شاخص هاي روحي و فكري خوارج
پرسش:
خوارج به عنوان یک گروه مذهبی که در اوایل تاسیس دولت عباسی منقرض گشتهاند از چه خصایص روحی و فکری برخوردار بودند و آیا میتوان گفت که این روحیه خارجیگری در میان عصرها و نسلهای بعدی و حتی زمان ما هیچ گونه جلوهای نداشته و ندارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال ضمن تاکید بر وجود و استمرار شاخصهای روحی و فکری خوارج در طول تاریخ مسلمانان و در عصرها و نسلهای گوناگون به دو شاخص روحی و فکری خوارج شامل: مبارزه و فداکاری و عبادت پیشگی و تنسک اشاره کردیم. اینک در ادامه، دنباله مطلب را پی میگیریم.
3- جهل و نادانی
خوارج مردمی جاهل و نادان بودند. در اثر جهل و نادانی حقایق را نمیفهمیدند و بد تفسیر میکردند، و این کج فهمیها کم کم برای آنان به صورت یک مذهب و آیینی درآمد که بزرگترین فداکاریها را در راه تثبیت آن از خویش بروز میدادند. در ابتدا فریضه اسلامی نهی از منکر آنان را به صورت حزبی شکل داد که تنها هدفشان احیای یک سنت اسلامی بود... خوارج بیشتر عرب بودند و غیرعرب هم کم و بیش در میان آنها بود، ولی همه آنها (اعم از عرب و غیرعرب) جاهل مسلک و ناآشنا به فرهنگ اسلامی بودند، همه کسریهای خود را میخواستند با فشارآوردن بر روی رکوع و سجودهای طولانی جبران کنند. علی(ع) هم روحیه اینها را همین طور توصیف میکند و میفرماید: «مردمی خشن، فاقد اندیشه عالی و احساسات لطیف، مردمی پست، برده صفت، اوباش که از هرگوشهای جمع شدهاند و از هر ناحیهای فراهم آمدهاند. اینها کسانی هستند که باید اول تعلیمات ببینند. آداب اسلامی به آنها تعلیم داده شود، در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبره پیدا کنند. باید بر اینها قیم حکومت کند و مچ دستشان گرفته شود نه اینکه آزاد بگردند و شمشیرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهیت اسلام اظهار نظر کنند. اینها نه از مهاجریناند که از خانههای خود به خاطر اسلام مهاجرت کردهاند و نه از انصار که مهاجرین را در جوار خود پذیرفتهاند.»
به هر حال یکی از بارزترین ممیزات خوارج جهالت و نادانی شان بود. از مظاهر جهالتشان، عدم تفکیک میان ظاهر یعنی خط و جلد قرآن و معنی قرآن بود. لذا فریب نیرنگ ساده معاویه و عمر و عاص را خوردند.
در این مردم جهالت و عبادت توام بود. علی میخواست باجهالت آنها بجنگد. اما چگونه ممکن بود جنبه زهد و تقوا و عبادت اینها را از جنبه جهالتشان تفکیک کرد، بلکه عبادتشان عین جهالتشان بود. عبادت توام با جهالت از نظر علی(ع) که اسلام شناس درجه اول است، ارزشی نداشت، لهذا آنها را کوبید و وجهه زهد و تقوا و عبادتشان نتوانست سپری در مقابل علی(ع) قرار گیرد.
خطر جهالت این گونه افراد جمعیتها بیشتر از این ناحیه است که ابزار و آلت دست زیرکها قرار میگیرند و سد راه مصالح عالیه اسلامی واقع میشوند. همیشه منافقان بیدین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی برمیانگیزند، اینها شمشیری میگردند در دست آنها و تیری در کمان آنها. علی(ع) چقدر لطیف و عالی وضع اینها را بیان میکند و در خطبه 125 نهج البلاغه میفرماید: «همانا شما بدترین مردم هستید. شما تیرهایی هستید در دست شیطان که از وجود پلید شما برای زدن نشانه خود استفاده میکند و به وسیله شما مردم را در حیرت و تردید و گمراهی میافکند.»
