از میان نگاه «تاریخیگری» و نگاه «پدیدارشناسانه» شرق شناسان آنچه برای شیعیان دارای اهمیت و ویژگی است، روش تحقیقی پدیدارشناسی است. روشی که ادموند هوسرل پایه گذارش بود و مستشرقینی چون کربن و شیمل و دیگران در آثارشان از آن پیروی کردند. شیوه و روشی که یک مستشرق فارغ از هر دین و آیینی که دارد، نوعی شیفتگی و دلدادگی در اثرش نسبت به موضوعی که به آن می پردازد، برایش حاصل می گردد و اندیشه خود را به آن نزدیک می کند. در این مقاله «امام حسین علیه السلام از نگاه شرق شناسان» سعی گردیده تا نگاه پدیدارشناسی در آثار شرق شناسان دنبال و ذکر شود. تلاش دانش پژوهان و اساتید اسلامی باید آن باشد که دین پژوهان غربی را به نگاه پدیدارشناسی نزدیک تر کنند. از نگاه ما در تقسیمات ذکر شده برای شرق شناسان، فقط این گروه لایق عنوان «شرق شناسان راستین» هستند.
"ادوارد گرانويل براون"
از جمله کسانی که سعی کرده با این نگاه درباره واقعه کربلا کاوش کند و خود را به اعتقادات شیعی نزدیک نماید، ادوارد گرانويل براون[1] (1926ـ1862م.) خاورشناس و متخصص در ادبيات فارسی و نويسنده کتاب بزرگ و جامع «تاريخ ادبيات فارسی» است.
او به سال 1862م. در خانواده ای که در پزشکی و الهيات و نيز بازرگانی و امور لشکری شهرت داشت، در ايالت «گلاسترشر» در انگلستان به دنيا آمد. براون در مدرسه «گلنالموند» و مدرسه «ايتون» به تحصيل پرداخت. وی به اصرار پدرش درسال 1879م. به قصد تحصيل در پزشکی وارد دانشگاه کمبريج شد و در سال 1882م. رتبه دوم را در علوم طبيعی حايز گرديد. ولی از آنجايی که به ادبيات فارسی علاقه زیادی داشت در سال 1887یا 1888م. به ايران سفر کرد. واقع نگری وی نسبت به اسلام و مسلمانان از برخی آثار او مشهود است. درباره براون، در میان ایرانیان حرف بسيار است، بعضی او را جاسوس انگليس می دانند و بعضی او را صوفی. چنانکه در زندگی نامه او آمده از سوی حاج پيرزاده از پيشوايان نامدار طريقت در سال 1887م. لقب «مظهر علی» به وی داده شد. و در مکاتبات فارسی خود با اين لقب امضا می کرد. به هر حال براون پس از 64 سال عمر در پنجم ژانويه 1926م. در لندن درگذشت. از آثار وی می توان به: «يک سال در ميان ايرنيان»، «تاريخ مطبوعات و ادبيات ايران در دوره مشروطيت» و «تاريخ طب عربی» را نام برد. وی درباره واقعه کربلا چنین می گوید: «آيا قلبي پيدا ميشود كه وقتي درباره كربلا سخن مي شنود، آغشته با حزن و الم نگردد؟ حتي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاكي روحي را كه در اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انكار كنند.»[2]
"رينولد آلين نيكُلسون"
از دیگر شرق شناسانی که امام حسین (علیه السلام) را ستود، رينولد آلين نيكُلسون[3] (1945ـ1868م.) انگلیسی است. او می گوید: «[امام] حسين (ع) به خود ترديد راه نداد و با گروه معدودي که تعدادي زن و بچّه نيز جزو آنها بودند و روي هم دويست نفر نمي شدند، به سوي شمال برگشت و در کنار فرات، در کربلا خيمه زد. در اين وضع نا اميد کننده او شرايطي را پيشنهاد کرد، اگر شمر ذي الجوشن که براي هميشه به رسوا و ملعون معروف شد، عبيدالله را ترغيب به اين محاصره بلاشرط نمي کرد، شايد اين امکان بود که پيشنهاد او مورد قبول واقع شود. و [امام] حسين (ع) يارانش را ـ تني چند از مردان