نویسنده : كبري حبيبي
فرار شاه؛ زمینهها و اهداف
کبری حبیبی
در جستجوی علل خروج شاه از ایران در تاریخ 26 دی ماه یعنی درست 16 روز قبل از ورود امام خمینی به ایران، باید ابتدا وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را در آن دوره بررسی کرد و از روی شواهد و قرائن پی به ماهیت این واقعه و اهدافی که در پشت آن وجود داشته برد و آن را درک نمود .
شکی نیست که ایران از نقطه نظر استراتژیکی برای آمریکا به عنوان یک عامل ثبات در منطقه برای حفظ منافع آن اهمیت داشته است. خلیج فارس همواره یک نقطه حساس از نظر عامل موازنه سیاسی و اقتصادی در جهان مطرح بوده و ایران با کمک تجهیزات نظامی آمریکا و حمایت کشورهای غربی تبدیل به کشوری به ظاهر نیرومند در منطقه شده بود. در واقع ایران مطمئنترین متحد آمریکا و آرامترین کشور منطقه به شمار میرفت. جزیره ثبات در بحران خیزترین منطقه جهان.
حمایت آمریکا از رژیم ایران درمواردی مثل، مبادله تجهیزات نظامی و اطلاعاتی پیشرفته، همکاری اطلاعاتی میان سازمان اطلاعات و امنیت کشور با سازمانهای اطلاعاتی غربی، حمایتهای رسانههای غربی و پشتیبانی کامل و همه جانبه روسای جمهور آمریکا، شاه را دچار نوعی خودبینی و غرور کرده بود و موجب عدم درک واقعی او را از وضعیت موجود ایران شده بود.
موقعیت ایران در زمان شاه:
در اواخر دهه 1970، جمعیت ایران به 36 میلیون نفر میرسید و نیمی از این تعداد را نوجوانان تشکیل میدادند. کارگران ایرانی شاغل در کارخانهها از اقشار حاشیه نشین نسل اول یا دوم بودند که در اثر اجرای قانون اصلاحات اراضی آواره شده و برای امر معاش به حاشیه شهرها پناه آورده بودند و نیروی ارزان قیمت کارخانجات صنعتی را تأمین میکردند. ایران از فروش نفت درآمد نسبتا" مناسبی داشت که پشتوانه اعتباری خوبی برای دولت محسوب میشد. این ویژگی دولتهای رانتیر است. اتکا به دلارهای نفتی دولت را جامعه جدا کرده بود و دولت به یک استقلال نسبی دست یافته بود. اجرای برنامههای حقوق بشری کارتر فضا را ملتهب نموده بود و ... . شاه طرحهای اقتصادی عظیمی همچون احداث نیروگاه اتمی، مجتمع پتروشیمی، صنایع اتومبیل سازی و تراکتور سازی، صنایع ذوب آهن و صنایع مس را در دست اقدام داشت، ولی بدون داشتن پایه های اقتصادی محکم و یک برنامه ریزی منسجم، حاضر بود با صرف هزینه فراوان و استخدام متخصصین خارجی این امور را به سرانجام برساند.
این برنامههای شتاب زده باعث ایجاد یک تورم اقتصادی و فشار روانی بر مردم به دلیل ناهماهنگیهای موجود می شد و هزینههای گزافی را بر پیکره اقتصادی جامعه تحمیل میکرد .
در این بین، سوءاستفادههای مالی، فساد دولت و برخورد نادرست با احساسات مذهبی مردم، حس بدبینی را در میان مردم به وجود آورده بود. شاه سران مذهبی را مسخره میکرد و آنها را سنتی و عقب افتاده میخواند.
علل اصلی نارضایتیها :
مسائل بسیاری را در بروز احساس نارضایتی و عدم اطمینان مردم از دستگاه سلطنت میتوان برشمرد؛ نفرت و وحشت مردم از دستگاه، تضاد طبقاتی شدید، ناهمگونی در توسعه، رکود اقتصادی، عدم اعتماد عمومی به برنامههای شاه، خشونت رژیم علیه مخالفین، ناامیدی مردم از برآورده نشدن اعتراضات، دوری و انزوای شاه از مردم و فساد خاندان سلطنتی از جملهاین امور هستند .
