27 اسفند 1396, 6:42
دوران امامت امام حسن عسکري(ع) در حالي آغاز شد که خلافت عباسي اقتدار گذشته را از دست داده بود. پس از قتل «متوکل»، نفوذ ترکان در دربار عباسي بسيار افزايش يافت؛ به طوري که آن ها، عملاً در عزل و نصب خليفه دخالت ميکردند. روايتي آميخته به طنز که «ابنطقطقي»، مورخ مسلمان قرن 7 هـ.ق، در کتاب «الفخري» نقل کرده، مؤيد اين ادعاست. او مينويسد: «هنگامي که معتز بر سرير خلافت نشست، محرمان و منجمان را جمع کرد و گفت: بنگريد که چقدر خواهم زيست و چه مدت خلافت خواهم کرد؟ در آن مجلس، مردي نکتهسنج و ظريف نشسته بود. او رو به خليفه کرد و گفت: من مدت عمر و خلافت شما را به خوبي ميدانم! خليفه پرسيد: بسيار خب! بگو چقدر زندگي ميکنم و چند سال خليفه خواهم ماند؟ مرد ظريف پاسخ داد: تا هنگامي که ترکان اراده کنند! با سخن او، تمام حاضران در مجلس خنديدند.»(الفخري؛ 240) در اين دوره، تمام سرزمينهاي اسلامي، درگير آشوب و شورش بود. در ايران، «يعقوب ليث» عليه خليفه قيام کرد و اگر مرگ زودهنگام وي و تدبير وزير زيرک خليفه نبود، بيترديد طومار خلافت عباسي در هم پيچيده ميشد. ظلم و ستم حاکماني که به نمايندگي از خليفه بر اقصي نقاط جهان اسلام حکومت ميکردند، باعث قيام سراسري بردگان به رهبري «صاحبالزنج» شد. اين قيام نيز، خطرات فراواني براي دستگاه خلافت به وجود آورد و عباسيان، با زحمت و سختي فراوان آن را سرکوب کردند. در اين ميان، وضعيت شيعيان بسيار ناگوار و نامساعد بود. دستگاه خلافت، به بهانههاي مختلف، شيعيان را بازداشت و زنداني ميکرد و گاه، به شهادت ميرساند. استاد «مهدي پيشوايي» در اين باره مينويسد: «فشارهاي دستگاه خلافت عباسي در عصر امام جواد(ع)، امام هادي(ع) و امام حسن عسکري(ع) در سامرا، به اوج خود رسيد. شدت اين فشارها [و محدوديتها] به قدري بود که سه پيشواي بزرگ شيعه که در مرکز حکومت مي زيستند، عمر کوتاهي داشتند و در جواني به شهادت رسيدند.»(سيره پيشوايان؛ ص621)
محدوديتهايي که بر امام حسن عسکري(ع) اعمال ميشد، بيش از ديگر امامان(ع( بود. علت نخست اتخاذ چنين رويکردي، افزايش چشمگير جمعيت پيروان مکتب اهلبيت(ع) در جهان اسلام و به ويژه در عراق و ايران بود. دستگاه خلافت عباسي و گردانندگان آن، از نفوذ معنوي امامان شيعه(ع) به شدت در هراس بودند. آن ها ميدانستند که با وجود اعمال گسترده محدوديتها، ارتباط امامان(ع) با پيروانشان، از طريق شبکه گسترده و مخفي وکالت برقرار است. با کمک اين شبکه گسترده، ميشد در اندک زماني، دستورات امام(ع) را به شيعيان رساند و وصول وجوه شرعيه را تسهيل کرد. علت دوم اعمال محدوديتها، روايات متواتري بود که درباره فرزند امام حسن عسکري(ع) وجود داشت. بر اساس اين روايات که محدثان شيعه و سني راوي آن بودند، فرزند امام يازدهم(ع)، همان مهدي موعودي بود که رسولخدا(ص) بشارت ولادت او را به مسلمانان داده بودند. اين دو عامل، باعث اعمال محدوديتهاي شديدي بر امام حسن عسکري(ع) شد. به نوشته علامه «سيد محسن امين» در «أعيان الشيعه»، گردانندگان دستگاه خلافت عباسي به قدري از نفوذ اجتماعي امام حسن عسکري(ع) بيمناک بودند که افزون بر اجبار آن حضرت به زندگي در منطقه نظامي، امام(ع) را مجبور کرده بودند روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به دربار برود تا از ايشان بازجويي و سؤال شود.(اعيان الشيعه؛ ص43) «علامه مجلسي» در جلد پنجاه «بحارالانوار» روايتي را نقل کرده است که بر اساس آن، «مُهتدي»، يکي از خلفاي معاصر امام حسن عسکري(ع)، به دليل بيم از نفوذ معنوي آن حضرت، به فکر به شهادت رساندن امام(ع) افتاد و به «سعيد حاجب»، يکي از گماشتگان خود، دستور داد مقدمات اين کار را فراهم کند، اما «مهتدي»، پيش از آن که نيت خود را عملي کند، به دست رقبايش به قتل رسيد.