و پسران ـ عليه سپاه محاصره کننده برانگيخت. ذکر همه جزئيات اين حادثه دلخراش توأم با غم و رنج هم، به سختي مي تواند صحنه هاي آن فاجعه را بازگو کند. .... بني اميه، سركش و مستبد بودند، قوانين اسلامي را ناديده انگاشتند و مسلمين را خوار نمودند..... و چون تاريخ را بررسي كنيم، گويد: «دين بر ضد فرمان فرمايي تشريفاتي قيام كرد و حكومت ديني در مقابل امپراتوري ايستادگي نمود. بنابر اين، تاريخ از روي انصاف حكم مي كند كه خون [امام] حسين(ع) به گردن بني اميه است.»[4]
نيكُلسون در هشتم آگوست 1868م. در «کیگلی» به دنیا آمد. پس از فرا گرفتن زبان یونانی و لاتین در دانشگاه، به زبان های فارسی و عربی روی آورد. در 1901م. استاد زبان فارسی شد و سال ها در دانشگاه کمبریج تدریس کرد. در 1926م. جانشین ادوارد براون در کرسی زبان عربی «توماس ادامز» شد. وی سرانجام در 27 آگوست 1945م. در «شستر» در گذشت. از آثار وی ترجمه و شرح «مثنوی معنوی» و «تاریخ ادبیات عرب» و مقالات متعدد در «دایرة المعارف دین و اخلاق» و «دایرة المعارف اسلامی» اشاره کرد.
"آنتوان بارا"
آنتوان بارا[5] (معاصر ـ 1943م.) نویسنده مسیحی و عرب زبان و آگاه به تاریخ اسلام است در سال 1943 م. در سوريه متولد گشت. او در سال 1978م. کتاب «امام حسین(ع) در اندیشه مسیحیت» را منتشر کرد. وی به برخی شرق شناسان که واقعه دردناک کربلا را فقط یک درگیری نظامی که بدون تدبیر، تبدیل به قیام شده و بُعد الهی آن را لحاظ نمی کنند، خرده می گیرد و علت آن را «مسیحی غربی» آن عده از شرق شناسان می داند و علت این که خود، بُعد الهی را در واقعه کربلا لحاظ می کند، مسیحی عربی بودن خود می داند. و در خطاب به مسلمانان می گوید: «علت غفلت مسلمانان در معرفی چهره های خود (امامان) چه بوده است؟ و چرا بررسی وافی و منصفانه نکرده اند؟ آن را معرفی ننموده اند؟»
از جمله آثار او می توان به: «چهارویژگی انقلاب حسین(ع)»، «من یک مسیحی شیعه گرا هستم» و «امام حسین در اندیشه مسیحیت» را نام برد. او با لحنی نزدیک به شیعه می گوید: «پس از دو سال مطالعهي سيره سيد الشهداء بهتر ديدم که افکار و ديدگاه هاي خود را مرتب کنم تا از آن به بعد بر اساس آنچه به دست آوردم و در پرتو افکار و الهاماتي که با عنايت خداوند کسب کردم، يک سال را نيز در تأليف کتاب سپري کنم. اينک وقتي آن را بازخواني مي کنم، اطمينان مي يابم که من در خلال تهيه آن تحت تأثير الهاماتي قرار داشته ام که بدون آن هرگز نمي توانم اين کار را به پايان ببرم به همين خاطر خدا را سپاس مي گويم و يقين دارم که مشمول عنايت گل خشبوي پيامبر، سربريده از روي ستم و شهيد راه حق در دل سرزمين کربلا [امام] حسين (ع) خواهم بود.»[6]
سپس می نویسد: «هيچ حماسه انساني، چه در گذشته و چه در حال، به اندازه حماسه شهادت طلبانه کربلا موجب همدردي و درس آموزي نشده است. انقلابي بود در حد بزرگترين حادثه دروني امت اسلام که وجود آن نقطه عطف مؤثري در مسير انديشه اسلامي به حساب مي آمد. اگر اين حادثه نبود اسلام آئين بي خاصيتي مي گشت که در کاسه ظاهري سر قرار داشت، نه عقيده اي محکم که در درون سينه ها جاي گيرد و وجدان هر مسلماني را لبريز نمايد. بي گمان زلزله اي بود و چه زلزله اي، تمامي ارکان امت اسلامي را لرزاند. چشم ها را باز کرد و دل ها را متوجه