كلمات كليدي : امام جعفر صادق (ع)، شخصيت امام، تأسيس دانشگاه اسلامي، زمامداران معاصر، نهضت فرهنگي امام صادق (ع)، آخرين وصيت
رئيس مذهب جعفري و ششمين پيشواي شيعيان در هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري قمري در مدينه متولد شد.[1] نام مباركش «جعفر» و مشهورترين كنيه آن حضرت «ابوعبدالله»، و مشهورترين لقبش، «صادق» است.[2]
پدر گراميش «امام باقر (ع)» و مادرش «ام فروه» دختر قاسم محمد بن ابوبكر است.[3] كه امام صادق (ع) درباره او فرمود:
«كانَت امّي مِمّن آمَنَت وَاتّقَت واَحسَنت وَالله يحِبّ المحسِنين»[4]
«مادرم از زنان مؤمن، با تقوا و نيكوكار بود و خدا نيكوكاران را دوست دارد»
شخصيت امام:
امام صادق (ع) داراي شخصيتی ممتاز و بي نظير بود كه همانند خورشيد فروزاني ديدگان ناظران را خيره می كرد. و مورد مدح و ستايش صاحب نظران قرار گرفته است.
مالك بن انس- از پيشوايان چهارگانه اهل سنت – ميگويد:
هرگز چشمي مانند جعفر بن محمد را ندیده و گوشی نظیر او را نشنیده و هرگز بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد، از نظر دانش و عبادت و پرهيزگاری، خطور نكرده است.[5]
تأسيس دانشگاه اسلامي:
شرايط سياسي و اجتماعي به امام اجازه داد تا وظيفه خود را از طريق نشر علوم و اثار اسلامي و تربيت شاگردان به انجام رساند. چرا كه به علل مختلفي گروهها و فرقههاي بسياري در اسلام پديد آمده بود و نظريات گوناگوني از قبيل جبر و تفويض و غلوّ به وجود آمده بود. بر امام لازم بود از فرصت استفاده كرده و حوزه درسي تشكيل دهد. امام با استفاده از سه راه به تربيت شاگرد پرداخت:
اول؛ تشكيل مجالس درس عمومي كه در آن همه اعمّ از شيعه و اهل سنت شركت ميكردند؛
دوم؛ مجالس خصوصي كه اغلب در منزل امام (ع) تشكيل ميشد و در آن فقط خواص شركت ميكردند.
سوم؛ تربيت مبلغانی مثل هشام بن الحكم، مفضل بن عمرو و هشام بن سالم و....[6]
زمامداران معاصر:
امام صادق (ع) در سال 114 هجري به امامت رسيد و در دوران امامت خود از خلفاي بني اميه با هشام بن عبدالملك، وليد بن زيد، يزيد بن وليد، ابراهيم بن وليد، و مروان حمار و از خلفاي بني عباس با ابوالعباس سفاح و منصور دوانیقي معاصر بود.
مدت نزديك به يك قرن اسلام و مسلمانان بازيچه اغراض سلطه جويان بني اميه بودند، ناسزا گفتن به حضرت علي (ع) در سرلوحه برنامههايشان و فاجعه خونين كربلا و شهادت امام حسين(ع)، اوج جنايات آنها بود. همچنين بسياري از بزرگان شيعه و علويان به جرم هواخواهي اهل بيت (علیهم السلام) به شهادت رسيدند، يا سالها در سياهچالهاي مخوف زنداني شدند. جنايات هولناك بني اميه و نيز عواملي همچون مبارزهها و روشنگريهاي امامان، فشار اقتصادي در اثر مالياتهاي سنگين، ناديده گرفته شدن غير عرب در نظام حكومتي بني اميه، موجب قيام مسلمانان عراق، ايران و شمال آفريقا عليه خاندان بني اميّه شد و به حكومت يك قرن ظلم و جنايات آنان خاتمه داد.
