8 اسفند 1396, 19:30
شاید هر کسی آرزوی زندگی خود و دیگری را داشته باشد و حتی برخی دوست دارند دست کم بیش از صد سالی زندگی کنند. با این همه هیچ کس یا کم تر کسی را میتوان یافت که آرزوی مرگ کند. این گریز و گاه بیزاری از مرگ حتی در میان کسانی وجود دارد که مرگ را دروازه ای به جهان برتر میدانند و آن را پایان زندگی و هستی نمی دانند. با این همه، کم تر کسی است که مرگ را بهتر از زندگی بداند و یا حتی آن را «احلی من العسل، شیرین تر و گواراتر از عسل و شهد انگین» برشمارد.
خداوند در آیه 96 سوره بقره آزمندی مشرکان و یهودیانی را گزارش میکند که خواهان عمر هزار ساله هستند. این که مشرکانی که اعتقاد به قیامت و رستاخیز ندارند گرایش به زندگی دنیا و عمر هزار ساله داشته باشند، امری طبیعی است، اما شگفت از مردمانی که مدعی ایمان به رستاخیز هستند و چنان به دنیا دلبسته شدهاند که از مرگ بیزاری میجویند و دوست دارند تا در دنیا جاودانه باشند. «و آنان را مسلماً آزمندترین مردم به زندگی دنیا، و ]حتی حریصتر[ از کسانی که شرک میورزند خواهی یافت. هر یک از آنان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند با آنکه اگر چنین عمری هم به او داده شود، وی را از عذاب دور نتواند داشت؛ و خدا بر آنچه میکنند بیناست.» (بقره/96) برخی از یهودیان مدعی این بودند که تنها آنان به بهشت میروند، لذا خداوند از آنان میخواهد که اگر راست میگویند که بهشت از آن ایشان است، آرزوی مرگ کنند، ولی این افراد هرگز خواهان مرگ نمی شوند و حتی دوست دارند که عمر هزار ساله داشته باشند. قرآن در این آیه شریفه میفرماید: اگر راست میگویید، پس آرزوی مرگ کنید. چرا که اگر کسی براستی بر این عقیده باشد، میداند که مرگ برای او از زندگی در این جهان، با این همه مشکلات و گرفتاریها و غم و اندوه گوناگون بهتر است و یقین دارد که در سرای جاودانه، یکسره در نعمتها غرق میشود و به حیات ابدی بال میگشاید؛ از این رو، مرگ را بر زندگی برمی گزیند.
امام حسن(ع) دومین امام نور(ع) پدرش امیرمومنان(ع) را در کارزار صفین دید در حالی که با لباس عادی و بدون داشتن زره، میان دو سپاه قدم میزد. به او نزدیک شد و گفت: پدر جان! لباسی که بر اندام مبارک شماست، لباس رزم نیست؛ آیا نگران جان خویش نیستید؟ امیرمومنان(ع) فرمود: «یا بنی ان اباک لایبالی وقع علی الموت او وقع الموت علیه.» پسرم! پدرت از این باک ندارد که بر مرگ چیره و بر آن وارد شود یا برعکس. عمار یاسر نیز با ایمان به سرای آخرت و نعمتهای خدا، در بحرانی ترین شرایط جنگ صفین گفت: «... الان الاقی الاحبه محمداً و حزبه.» از مرگ در راه خدا چه باک؟! که اینک دوستان خویش،- محمد(ص) آن پیام آور برگزیده- و یارانش را دیدار خواهم کرد. اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر به راستی آرزوی مرگ بهتر از دوست داشتن زندگی دنیاست و مردم باتقوا باید آن را از خدا بخواهند، پس چرا پیامبر گرامی(ص) که برترین انسانها و نزدیکترین بنده به آفریدگار خویش است، فرمود: هیچگاه کسی از شما بخاطر مشکلات زندگی یا زیانی که به او میرسد، آرزوی مرگ نکند؛ بلکه دست نیایش به بارگاه خدا بردارد و بگوید: «اللهم احینی مادامت الحیاه خیراً لی؛ بار خدایا! تا لحظه ای مرا زنده بدار که زندگی برای من شایسته است؛ و آنگاه که مرگ پرافتخار برایم بهتر و زیبنده تر است، مرا از این جهان فانی به دیار باقی انتقال ده. پاسخ این پرسش روشن است؛ زیرا از دیدگاه پیامبر(ص) هنگامی که آرزوی مرگ به اندازه بیتابی و بی اعتمادی به خویش و ضعف در برابر مشکلات زندگی باشد، ناپسند است و مرگی است فاقد افتخار و آسایش؛ چرا که خدا و پیامبرش ما را به پایداری و شکیبایی و واگذاری کارها به خدا و تلاش و کوشش شایسته فرمان میدهند. اما اگر یقین داشته باشیم که با ادامه زندگی ناهنجار و در غرقاب گرفتاریها، امید و اعتماد به خدا متزلزل و نافرمانی خدا شروع میشود، دراینجا مرگ بهتر از زندگی در خفت و اسارت در دام هوای نفس و شیطانهاست و انسان باتقوا و با ایمان، مرگ را بهتر از زندگی ذلت بار و گناه آلود میداند و آرزوی مرگ میکند.