سيطره گناه و شرارت ناشي از زورمداري و آمادگي دست پروردگان ستم بر کشت نهال فساد در سرزمين دلها نمود. تا در پس پرده اي دروغين ارزش هاي ديني را نابود نکنند و حقوق کسانش را ناديده نگيرند و پرتوهاي درخشان جوهره سحر انگيزش را خاموش ننمايند. و بر اين اساس انقلاب [امام] حسين(ع) در تاريخ انسانيت از آغاز تا ابد «برترين»، «سرآمد» و «يگانه» و «بي نظير» است. و به جاودانگي انساني که به خاطر آن قيام کرده، جاودانه و هميشگي خواهد بود.»[7]
آنتوان بارا در فصل اول از کتاب خود «امام حسین در اندیشه مسیحیت» بخشي را مي گشايد با نام "اطلاع [امام] حسين (ع) از شهادت خود" در آنجا مي گويد: «برخي از اهل بيت و ياران آن حضرت از ترس حيله گري کوفيان تلاش کردند که آن حضرت را از سفر منصرف کنند و يا حرکتش را به تأخير اندازند. ولي او بر اساس آنچه برايش مقدر و بر قلبش الهام شده بود در برابر آنان مقاومت مي کرد. عشق ديدار پدرانش، نور درخشاني را بر پيشاني او منعکس ساخته بود و هر کس به پيشاني نوراني آن حضرت نگاه مي کرد، چنين گمان مي کرد که تنها جسم آن حضرت است که بر روي زمين باقيست و عشق به شهادت روح و فکر او را به سوي آن مکاني به پرواز درآورده که خداوند لحظاتي بعد جايگاه بهشتي اش را به او مي نماياند. از اين رو در پاسخ ابن زبير فرمود: «پدرم براي من نقل کرد که گوسفندي در مکه است که با کشته شدن آن حرمت مکه شکسته مي شود و من دوست ندارم که آن گوسفند باشم. اگر حتي به اندازه يک وجب بيرون از مکه کشته شوم، بهتر است از اين که در آنجا به قتل برسم. به خداوند سوگند اگر هر کجا پنهان شوم، آنان مرا بيرون خواهند کشيد تا نياز خود را برآورند.»[8]
"مایکل آلن كوك"
از جمله شرق پژوهانی که به اندازه فهم خود به اعتقادات شیعه پرداخته، مایکل آلن كوك[9] (معاصر ـ 1940 م.) مورخ و اسلام شناس غربي است. او در سال 1940م. در انگلستان ديده به جهان گشود در دانشگاه «كمبريج» به آموختن تاريخ انگلستان و اروپا پرداخت و علاوه بر زبانهاي رسمي اروپايي و عربي زبانهاي فارسي و تركي را نيز فرار گرفت. چند سالي در مدرسه «مطالعات شرقي و آفريقايي» لندن سرگرم تحقيق و تدريس تاريخ اسلام بود. در سال 1986 م. به قصد تدريس در دانشگاه «پرينستون» آمريكا، انگلستان را ترك كرد. بيشتر كتابهاي او مربوط به شكلگيري تمدن اسلامي و نقش دين در روند تكويني آن بوده است. كوك كتابهاي ديگري در زمينه تفسير، فقه، حديث و تاريخ اسلام به رشته تحرير در آورده است. ولي تنها كتاب او كه به زبان فارسي ترجمه شده «امر به معروف و نهي از منكر در انديههاي اسلامي» است. همچنين مقالهاي با نام «مخالفان نگارش حديث در صدر اسلام» از او به فارسي ترجمه شده است. دانشجويان شرق شناس خارجی از مذاهب و مليتهاي متفاوت پاياننامه دوره دكتراي خود را در رشتههاي مختلف اسلام شناسی با راهنمايي او نوشته و روش دستيابي به منابع اصيل اسلامي را از او آموختهاند. از جمله كتابهاي او ميتوان به: «اسلام: يك نكته»، «عقيده اسلام آغازين»، «معاد شناسي و تاريخ گذاري حديثها» و «ظهور تمدن اسلامي» را نام برد. وي وقتي به شرط پنجم از شرايط امر به معروف در مكتب معتزليان (نداشتن خطر براي خود) ميرسد، ميگويد: «اگر تحمل رنج براي او به منظور اعزار دين است، شايسته است اقدام به اين كار كند. در غير اين صورت، لازم نيست. از اين رو ما بايد شرايط ]امام[ حسين بن علي عليه السلام را كه بر امر به معروف و نهي از منكر اصرار ورزيد تا به شهادت رسيد، درك كنيم»[10]
