران من به شمار میآیند، پس اگر بر آن پیمان که با من بستی استواری، آنها را رها کن و گرنه با تو میجنگم.» حر نیز به ناچار از بازداشت آنان صرفنظر کرد. [9]
در برخی از منابع روایت شده که در روز عاشورا جنادة (جابر) بن حارث سلمانی به همراه عمرو بن خالد صیداوی و سعد -غلام عمرو- و نیز مجمع بن عبدالله عائذی به میدان رفتند و نبرد سختی انجام دادند، دشمن آنها را در محاصره گرفت، از این روی آنان از امام(ع) طلب کمک کردند و امام(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) را به کمک آنان فرستاد با ورود عباس(ع) به میدان، محاصره شکست و آنان نجات یافتند. اما آنان با آن که زخمی شده بودند؛ اما مایل به بازگشت به سوی امام(ع) نبودند، از اینرو دوباره با سپاه دشمن به مبارزه برخاستند و همگی آنان در یک محل به شهادت رسیدند که دشمن مجدداً به آنان حملهور شد، آنان به نبرد پرداختند تا اینکه همگی به شهادت رسیدند.[10] حضرت عباس(ع) به سوی امام(ع) بازگشت و شهادت آنان را به اطلاع امام(ع) رساند. وقتی امام(ع) از شهادت آنان با خبر شد بارها برای آنان از خداوند طلب مغفرت نمود.[11]
اما در برخی دیگر از منابع نقل شده که او از امام حسین(ع) اجازه میدان گرفت و به میدان رفت و پس از به هلاکت رساندن هجده نفر سرانجام به دست دشمنان به شهادت رسید.[12]
جنادة بن کعب بن حرث انصاری
او به همراه همسرش -ام عمرو بنت جناده- و پسر نوجوانش -عمرو- از مکه با کاروان امام حسین(ع) همراه گردید و با ایشان از مکه به کربلا آمده بود.[13] جناده در روز عاشورا به مانند دیگر یاران اباعبدالله الحسین(ع) در حمایت از امام خود(ع) به میدان رفت. در حالی که رجز میخواند:
انا جنادة انا ابن الحارث لست بخوار و لا بناکث
عن بیعتی حتی یرثنی و ارثی الیوم ثاری فی الصعید ماکثی
«من جنادهام فرزند حارث؛ من ناتوان و پیمانشکن نیستم. بر بیعت خویش پایبندم تا وارثانم بر آن ایستادگی کنند؛ امروز روزی است که بلندای پیکرم در خاک جای میگیرد.» [14]
و سرانجام پس از مدتی کارزار به درجه رفیع شهادت نائل آمد.[15] او را نیز از شهدای حمله اول برشمردهاند.[16]
جندب بن حجیر خولانی
او از اصحاب رسول خدا(ص)[17] و از بزرگان و سرشناسان شیعه و از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بود. جندب در جنگهای امیرالمؤمنین(ع) از جمله صفین حضور داشت و در این جنگ امیر قبایل کنده و ازد در سپاه حضرت(ع) بود.[18]
او قبل از برخورد کاروان امام حسین(ع) با حر بن یزید به خدمت آن حضرت(ع) رسید و به کربلا آمد.[19] و سرانجام در رکاب امام خویش به شهادت رسید.[20] گفته شده که او نیز به مانند بسیاری از یاران امام(ع) در آغاز جنگ و در جریان حمله نخست به شهادت رسید. [21]
از جندب بن حجیر خولانی در زیارت ناحیه مقدسه یاد شده است؛ در این زیارت آمده: «السلام علی جندب بن حجیر الخولانی.»
