دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

شخصیت و تاریخ حیات امام موسی الکاظم (ع)

No image
شخصیت و تاریخ حیات امام موسی الکاظم (ع)

كلمات كليدي: ولادت، كنيه ها، لقب ها

نویسنده:

حضرت امام موسي بن جعفر (ع) روز يكشنبه هفتم صفر سال 128 هـ ق، در ابواء پاي در عالم ناسوت گذاشت. اسم شريف ايشان موسي و كنيه‌هاي مشهورشان ابوالحسن، ابوعلي و ابراهيم مي‌باشد. همچنين لقب‌هاي آن جناب عبارتنداز: كاظم، صابر، صالح و امين كه كاظم مشهورترين آنها بوده است.[1]

والده مكرمه آن حضرت حميده مصفاة نام داشت. حميده مي‌گويد: چون آن مولود مبارك به زمين آمد، دستهاي خود را به زمين گذاشت و سر خود را به سوي آسمان بلند كرد.[2]

يعقوب سراج مي‌گويد: حضرت را در گهواره ديدم، نزديك شدم و سلام كردم، حضرت به زبان فصيح سلام مرا جواب داد و آنگاه فرمود: برو اسم دخترت را كه ديروز نام او نهادي تغيير بده. زيرا او اسمي كه مورد غضب حق تعالي است من هم اطاعت كردم و اسم او را عوض كردم.[3]

«مكارم اخلاق»

آن جناب عابرترين و فقيه‌ترين مردم بود. شبها براي نوافل برمي‌خاست و پيوسته نماز مي‌گذاشت تا صبح و بعد از صبح تا طلوع آفتاب تعقيبات مي‌خواند و سپس به سجده مي‌رفت تا نزديك زوال و بسيار مي‌فرمود: «اللّهم إنيّ اسألك الراحة عند الموت والعفو عند الحساب» و «عظم الذنب من عبدك فليحن العفو من عندك». از خوف خدا چنان گريه مي‌كرد كه محاسنش از اشك چشمش تر مي‌شد. صله و احسانش نسبت به ارحام بيشتر بود و از فقيران مدينه بسيار پرستاري مي‌كرد. شبهاي تاريك زنبيلي را كه پر از طلا و نقره و آرد و خرما بود به دوش مي‌كشيد و براي فقيران مي‌برد. و مردم او را باب الحوائج مي‌دانستند.[4]

«معجزه‌اي از امام كاظم (ع)»

روزي هارون ضيافتي با حضور امام ترتيب داد و مردي افسونگر را نيز دعوت كرد و از او خواست تا با افسونگري خويش نزد امام (ع) از اعتبار امام (ع) بكاهد و ايشان را در جمع ميهمانان خجل گرداند، بر سر سفره طعام، خادم حضرت هر بار تلاش كرد تا ناني بردارد و نزد حضرت بگذارد، نان از نزد او پريد.

هارون از اين اتفاق بسيار خوشحال شد. در اين هنگام حضرت سر مبارك را بلند كرد و خطاب به شيري كه به پرده‌اي كشيده شده بود فرمود: «اي اسدالله، بگير دشمن خدا را». آن صورت شير به شيري بزرگ تبديل شد و مرد افسونگر را گرفت و پاره كرد و خورد. هارون و نديمانش از ديدن اين منظره غش كردند.

وقتي هارون به هوش آمد از حضرت خواست كه همان صورت شير آن مرد را برگرداند. اما امام (ع) فرمود: اگر عصاي موسي (ع) آن ريسمانها و عصاهاي ساحران را كه بلعيده بود برگرداند، صورت شير هم، آن مرد را برمي‌گرداند.[5]

«موعظه ها»

1. هر زمان كه مردم گناهاني را كه ياد نداشتند پديد آورند، حق تعالي براي آنها از بلاها، چيزهايي كه آنها را بلا نمي‌شمردند پديد مي‌آورد.

2. بپرهيز از آنكه منع كني مال خود را در طاعت خدا كه انفاق خواهي كرد و برابر آن را در معصيت.

3. بپرهيز از ملولي و كسالت زيرا كه اين دو حظ تو را از دنيا و آخرت منع مي‌كند.

4. كسي كه دو روزش مساوي باشد مغبون است. و كسي كه روز دومش بدتر از روز اولش باشد ملعون است و كسي كه زيادتي در نفس خود نمي‌يابد در نقصان است. و كسي كه رو به نقصان است مرگ از براي او بهتر از حيات است.[6]

«خلفاي معاصر امام (ع) و اوضاع سياسي آن زمان»

امام كاظم (ع) در دوران 25 ساله امامت خويش بر امت با چهار تن از خلفاي بنا حق عباسي معاصر بود. اول منصور دوانيقي بود. منصور به ظاهر متعرض امام (ع) نشد و در سال 158 هـ ق. پس از 22 سال ستمگري در گذشت.

مهدي، پسر منصور كه به قدرت رسيد ابتدا اعلان عضو عمومي كرد و موجبات امنيت و رفاه مردم را فراهم ساخت. اما طولي نكشيد كه نقاب از چهره واقعي خويش كنار زد و برنامه‌هاي ظالمانه پدران خود را از سر گرفت. او امام (ع) را به عراق طلبيد و زنداني كرد اما به سبب مشاهده معجزات بسيار، ايشان را آزاد و به مدينه برگرداند. مهدي در سال 169 هـ ق. در گذشت. پس از وي، پسرش هادي جانشين شد. او جواني ناپخته، بوالهوس و ميگسار بود و فشارهاي طاقت فرسايي بر بني‌هاشم وارد نمود. اين فشارها عده‌اي از بني‌هاشم را بر آن داشت تا دست به نهضتي در برابر حكومت بزنند. اين نهضت را حسين بن علي از نوادگان امام حسن مجتبي (ع) رهبري كرد. اما در جنگي كه ميان او و هادي در سرزميني به نام فخ در گرفت، سپاه حسين شكست خورد و خود حسين نيز به شهادت رسيد.

هادي تصور مي‌كرد رهبري اين نهضت را در واقع امام (ع) بر عهده داشته است سوگند خورد كه امام را به شهادت برساند اما هنوز به قصد شوم خود نرسيده بود كه مُرد. بعد از او هارون به قدرت رسيد. او در عين تجمل پرستي، گاه گرايشهاي زاهدانه داشت و با اينكه از ظلم و ستم فرو گذاري نمي‌كرد وقتي پاي وعظ عالمي مي‌نشست، رياكارانه سخت مي‌گريست. او هم نماز مي‌خواند ميگساري مي‌كرد و از بيت المال هزينه‌هاي بسيار سنگيني را براي مجالس صراب خويش هزينه مي‌كرد.[7]

«شهادت»

در سال 179 هـ ق. هارون كه عازم حج بود، ابتدا به مدينه رفت، تا نقشه شومي را كه طراحي كرده است عملي گرداند. او به حرم شريف نبوي وارد شد و رسول مكرم اسلام (ص) را مورد خطاب قرار داد و گفت: پدر و مادرم به فداي تو باد يا رسول‌الله. از اينكه مي‌خواهم موسي بن جعفر را زنداني كنم از تو عذر مي‌طلبم. مي‌ترسم كه او فتنه‌اي بر پا كند كه خونهاي امت تو ريخته شود. فرداي آن روز هنگاميكه امام (ع) در حرم جد خويش مشغول نماز بود دستگير شد. مأموران هارون حضرت را مي‌كشيدند تا از مسجد بيرون ببرند. در اين هنگام امام (ع) متوجه مرقد مطهر رسول‌الله شد و فرمود: يا رسول‌الله، از آنچه كه امت بر كردار تو به اهل بيت بزرگوارت روا مي‌دارند به تو شكايت مي كنم. مشاهده اين صحنه‌هاي دردناك صداي مردم را به گريه و ناله بلند كرد.