سران شورشها و قيامها، كه با شعار خونخواهي شهداي كربلا، مردم را گرد خود جمع كرده و عليه امويان به شورش و قيام واداشته بودند، پس از سرنگوني بني اميّه، به جاي آن كه حكومت را به شايستهترين فرد، امام صادق (ع) واگذارند، خود بر اریكۀ قدرت تكيه زدند و به محض به دست گرفتن قدرت، مانند ستمگران گذشته، براي حفظ سلطنت خود، بر امام صادق (ع) و يارانش سخت گرفتند. آنها كوشيدند جامعه را از خاندان نبوت دور بدارند، تا مبادا حكومتي را كه به نام دودمان پيامبر و با تظاهر به اسلام به چنگ آوردهاند، از دست بدهند، سفّاح نخستين خليفه عباسي، مدت چهار سال و منصور دوانیقي دومين خليفه، بيست و دو سال – يعني تا ده سال پس از شهادت امام صادق (ع) قدرت را در دست داشتند.
شرايط سياسي، فرهنگي دوران امامت:
دوران امامت حضرت از نظر سياسي و فرهنگي از حساسيّت و موقعيت ويژه ای برخوردار بود:
الف- شرايط سياسي: جامعه اسلامي در آن زمان از نظر سياسي- اجتماعي با فراز و نشيبها و تحولات مهمي روبرو بود. شورشها و قيامهاي فراوان بر عليه حاكمان وقت از جمله ويژگيهاي برجسته اين دوره است.
1) قيامها در دوران امويان:
- شورش حارث بن سريج كه از آزاديخواهان بود و در سال 116 هجري عليه حكومت مروانيان در خراسان قيام كرد و مردم را به كتاب خدا و سنت پيامبر و بيعت براي «الرضا من آل محمد» فرا خواند، عليرغم توسعه قيام وي در شهرهاي فارياب بلخ، جوزجان، طالقان و مرو رود، در سال 128 هجري در مرو از نيروهاي حكومتي شكستخورده و كشته شد.[7]
- قيام زيد بن علي كه در سال 121 هجري در كوفه رخ داد، وي انگيزه خود را دعوت به كتاب خدا و سنت پيامبر، مبارزه با ستمگران و حمايت از ستمديدگان و دفاع از حريم مقدس امامت بيان كرد.[8]
2) قيامها در دوران عباسيان:
بني عباس هر چند با تكيه بر شعارهاي علويان و حمايت مردمي كه از ستم امويان به ستوه آمده بودند، توانستند حكومت را قبضه كنند؛ لكن در اندك زماني پس از به قدرت رسيدن چهره ضد اسلامي و ضد مردمي خود را بر ملا كردند و اين امر مخالفتها و شورشهاي مردمي را به دنبال داشت. از جمله مهمترين اين شورشها می توان به شورش مردم جزيره، شورش مردم موصل، قيام نفس زكيه در مدينه، قيام ابراهيم بن عبدالله بن حسين در بصره اشاره كرد.[9]
ب) شرايط فرهنگي:
فاصله زماني بيش از يك قرن آغاز اين دوره با ظهور اسلام و روي كار آمدن نسل جديدی از تازه مسلمانان، حاكميت جوّ اختناق و فشار از سوي حكمرانان اموي و عباسي، بركناري امامان معصوم ار منصب رهبري و وارونه جلوه دادن بسياري از اصول و معارف اسلامي توسط قدرتمندان اموي و عالمان درباري و...امت اسلامي اين دوره را از نظر اگاهي و شناخت نسبت به اسلام ناب و معارف آن در پايينترين سطح خود قرار داده بود.
اعتراف گروهي از مردم شام نزد سفاح - خليفه عباسي – مبني بر اينكه ما تا كنون نميدانستيم رسول خدا (ص) به جز بني اميه، خويشاني هم دارد، تا آن كه شما قيام كرديد و مطالب براي ما آشكار شد،[10]گواه روشنی بر اين حقيقت است.
نهضت فرهنگي امام صادق (ع):
امام صادق (ع) از اوضاع آشفته دستگاه خلافت اموي استفاده و برنامه اصلاحي و نهضت فرهنگي خود را آغاز كرد. آن حضرت براي حسن انجام رسالت خود دو خطّ مشي كلي اتخاذ كرد.
1- كنارهگيري از مناقشات سياسي و بهره گيري از پوشش تقيّه؛
2- دعوت به امامت و پاسداري از آن.