جَون بن حویّ مولی ابیذر غفاری[22]
جون، غلامی از اهالی سرزمین نوبه بود. حضرت علی(ع) او را به یکصد و پنجاه دینار از فضل بن عباس خریده و او را به ابوذر غفاری بخشیده بود، و او نیز جون را از قید بندگی آزاد کرده بود. چون ابوذر به دستور عثمان به «ربذه» تبعید شد، او نیز به همراه ابوذر به ربذه رفت، و در سال سی و دو هجری هنگامی که ابوذر وفات یافت، به مدینه بازگشت و در خدمت امیرالمؤمنین علی(ع) قرار گرفت. او از شیعیان امام علی(ع) شناخته میشد. پس از شهادت علی(ع) با امام حسن(ع) همراه شد تا این که امام حسن(ع) نیز به شهادت رسید. پس از شهادت آن حضرت(ع) جون به امام حسین(ع) پیوست[23] و همراه ایشان از مدینه به مکه و سپس از آنجا به عراق آمد.[24]
جون در ساخت و تعمیر سلاح جنگ مهارت داشت از اینرو، در شب عاشورا خیمهی ویژهای برای خود برپا ساخته بود تا سلاح یاران امام حسین(ع) را تعمیر و اصلاح کند.[25] روایت شده که جون در روز عاشورا خدمت امام(ع) رسید و از آن حضرت(ع) اجازه نبرد خواست. امّا امام(ع) به او اذن جهاد نداد و به جون فرمودند: «تو از جانب ما مأذونی و بیعت از تو برداشته شده است تو برای عافیت همراه ما آمدهای، خود را در مشقّت مینداز!» او خود را بر قدمهای امام(ع) انداخت و در حالی که پاهای آن حضرت(ع) را میبوسید، میگفت: «من در راحتی باشم و در سختی شما را تنها بگذارم؟ به خدا سوگند هر چند که بوی بدن من بد، و حَسَب من رفیع نیست؛ ولی امام بزرگواری چون تو بوی مرا خوش و بدنم را مطهر و رنگ روی مرا سفید میکند و به بهشتم مژده میدهد! بخدا سوگند که از شما جدا نگردم تا خون سیاه من با خون شریف شما آمیخته گردد!»، پس امام(ع) به او اجازه جهاد دادند[26] و او وارد معرکه جنگ شد، در حالی که این رجز را میخواند:
کیف تری الفجّار ضرب الاسود بالمشرفیّ القاطع المهنّد
اذبّ عنهم باللّسان والید ارجو به الجنّة یوم المورد
«چگونه اهل فجور میبینند، مبارزهی غلام سیاه را با شمشیر مشرفی و جدا کننده؟ من با دست و زبان از آل پیامبر(ص) دفاع کنم، امیدوارم روز قیامت بهشت نصیبم گردد».[27]
او کارزار سختی کرد و بیست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاک انداخت.[28] تا این که بر اثر جراحات وارده بر زمین افتاد. در این هنگام، ابا عبدالله الحسین(ع) بر بالینش آمد و در حق او این گونه دعا فرمود: «اللّهم بیّض وجهه، و طیّب ریحه و احشره مع الأبرار، و عرّف بینه و بین محمّدٍ(ص) و آل محمّدٍ(ص)؛ پروردگارا! سیمایش را سفید، و بوی او را خوش گردان، و با ابرار و نیکان محشورش فرما، و او را با محمّدٍ(ص) و آلش، آشنا و معاشر گردان.»[29]
نقل شده است هنگامی که بنیاسد برای دفن شهداء، به معرکه جنگ آمدند، بعد از چند روز دیدند که بوی خوشی -چون مشک- از پیکر پاره پارهی جون متصاعد است.[30]
جون نیز از جمله شهدایی است که در زیارت ناحیه مشمول سلام و تحیت امام جواد(ع) قرار گرفته است، در این زیارت آمده است: «السّلام علی جون بن حویّ ابن حریًّ مولی ابیذرّ الغفّاری؛ سلام بر جون غلام ابیذر غفاری».