در فصل يازدهم تحت عنوان «امر به معروف در مكتب اماميه» ميگويد: «همان گونه كه ميدانيم ]امام[ حسين بن علي عليه السلام شخصيتي است كه نهي از منكر و قيام معصومانه در سرشت اوست؛ زائران مرقد اين شهيد گواهي ميدهند كه او امر به معروف و نهي از منكر ميكرد.»[11]
"آنه ماری شيمل"
خانم پروفسور آنه ماری شيمل[12] در 7 آوريل 1922م. در شهر «ارفورت» آلمان به دنيا آمد و از 15 سالگي به تحقيق درباره اسلام و يادگيري زبان هاي زنده مشرق زمين از جمله عربي، تركي و فارسي پرداخت. وي در 16 سالگي ديپلم گرفت و در سال 1941م. در سن 19 سالگي به اخذ درجه دكتراي رشته تمدن و زبان هاي اسلامي از دانشگاه برلين نائل آمد و چند سال بعد نيز دكتراي تاريخ مذاهب را دريافت كرد. خانم شيمل علاوه بر حوزه عرفان به جنبه هاي ديگر اسلام نيز گرايش داشت، كه از جمله آنها مي توان به اسماء اسلامي اشاره كرد. وي كتابي تحت عنوان «از علي تا زهرا» تحرير نمود كه در سال 1989م. ابتدا به زبان انگليسي و در سال 1993م. به زبان آلماني منتشر شد. اين كتاب براي دانشجويان رشته هاي اسلام شناسي يا خاورشناسي دائرة المعارف اسماء اسلامي به شمار ميآيد. كتابهاي او بيش از هفتاد جلد ميباشد، برخي از اين كتابها عبارتند از: «و محمد پيامبر اوست»،«اسلام و دنياي مدرن» «درآمدي بر اسلام»،«ابعاد عرفاني اسلامي، تاريخ تصوف»،«در شكوه شمس» شيمل در 80 سالگی ديده ازجهان فرو بست. وی در آثار خود یزید را شایسته لعن و نفرین مسلمانان می داند و مسئولیت فاجعه کربلا را متوجه او می کند: «خلیفه دوم اموی [یزید] که مسئول واقعه کربلا در سال 680 میلادی بود. که در آن نوه پیامبر(ص) به همراه اعضای خانواده خود به شهادت رسید و از آن پس نام او موضوع سبّ و لعن همه مسلمانان مؤمن حقیقی گردید.»[13]
"سر پرسي مولز ورث سايكس"
سر پرسي مولز ورث سايكس[14](1945ـ 1867م.) فاجعه غم انگیز کربلا را به مجلسی تشبیه می کند که بعدها آن مجلس به شهر کربلا و زیارتگاه شیفتگان آن امام همام بدل گردید. او احساس خود را چنین بیان می کند: «در دهم محرم 61 هجري (680م) اين مجلس غم انگيز که نمايش آن نزديک بود؛ در ميداني تشکيل و تنظيم داده شد که در آن ميدان، شهر کربلا بعداً براي حفظ اين آثار تاريخي گرداگرد مرقد که آن را مشهد يعني محل شهادت حسين (ع) مي ناميدند، بنا شده و تدريجاً آباد گرديد. اين عده قليل در حالتي که راه عبورشان را به نهر آب مسدود کرده بودند، براي اين که از پشت سر محفوظ باشند، فقط خندق ناقص و ناهمواري حفر نموده و آن را با ني و بوته هاي گز پوشانيدند. مخصوصاً خيام را هم پشت سر، پهلوي هم نصب نموده و با تمام قوا حاضر شدند که براي دفاع از خود تا آخرين دقيقه حيات با دشمن جنگ کنند. حقيقتاً آن شجاعت و دلاوري كه اين عده قليل از خود بروز دادند، به درجهاي بوده است كه در تمام اين قرون متمادي هر كسي كه آن را شنيد، بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود.... اين يك مشت مردم دلير غيرتمند، مانند مدافعان ترموپيل،[15] نامي بلند غير قابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند.»[16]