امام حسن عسکري(ع) از هر فرصتي براي بيان حقايق استفاده ميکرد. به ديگر سخن، برگزيدن تقيه، به عنوان روشي براي حفظ شيعيان و عبور دادن آن ها از پيچهاي تند تاريخي، مانع از تبيين حقيقت از سوي آن حضرت نبود. «علامه مجلسي» در «بحارالانوار» به نامه امام حسن عسکري(ع) به «عبيدا... بن عبدا... بن طاهر»، يکي از سرداران عباسي اشاره ميکند که در آن، امام(ع)، خليفه عباسي را فردي طغيانگر ناميده و او را، به سبب رفتار و منش ضداسلامي و غيرانسانياش، به شدت نکوهش کرده است.(بحارالانوار؛ ص313)
افزون بر خطراتي که از جانب دستگاه خلافت عباسي، امام(ع) و پيروان ايشان را تهديد ميکرد، گسترش تفکرات الحادي و انحرافي نيز، مسئلهاي بُغرنج بود که جهان اسلام، عموماً و شيعيان، خصوصاً، با آن درگير بودند. امام حسن عسکري(ع) براي رفع اين مشکل و مبارزه با تفکرات الحادي، دست به اقدامات گسترده و مؤثري زد. «رسول جعفريان» در کتاب «حيات فکري و سياسي امامان شيعه عليهم السلام»، به مأجراي پاسخ مستدل آن حضرت به نوشتههاي الحادي «يعقوب بن اسحاق کندي» و اعتراف وي به اشتباهاتش در برابر استدلال محکم امام(ع)، اشاره کرده است.(حيات فکري و سياسي ...؛ ص 556) رويکرد آن حضرت در برخورد با غاليان نيز، قاطعانه بود. به علاوه، امام حسن عسکري(ع)، با تربيت شاگردان مبرز و توانا و فرستادن آنها به اقصي نقاط جهان اسلام، به مبارزهاي فراگير عليه تفکرات الحادي پرداخت. «شيخ توسي»، فقيه و عالم نامدار شيعه، در کتاب «رجال» خود، بيش از 100 شاگرد برجسته امام حسن عسکري(ع) را نام برده است که در ميان آن ها، نامهاي بزرگي همچون «احمد بن اسحاق اشعري قمي»، «داوود بن قاسم جعفري» و «محمد بن حسن صفار» به چشم ميخورد. کثرت شاگردان امام حسن عسکري(ع)، با وجود همه محدوديتهايي که عليه آن حضرت اعمال ميشد، شگفت انگيز است. علاوه بر اين، امام(ع) با استفاده از شبکه گسترده وکالت، پاسخ گوي پرسشهاي مسلمانان در موضوعات مختلف بود. استاد «رسول جعفريان» در کتاب خود، با استناد به منابع روايي شيعه، به کتابهايي اشاره ميکند که نگارش آنها، منسوب به امام حسن عسکري(ع) است.(همان؛ ص558) کتابهاي منسوب به امام(ع)، گستره وسيعي از علوم و معارف اسلامي مانند تفسير و حديث را در بر ميگيرد. اين امر نشان ميدهد که آن حضرت، براي نشر معارف ناب اسلامي، به فرستادن شاگردان يا پاسخدادن به نامههاي شيعيان، اکتفا نميکرد و هر شيوه مؤثري را براي نشر معارف اسلامي به کار ميگرفت. اتخاذ اين رويکرد از سوي امام(ع)، در آستانه عصر غيبت، موجب آمادگي هر چه بيشتر شيعيان براي ورود به اين دوره حساس و سرنوشتساز شد.
«معتمد عباسي» که از نفوذ امام حسن عسکري(ع) و محبوبيت آن حضرت بسيار بيمناک بود، دستور داد امام(ع) را مخفيانه به شهادت برسانند. عموم مورخان شيعه و اهلسنت بر شهادت امام حسن عسکري(ع) در اثر مسموميت، اذعان دارند. «معتمد» تلاش فراواني کرد که نقش او در اين جنايت، عيان نباشد، اما موفق نشد. گردانندگان دستگاه خلافت عباسي، کوشيدند با معرفي «جعفر بن محمد»، مشهور به کذّاب، برادر امام حسن عسکري(ع)، به عنوان پيشواي شيعيان، خطري را که از جانب فرزند امام(ع)، يعني مهدي موعود(عج)، حس ميکردند، برطرف کنند؛ اما اقدامات امام حسن عسکري(ع)، در واپسين سالهاي حيات مبارکش، مانع از رسيدن دستگاه خلافت به اين اهداف شد. آن حضرت، به مناسبتهاي مختلف، فرزند خردسالش، حضرت مهدي(عج) را به شيعيان خاص معرفي کرده بود. روايتهاي مربوط به اين ديدارها، از طريق افراد بسيار معتمدي همچون «ابوالاديان»، در اختيار شيعيان قرار گرفت و مانع از اقدامات فرصتطلبان شد. مدتي بعد از شهادت امام حسن عسکري(ع)، اوضاع دربار خلافت عباسي چنان آشفته شد و جنگ قدرت چنان بالا گرفت که آن ها از پيگيري نقشهاي که براي يافتن امام دوازدهم شيعيان طراحي کرده بودند، باز ماندند.(سيره پيشوايان؛ ص662)
الفخري في آدابالسلطانيه و الدول الاسلاميه؛ ابن طقطقي؛ دارالقلم العربي؛ حلب، سوريه.
سيره پيشوايان؛ مهدي پيشوائي؛ مؤسسه امام صادق(ع)؛ 1381.
اعيان الشيعه؛ سيدمحسن امين؛ بيروت؛ دارالتعارف؛ جلد 2.
بحارالانوار؛ علامه مجلسي؛ دار احياء التراث؛ بيروت؛ جلد 50.
حيات فکري و سياسي امامان شيعه(ع)؛ رسول جعفريان؛ مؤسسه انصاريان؛ 1381.
تاريخ انتشار: يکشنبه 5 آذر ماه
عکس: محمد جواد رنجبر
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان