كلمات كليدي : هجرت امام، تبعيد، حوزه نجف، عراق، پاريس
نویسنده : محمد بیدارمنش
سیزدهم مهرماه مصادف است با سالروز تبعید حضرت امام خمینی (ره) به پاریس.
تبعید حضرت امام (ره) با افشاگری حضرت امام علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون و اقدام رژیم پهلوی به تبعید ایشان آغاز گردید به طوریکه کماندوهای مسلح با محاصره منزل امام خمینی (ره) ، ایشان را به تهران منتقل و سپس با یک فروند هواپیمای نظامی تحت الحفظ مأموران امنیتی و نظامی به ترکیه تبعید نمودند. اقامت امام در ترکیه یازده ماه طول کشید و ایشان در روز سیزدهم مهر ماه سال 1344 به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعید گاه دوم، کشور عراق اعزام شدند. یکی از مهمترین اهداف رژیم از تبعید امام خمینی (ره) به عراق تداوم جدایی میان رهبری و ملت به پا خاسته و منزوی ساختن امام(ره) در فضای غیر سیاسی حوزه نجف بود بر خلاف نقشه های رژیم، امام(ره) در نجف موقعیت خود را نثبیت کرد و ارتباط منظم و مستمری را با مبارزان و قشرهای مختلف برقرار نمود و بعد از رحلت آیت الله حکیم مرجعیت ایشان در داخل و خارج ایران فراگیر شد؛ و حکومت پهلوی تمامی برنامه های خود را برای به انحراف کشاندن نهضت و کمرنگ کردن فعالیت سیاسی امام(ره) نقش بر آب می دید.
از طرف دیگر رژیم ایران و عراق که در سال 1353 طبق قرارداد الجزایر اختلافات خود را کنار گذاشته بودند و روابط دوستانه آنها روند رو به رشدی پیدا کرده بود ، بر این مبنا فشارها و محدودیت هایی را برامام شروع کردند. در این راستا دولت عراق آقای «دعایی» را به بغداد احضار کرد و از او خواست که پیامی را به این مضمون به امام(ره) برساند که « ما در عین اینکه به شما احترام می گذاریم، ولی به خاطر روابط با شاه محذوراتی داریم و از این رو از شما می خواهیم که رعایت بکنید و فعالیت ها به صورت علنی نباشد».
حضرت امام با شنیدن این پیام فرمودند : «این آغاز کار است شما به بعثی ها بگویید من چنین چیزی را نمی پذیرم. من نمی توانم ساکت باشم و در ایران کسانی که به من اعتقاد دارند، مبارزه کنند و خون بدهند، اگر آنان نمی خواهند من این جا باشم، می روم جای دیگر و حرفم را می زنم»
بعثی ها در راستای این محدودیت ها جزوه ی حکومت اسلامی امام(ره) را در عراق جمع آوری کردند و چند نفر از یاران امام(ره) را دستگیر کردند. اقدامات رژیم عراق در ایران و جهان بازتاب گسترده ای داشت. علمای داخل کشور و برخی مجامع بین المللی نسبت به این اقدام رژیم عراق اعتراضات گسترده ای کردند. مأموران رژیم عراق دلیل فشار و سخت گیری خود را توافقات فی ما بین دولتین ایران و عراق ذکر کردند و در نهایت در دیدار وزرای خارجه ایران وعراق تصمیم به اخراج امام خمینی(ره) از عراق گرفته شد.
به دنبال تشدید این محدودیت ها، امام(ره) پاسپورتشان را به آقای «دعایی» دادند که اجازه ی خروج از عراق را بگیرد. امام(ره) ابتدا تصمیم گرفتند که به سوریه بروند اما به خاطر وجود تضادهایی بین عراق و سوریه امکان داشت عراقی ها مانع شوند؛ بنابراین تصمیم گرفتند ابتدا به کویت بروند و سپس از کویت به سوریه.