اين مرحله از مبارزه امام (ع) دو بعد داشت:
1) بعد نفي امامت حكمرانان معاصر خود: امام (ع) در اين راستا به شيوههاي گوناگون، موضع باطل و ضد اسلامي خلفا و كارگزاران آنان را گوشزد کرد و با بازداشتن پيروان خود از مساعدت ايشان و مراجعه به محاكم قضايي آنان، مشروعيت دستگاه خلافت را نفي ميكرد.
2) بعد اثبات امامت خود: پيشواي صادق (ع) در اين بعد، خود را جانشين پيامبر (ص) پيشواي امت و صاحب اصلي حكومت ميدانست. اين بعد از تلاش امام (ع) متناسب با شرايط سياسي جامعه و نيز موقعيت و نياز مخاطبان به شيوههاي مختلف، انجام ميگرفت. گاهي در حضور خلفا و طاغوتهاي زمان، برخي اوقات در برابر توده مردم و زماني در برابر افراد به طور خصوصي.
آتش در خانه امام (ع):
منصور دوانیقی از فعالیت های امام صادق (ع) بسیار نگران بود و همواره آن حضرت رامورد اذیت و آزار قرار می داد. او برای فرماندار مدینه و مکه «حسن بن زید» پیام داد که خانه جعفر بن محمد (علیه السلام) را بسوزان! او نیز این دستور را اجرا کرد و خانه امام (ع) را آتش زد که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد.
شهادت امام جعفر صادق (ع):
شبی منصور به وزير دربارش «ربيع» دستور داد که هم اكنون جعفر بن محمد را در اينجا حاضر كن. ربيع فرمان منصور را اجرا كرد، حضرت صادق (ع) را در نیمه های شب با سر برهنه و بدون روپوش به حضور او آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ابا جعفر تو با این سن و سال شرم نمی کنی که خواهان ریاست هستی و می خواهی میان مسلمین فتنه و آشوب بپا کنی؟
خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم، آيا در مورد سلطنت من اشكال تراشي ميكني،...»؟ امام فرمود:
«آنكس كه چنين خبري به تو داده دروغگو است...»
سپس منصور شمشیر خود را از غلاف بیرون کشید تا گردن امام را بزند. ناگاه رسول خدا (ص) را در برابر خود دید. شمشیرش را در غلاف گذاشت. این اتفاق تا سه بار تکرار شد و منصور از قتل امام منصرف شد.
ربيع ميگويد: امام صادق (ع) را ديدم هنگام ورود لبهايش حركت ميكند، وقتي كه كنار منصور نشست، لحظه به لحظه از خشم منصور كمتر ميشد. وقتي كه امام صادق (ع) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض كردم: وقتي كه شما وارد بر منصور شديد، منصور نسبت به شما بسيار خشمگين بود. زمانی كه نزد او آمدي و لبهاي تو حركت كرد، خشم او كم شد، شما لبهايتان را به چه چيز حركت ميدادي؟
امام صادق (ع) فرمود:
«لبهايم را به دعاي جدّم امام حسين (ع) حركت ميدادم و آن دعا اين است:
«يا عُدّتي عندَ شِدَتي وَ يا غوْثي عِندَ كُربَتي، اَحرِسني بِعَينكَ الّتي لا تنامُ واكفني برکنیك الّذي لايُرام»
«اي نيرو بخش من به هنگام دشواريهايم، و اي پناه من به هنگام اندوهم، با چشمت كه نخوابد مرا حفظ كن و مرا در سايه ركن استوار و خلل ناپذيرت قرار بده»[11]
سر انجام منصور به وسیله انگوری که ان را به زهر الوده کرده بود، امام صادق (ع) را مسموم کرد. بالاخره آن امام همام در سن شصت و پنج سالگی مظلومانه به شهادت رسید و پيكر پاكش را در قبرستان بقيع كنار قبر پدرش امام محمد باقر (ع) به خاك سپردند.[12]
آخرين وصيت:
هنگام شهادت، آن حضرت به دو مورد تاكيد بسيار فرمودند:
1) صله رحم؛ 2) نماز.
قال الصادق (ع):
«اِنّ شَفاعَتنا لاتَنالُ مُستَخِفّاً بالصّلوةِ»
«شفاعت ما به او نرسد كه نماز را سبك شمرد»[13]