4- تنگ نظری و کوته بینی
خوارج مردمی تنگ نظر و کوته دید بودند. در افقی بسیار پست فکر میکردند. اسلام و مسلمانی را در چهار دیواری اندیشههای محدود خود محصور کرده بودند. مانند همه کوته نظران دیگر مدعی بودند که همه بد میفهمند و یا اصلانمی فهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند. این گونه کوته نظران اول کاری که میکنند این است که تنگ نظری خود را به صورت یک عقیده دینی در میآورند، رحمت خدا را محدود میکنند، خداوند را همواره بر کرسی غضب مینشانند و منتظر اینکه از بندهاش لغزشی پیدا شود و به عذاب ابد کشیده شود. یکی از اصول عقاید خوارج این بود که مرتکب گناه کبیره (مثلادروغ یا غیبت یا شرب خمر) کافر است و از اسلام بیرون است و مستحق خلود در آتش است. علی هذا جز عده بسیار معدودی از بشر، همه مخلد در آتش جهنماند.
تنگ نظری مذهبی از خصیصههای خوارج است اما امروز آن را باز در جامعه اسلامی میبینیم. این همان است که گفتیم خوارج شعارشان از بین رفته و مرده است اما روح مذهبشان کم و بیش در میان بعضی افراد و طبقات همچنان زنده و باقی است. بعضی از خشک مغزان را میبینیم که جز خود و عده بسیار معدود مانند خود، همه مردم جهان را با دید کفر و الحاد مینگرند و دایره اسلام و مسلمانی را بسیار محدود خیال میکنند.
... به هر حال، یکی از مشخصات و ممیزات خوارج تنگ نظری و کوته بینی آنها بود که همه را بیدین و لامذهب میخواندند. علی(ع) علیه این کوته نظری آنان استدلال کرد، که این چه فکر غلطی است که دنبال میکنید؟! فرمود: پیغمبر(ص) جانی را سیاست میکرد (تنبیه یا قصاص میکرد) و سپس بر جنازه او نماز میخواند و حال آنکه اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود، پیغمبر بر جنازه آنها نماز نمی خواند زیرا بر جنازه کافر نمازخواندن جایز نیست و قرآن از آن نهی کرده است (توبه- 84) شرابخوار را حد زد و دست دزد را برید و زناکار غیرمحصن را تازیانه زد و بعد همه را در جرگه مسلمانان راه داد و سهمشان را از بیت المال قطع نکرد و آنها با مسلمانان دیگر ازدواج کردند. پیغمبر (ص) مجازات اسلامی را در حقشان جاری کرد، اما اسمشان را از اسامی مسلمانان بیرون نبرد. (نهج البلاغه، خطبه 127)
جمع بندی بحث
خوارج با روح فرهنگ اسلامی آشنا نبودند، ولی متهور بودند. چون جاهل بودند، تنگ نظر بودند و چون تنگ نظر بودند زود تکفیر و تفسیق میکردند تا آنجا که اسلام و مسلمانی را منحصر به خود دانستند و سایر مسلمانان را که اصول عقاید آنها را نمی پذیرفتند کافر میخواندند، و چون متهور بودند غالبا به سراغ صاحبان قدرت میرفتند و به خیال خود آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکردند و خود کشته میشدند.
در دورههای بعد، جمود و جهالت و تنسک و مقدس مابی و تنگ نظری آنها برای دیگران باقی ماند اما تهور و شهامت و فداکاری از میان رفت. خوارج بی شهامت، یعنی مقدس مابان ترسو، شمشیر پولادین را به کناری گذاشتند و از امر به معروف و نهی از منکر صاحبان قدرت که برایشان خطر ایجاد میکرد صرف نظر کردند و با شمشیر زبان به جان صاحبان فضیلت افتادند. هر صاحب فضیلتی را به نوعی متهم کردند، به طوری که در تاریخ اسلام کمتر صاحب فضیلتی را میتوان یافت که هدف تیر تهمت این طبقه واقع نشده باشد. یکی را گفتند منکر خدا، دیگری را گفتند منکر معاد، سومی راگفتند منکر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی پنجمی را چیز دیگر و همین طور...
به طوری که اگر نظر این احمقان را ملاک قرار دهیم هیچ وقت هیچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است. وقتی که علی(ع) تکفیر بشود، تکلیف دیگران روشن است.