رژیم شاه با اطلاع از مقصد امام(ره) مبنی بر عزیمت به طرف کویت، تلاش گسترده ای را برای جلوگیری از ورود امام(ره) به کویت آغاز کرد و دولت کویت را تحت فشار گذاشت. مقامات کویت در جواب سفیر شاه در کویت گفتند: آنها به دلیل اینکه در دعوتنامه، نام خمینی نبوده است و نام مصطفوی ذکر شده است، در ابتدا متوجه نشدند.[1] امیر کویت با اطلاع از قضیه، شخصا دستور جلوگیری از ورود ایشان را به کویت صادر کرده است. بعد از این فشارها دولت کویت امام(ره) را به آن کشور راه نداد و امام(ره) و یارانش به بصره برگشتند و در نهایت امام(ره) با پیشنهاد فرزند خود «حاج احمد آقا خمینی» تصمیم گرفتند به پاریس هجرت کنند و سرانجام در صبحگاه 13 مهر 1357 به اتفاق تنی چند از یارانش به بغداد راهی شد و از فرودگاه بغداد به سوی پاریس هجرت کرد.[1]
حضرت امام(ره) به همراه یارانشان در روز 14 مهر وارد پاریس شدند و دو روز بعد در منزل یکی از ایرانیان در نوفل لوشاتو درحومه پاریس مستقر شدند. مامورین کاخ الیزه نظر رئیس جمهور فرانسه را مبنی بر اجتناب از هرگونه فعالیت سیاسی به امام(ره) ابلاغ کردند. ایشان نیز در واکنشی تند تصریح کرده بود که اینگونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است و اگر او ناگزیر شود تا از این فرودگاه به آن فرودگاه و از این کشور به آن کشور برود، باز دست از آرمان خویش نخواهد کشید.
«ژیسکاردستن»، رئیس جمهور وقت فرانسه درخاطرات خویش نوشته است که دستور اخراج امام(ره) از فرانسه را صادر کرده بود، ولی در آخرین لحظه ها نمایندگان سیاسی شاه که در آن روزها در نهایت درماندگی قرار داشتند، خطر واکنش تند و غیر قابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند.[2]
درمدت اقامت 4 ماهه امام(ره) در پاریس، «نوفل لوشاتو» مهمترین مرکز خبری دنیا بود و مصاحبه های متعدد و دیدارهای مختلف امام(ره) دیدگاههای ایشان را در زمینه حکومت اسلامی و هدفهای آتی نهضت برای جهانیان بازگو می کرد. به این ترتیب جمع بیشتری از مردم جهان با اندیشه و قیام ایشان آشنا شدند و از همین جا بود که بحرانی ترین دوران نهضت را در ایران رهبری کرد.
دولت شریف امامی دوماه بیشتر دوام نیاورد. شاه ریاست کابینه را به دولت نظامی ازهاری سپرد. کشتارها رو به فزونی نهاد اما تأثیری در قیام مردم نداشت. شاه در نهایت استیصال از سفیر آمریکا و انگلیس درخواست راه حل می کرد، اما هیچ یک از طرحهای قبلی آنان نتیجه ای دربرنداشت[3]. راهپیماییهای گسترده و میلیونی در روز تاسوعا و عاشورا درتهران و دیگر شهرها برگزار شد که به رفراندوم غیر رسمی مردم علیه سلطنت شاه شهرت یافت. شاپور بختیار، یکی از سران جبهه ملی، آخرین مهره آمریکا بود که برای تصدی پست نخست وزیری به شاه پیشنهاد شد. رهبران چهار کشور صنعتی جهان در کنفرانس گودالوپ نظرات خویش را در حمایت از بختیار هماهنگ کرده بودند.[4]
متعاقب آن، ژنرال «هایزر» معاون فرماندهی سازمان ناتو برای انجام مأموریتی سری و دو ماهه به تهران آمد. او بعداً در اعترافاتش از ماموریت خود که جلب حمایت نظامیان از بختیار و سامان دادن به دولت وی و شکستن اعتصابها و سرانجام، تدارک کودتای نظامی برای بازگشت دوباره شاه به قدرت- مشابه آنچه که در 28 مرداد 1332 اتفاق افتاده بود- پرده برداشت[5] . پیامهای امام خمینی(ره) مبنی بر وجوب ادامه مبارزه، طرح های رژیم را نقش بر آب ساخت. امام خمینی(ره) در دی ماه 1357 شورای انقلاب را تشکیل داد. شاه نیز پس از تشکیل شورای سلطنت و اخذ رأی اعتماد برای کابینه بختیار در روز 26 دیماه از کشور فرار کرد. خبر در شهر تهران و سپس در سراسر ایران پیچید و مردم در خیابان ها به جشن و پایکوبی پرداختند. جلسات مداوم هایزر با مستشاران نظامی آمریکا و امرای ارتش شاه نتوانست به بختیار در فائق آمدن بر اعتصاب ها و پایان دادن به قیام مردم کمکی بکند[6].
سرانجام در 22 بهمن ماه سال 57 رخدادی عظیم به وقوع پیوست و با به ثمر نشستن رهبری داهیانه حضرت امام (ره) از یک طرف و جانفشانی بی نظیر مردم دراجرای رهنمودهای امام و مراد خود، افقی جدید برای رهایی و آزادی تمامی ملل مستضعف جهان گشوده شد.
[1] . دعوتنامه ای که آقای «مهری» نماینده امام(ره) در کویت برای امام(ره) فرستاده بود، تحت عنوان «روح الله مصطفوی» فرزند «مصطفی» بود.