هارون دستور داد و محمل آماده كردند كه يكي به سوي بصره روانه شد و ديگري به سمت بغداد رفت. اين هم، براي آن بود كه مردم از محل حبس امام خويش آگاه نشوند. طبق برنامه ريزي انجام شده امام را به بصره بردند و به عيسي بن جعفر بن أبي جعفر منصور – پسر عموي هارون – تسليم نمودند. در مدت يكسالي كه حضرت نزد او زنداني بود هارون مكرر از او خواست كه حضرت را به شهادت برساند اما او جرأت نكرد. پس هارون دستور داد تا امام (ع) را به بغداد منتقل كنند و نزد فضل بن ربيع زنداني سازند. مدتي هم امام (ع) پيش او در اسارت بود اما او نيز نتوانست نيت پليد هارون را عملي كند. لذا بار ديگر امام را به زنداني ديگر منتقل كردند و اين بار زندان سندي بن شاهك. سندي ملعون كه ذره‌اي ترس از خداي جبار در وجودش يافت نمي‌شد بالاخره آرزوي ديرينه هارون را محقق ساخت و با تعدادي خرماي زهرآلود امام شيعيان را مسموم كرد. زهر كه به عمق جان امام (ع) رسوخ كرده بود امام را سخت بيمار كرد و سرانجام پس از سه روز كه تاب و توان را از جان امام برده بود ايشان را به شهادت رساند. تاريخ شهادت 25 رجب سال 183 هـ ق روايت شده است. پس از شهادت، سندي خبيث، جنازۀ شريف مولاي شيعيان را برداشت و در كوچه‌ها حركت داد و كسي را هم پيش روي جنازه قرار داده بود كه ندا مي‌داد: «هذا امام الرقضه فاعر قوه». يعني اين امام را فضيان است او را بشناسيد. تا اينكه جنازه را در بازار مستقر كرد. در اين هنگام منادي ندا داد: اين موسي بن جعفر است كه به مرگ عادي خويش از دنيا رفته است. آگاه باشيد و او را ببينيد. مردم دور جسم نازنين حضرت جمع شدند و نگاه مي‌كردند و هيچ اثري از جراحت يا خفگي در ايشان نديدند. سپس علما و فقهاي بغداد را مأمور كرد كه شهادت خود را در آنچه كه ديده‌اند، بنويسند. سنّ شريف امام (ع) در هنگام شهادت 55 سال بود.[8]

«فرزندان و اصحاب»

شيخ مفيد (رضي) تعداد فرزندان امام موسي بن جعفر (ع) را 37 نفر ذكر نموده است كه 18 تن آنها پسر و 19 تن آنها دختر مي‌باشند و اسامي شريف آنها عبارتست از:

أبالحسن علي بن موسي الرضا (ع)، ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، حمزه، عبدالله، اسحاق، عبيدالله، زيد، حسين، فضل، سليمان، فاطمه كبري، فاطمه صغري، رقيه، حكيمه، أم أبيها، رقيه صغري، گلثوم، أم جعفر، لبانه، زينب، خديجه، عاليه، آمنه، حسنه، بريهه، عائشه، ام سلمه، ميمونه و أم گلثوم.[9]

اما مشاهير اصحاب امام (ع) عبارتند از: هشام بن حكم (كه در علم كلام بسيار ماهر بود)، حماد بن عيسي (از اصحاب اجماع)، عبدالرحمن بن حجاج (كه ازد اصحاب امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) بوده و امام رضا (ع) را هم ملاقات كرده بودم، عبدالله بن جندب (وكيل امام بود)، عبدالله بن مغيره (از فقهاي اصحاب بود)، عبدالله بن يحيي كاهلي (از روات بود)، يونس بن عبدالرحمن آل يقطين (از اصحاب اجماع و صاحب كتاب يوم وليله بود) يونس بن يعقوب البجلي، مفضل بن عمر جعفي (توحيد مفضل از او منقول است) و در نهايت علي بن يقطين (شاگرد برجسته امام (ع) بود كه با موفقت امام، وزارت هارون را پذيرفت و پناه شيعيان بود و از جان و مال و حقوق شيعيان در دوران وزارتش دفاع كرد).[10] والسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
No image

نحوه های مختلف شـروع کلاس توسط مربی

در این بخش "شـروع ها" در جهت آموزش کلاسداری مطرح می شود.
Powered by TayaCMS