یکی از علامتها ی منفی و احساس عدم امنیت، خروج ماهیانه یک میلیارد دلار از بخش خصوصی و اشخاص حقیقی به خارج از کشور بود، که علامت بدی برای اقتصاد ایران به شمار میرفت.[1]
ظهور امام خمینی:
جامعه ایرانی و ساختار حکومتی محمدرضا شاه پهلوی بر چهار پایه استوار بود:
1- بورژوازی کمپرادور؛
2- بورژوازی کشاورزی؛
3- بورژوازی صنعتی؛
4- بورژوازی دولتی.
این امور، برنامههای توسعه دولتی را به هم ریخته بود. ظهور آیت الله خمینی با احساسات ضد آمریکاییاش، به اختلافات میان رژیم و سران مذهبی دامن زد. در واقع با ظهور حضرت امام مذهب، به یک ایدئولوژی انقلابی تبدیل شده بود. مقاومتهای مردمی موجب اعمال خشونت و شدت عمل شاه و ساواک بعد از ایجاد فضای باز سیاسی (که در اثر توصیههای حقوق بشری کارتر در ایران فراهم شده بود) میشد و باعث شعله ورتر شدن نارضایتیها میگشت.
در میان جنبشهای چهارگانه مخالف رژیم شاه، جنبش مذهبی، قویترین پایگاه را در میان مردم دست و پا کرده بود. ولی به دلیل رنگ و روی مذهبی آن از سوی ناظران سیاسی خطری جدی به شمار نمیرفت. تشنجات و ناآرامیهایی که ایران را فرا گرفته بود برای جامعهای در حال گذار از وضعیتی سنتی به وضعیتی مدرن، امری عادی پنداشته میشد.[2]
واقعیت این است که رژیم کارتر تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی جریانات به وقوع پیوسته در ایران را جدی تلقی نمیکرد و تصورش از ایران، یک پایگاه امن و مطمئن برای منافع آمریکا بود.
تدابیر نسنجیده رژیم در مقابله با اعتراضات مردمی، آتش شعله انقلاب را شعلهورتر میکرد و طبقات دیگر مردم نیز به آن میپیوستند. گروههای مخالف دیگر با امتیازاتی که رژیم به آنها اعطا میکرد آرامتر نمیشدند و خواستههای تازهتر و انقلابیتری را مطرح میکردند.
خروج شاه از ایران:
اعتصابات گسترده، مخالفت افکار عمومی با شاه، اقدامات امام خمینی و پیروانش علیه رژیم، همگی باعث سردرگمی و آشفتگی شاه و دربار شده بود.
آمریکا در این زمان، در جستجوی یک مکانیسم انتقالی و پیشدستی بر انقلاب بود تا عناصر معتدل سیاسی علاقمند به آمریکا را جایگزین نیروهای مذهبی کند.
آمریکا علناً در پشتیبانی از شاه تردید داشت و قصد حفظ وضع موجود بود، بیاعتمادی فزاینده شاه به دولت آمریکا و وابستگی وی به تصمیمات آمریکاییها در حد غیر قابل وصف، موجب هراس او شده بود و او را به این نتیجه رسانده بود که حضور او در ایران عامل اصلی بینظمی است. او میخواست وانمود کند که به طور موقت از کشور خود دور میشود و به امید این بود تا بعد از خوب شدن اوضاع باز خواهد گشت.
شاه، بر اساس مصلحت اندیشی طرفهای غربی خود مصمم به واگذاری سلطنت بود. وی در پی ایجاد یک شورای سلطنتی برای ولیعهدی فرزندش و ادامه حکومتش بود، و رسماً اعلام شد که شاه برای درمان و یک استراحت طولانی، ایران را ترک خواهد کرد .
وی با زمینه سازی قبلی در 26 دی ماه 1357 ایران را به مقصد مصر ترک کرد ولی سیر حوادث به خواست او پیش نرفت و سیاستهای آمریکا در منطقه به دلیل برداشت نادرست دولت مردان غربی از وضعیت ایران با شکست مواجه شد.
وی با اقامت در مصر، امیدوار بود که بار دیگر به ایران بازگردد و قدرت از دست رفته خویش را دوباره به دست آورد ولی با ورود آیت الله خمینی به ایران و سیر سریع انقلاب، همه نقشههای شاه نقش بر آب شد. عاملین حکومتی یکی پس از دیگر در برابر خشم تودهها عقب نشینی کردند و اصولا با خروج شاه، انگیزههای دفاع از حکومت از بین رفت.