جوین بن مالک تمیمی
جوین بن مالک از شیعیان قبیلهی بنیتمیم بود. او به همراه جمعی از مردان قبیلهاش جهت جنگ با امام حسین(ع) از کوفه خارج شده بود! و چون ابنسعد شرطهای امام(ع) را نپذیرفت، او نیز همانند گروه دیگری از سپاهیان کوفه شبانه اردوگاه سپاه عمر بن سعد را ترک کرده به سپاه امام(ع) پیوست.[31] او نیز از جمله یارانی بود که در جریان حمله نخست به شهادت رسیده است.[32]
حارث بن امرءالقیس کندی
حارث بن امرءالقیس از شجاعان و عباد بنام بود و در پی حضور در جنگها شهرتی بدست آورده بود. او با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمده بود! و چون آنها شروط امام حسین(ع) را نپذیرفتند، به امام(ع) پیوست[33] و حارث در رکاب آن حضرت(ع) جنگید تا این که در حمله نخست به فیض شهادت رسید.[34]
حارث بن نبهان[35]
نبهان -پدر حارث- غلام حمزه سید الشهداء -عموی پیامبر(ص)-[36] و مردی شجاع بود.[37] حارث به امام علی(ع) پیوست و با ایشان همراه بود تا این که امام(ع) به شهادت رسید، سپس امام حسن(ع) را همراهی کرد و پس از شهادت حضرت(ع) به امام حسین(ع) ملحق شد.[38] او به همراه کاروان حسینی(ع) به کربلا آمد، و در روز عاشورا و در حمله نخست به فیض شهادت رسید.[39]
حباب بن عامر بن کعب بن تمیمی
حباب بن عامر از ساکنان کوفه و از شیعیان این شهر بود. با ورود مسلم بن عقیل -نماینده ویژه امام حسین(ع)- به کوفه حباب به محضرش شتافت و با او بیعت کرد. حباب بن عامر با مسلم همراه بود تا این که مردم کوفه بیعت شکستند و مسلم را تنها گذاشتند، پس حباب کوفه را به قصد پیوستن به امام(ع) ترک کرد و سرانجام موفق شد، در بین راه به کاروان امام(ع) ملحق گردد.[40] او پس از پیوستن به کاروان حضرت(ع) پیوسته ملازم امام(ع) بود تا این که او نیز به مانند دیگر یاران وفادار امام حسین(ع) سرانجام در کربلا به شهادت رسید.[41] او از جمله شهدایی بود که در حمله نخست به شهادت رسیده است.[42]
در برخی از منابع از او با نام حباب بن حارث نیز یاد شده است.[43]
حبشی بن قیس نهمی[44]
او از طایفه نهم یکی از تیرههای قبیله آل همدان بود. جد او سلمة بن طریف از اصحاب رسول گرامی اسلام(ص) به شمار میآمد.[45] حبشی بن قیس قبل از آغاز جنگ بین سپاه امام حسین(ع) و سپاه عمر سعد به لشکر امام(ع) پیوست و سرانجام در رکاب آن حضرت(ع) در کربلا به شهادت رسید[46]
حجاج بن بدر سعدی
حجاج بن بدر از شیعیان بصره بود. امام حسین(ع) قبل از حرکت به سوی کوفه، نامههایی را به سران و اشراف پنج قبیله بصره نوشت و توسط یکی از موالیان خود، سلیمان بن رزین به سوی آنها فرستاد و آنان را به همراهی قیام دعوت کردند. یزید بن مسعود نهشلی قوم خود بنیتمیم و بنیحنظله، بنیسعد و بنیعامر را جمع کرد و ضمن سخنانی آنان را به یاری فرزند رسول خدا(ص) دعوت کرد که با موافقت بسیاری از آنان همراه بود. از اینرو او نامهای به امام(ع) نوشت و توسط حجاج بن بدر سعدی آن را به سوی امام(ع) فرستاد.[47] حجاج نامه ابنمسعود را از بصره به خدمت امام(ع) آورد و خود نیز امام(ع) را تا کربلا همراهی نمود،[48] حجاج در حمله نخست[49] و به نقلی دیگر در بعد از ظهر روز عاشورا به شهادت رسید. از حجاج بن بدر نیز به مانند بسیاری دیگر از شهدای کربلا در زیارت ناحیه مقدسه یاد شده و مورد سلام و درود امام جواد(ع) قرار گرفته است، در این زیارت آمده: «السّلام علی حجاج بن بدر السعدی»
مالک بن دودان(ذودان)
در برخی از منابع از مالک بن دودان به عنوان یکی از شهدای واقعه کربلا نام برده شده است. نقل شده که او در حالی که رجز میخواند:
الیکم مالک الضرغام ضرب فتی یحمی عن الکرام
یرجو ثواب الله ذی الانعام سبحانه من ملک علّام
«آماده ضربت باشید از جوانی که نامش مالک است و مانند شیر از بزرگواران دفاع میکند و ثواب خدای بخشنده و مالک و دانا و منزه را امید دارد.»
به مبارزه پرداخت تا اینکه سرانجام پس از کشته و زخمی کردن شماری از دشمنان، به دست سپاهیان عمر بن سعد به شهادت رسید.[50]