اما این که انسانها از مرگ میهراسند به سبب این است که کارهای زشت و گناه زیاد انجام داده و مرتکب شدهاند: «ولن یتمنوه ابدا بما قدمت ایدیهم؛ ولی بخاطر کارهایی که ازپیش انجام داده اند، هرگز آن را آرزو نخواهندکرد) (بقره/59)
این آیه شریفه درمورد یهود است؛ همان گروهی که درآیه قبل از آنان سخن رفت، و روشن میسازد که آنان به خاطر عملکرد زشت خویش، هرگز آرزوی مرگ را نخواهندکرد. از پیامبرگرامی(ص) نقل کرده اند که: اگر یهود آرزوی مرگ میکردند، آرزویشان برآورده میشد و آنگاه جایگاه خویش را دوزخ میدیدند؛ از این رو، خدا فرمود: هرگز آرزوی مرگ نخواهندکرد؛ چرا که دروغشان آشکار میشود.
از آیه شریفه فوق بر میآید که عشق به زندگی و حرص به داشتن عمر طولانی، اگر به انگیزه دنیا و دنیاپرستی و لذت جویی و بی بندوباری باشد، گناه است و سخت نکوهیده و از خصلتهای منفی یهود و شرک گرایان؛ اما اگر اشتیاق به زندگی دراز، به نیت فرمانبرداری و انجام کارهای شایسته بیشتر و توبه و درک سعادت افزونتر باشد، بسیار پسندیده است.
امیرمومنان(ع) درباره باقیمانده عمر انسان باایمان میفرماید: «لاقیمه لها یدرک بها مافات یحیی بها ما امات؛ برای باقیمانده عمر انسان با ایمان، نمی توان ارزش گذاری کرد، چرا که او به برکت آن میتواند فرصتهای از دست رفته و کارهای انجام نیافته را جبران کند و توبه نماید و به کمک آن هرچه را مرده است، زنده سازد.» (مجمع البیان، ذیل آیه)
علامه طباطبایی درذیل آیه مینویسد: منظور از هزارسال، طولانی ترین عمر است و کلمه هزار، کنایه از بسیاری است، چون در عرب آخرین مراتب عدد از نظر وضع فردی همین عدد هزار (الف) است و بیش از آن اسم جداگانه ندارد، بلکه با تکرار (الف الف، هزارهزار) و یا ترکیب (عشره الآف؛ ده هزار ویا مائه الف؛ صدهزار) تعبیر میشود. برخی از مسلمانان پیش از آن که حکم جهاد ازسوی خداوند نازل شود، خواهان جهاد و شهادت بودند، ولی هنگامی که حکم جهاد صادر شد، از آن گریزان شدند؛ زیرا ایشان نیز سست عنصر بودند و اگر ایمان واقعی به آخرت و زندگی برتر داشتند به حکم عقل به جهاد و شهادت میرفتند تا از زندگی برتر و بی درد و رنج و تمام آسایش و آرامش در سرای جاودان بهره گیرند؛ زیرا به قول علامه علاقه به زندگی راحت جاودانه و ترجیح آن به زندگی رنج آور، امری طبیعی و فطری بشر است. علامه مینویسد: کسی دراین مطلب کمترین شک نمیکند؛ زیرا انسان و بلکه هر موجود دارای شعور، وقتی که بین راحتی و تعب مختار شود، البته راحتی را اختیار میکند و اگر میان دو قسم زندگی یکی مکدر و آمیخته با ناراحتی ها، و دیگری خالص و صافی، مخیر شود، بدون هیچ تردیدی عیش خالص و گوارا را اختیار میکند و به فرضی هم که بدون اختیار گرفتار زندگی پست و عیش مکدر شده باشد پیوسته آرزوی نجات از آن و رسیدن به عیش طیب و گوارا درسر میپروراند و حتی یک لحظه هم از حسرت بر آن زندگی خالی نیست، نه قلبش، و نه زبانش، بلکه همواره برای رسیدن به آن سعی و عمل میکند. این امری فطری است.
بنابراین اگر انسان مرگ را میخواهد باید به قصد دستیابی به آسایش و آرامش و رهایی از شرور و مصیبتهای دنیا بخواهد و اگر آرزوی زندگی در دنیا را دارد، برای جلب و جذب خیر و بهره مندی بیشتر از طبیعت دنیا برای رسیدن به کمالات و تقرب به خداوند باشد. در دعای ماثوری که در مفاتیح الجنان از امام سجاد(ع) برای روز سه شنبه نقل شده، آمده است: اللهم اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر، واجعل الموت راحه لی من کل شر؛ خداوندا! زندگی را وسیله ای برای افزایش خیرم قرار ده و مرگ را وسیله رهایی و راحتی از هر بدی و شری بساز. به این معنا که اگر خواهان زندگی بیشتر در دنیا هستیم به قصد و هدف دستیابی به خیر بیشتر و قرب الهی و متاله و خدایی شدن باشد و اگر خواهان مرگی هستیم، برای رهایی از شرور دنیا باشد.بنابراین از خداوند بخواهیم تا دنیا و لذتهای آن را هدف نهایی زندگی ما قرار ندهد و ما را در پناه خویش گیرد و خیر را نصیب و بهره دنیایی ما کند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان