نویسنده: محسن بي باك
كلمات كليدي: ترخيم در نداء، ترخيم در تصغير، ترخيم در ضرورت شعري، مناداي مُرَخَّم
ترخیم، مصدر باب تفعیل از مادهی "رخم" و در لغت به معنای سهل و آسان گردانیدن است.[1] در اصطلاح نحو ترخیم عبارت است از حذف آخر لفظ به روش مخصوص؛[2] این معنا از ترخیم عامّ بوده و شامل سه قسم میشود: "ترخیم در نداء"، "ترخیم در ضرورت شعری" و "ترخیم در تصغیر".[3]
ترخیم در تصغیر از مجموعه مباحث باب "تصغیر" بوده و در ضمن آن مورد بررسی قرار میگیرد؛ از این رو این نوشتار به بررسی دو قسم دیگر ترخیم میپردازد.
وجه نامگذاری
با حذف آخر لفظ، از حروف آن کاسته شده و در این صورت آسانتر و سهلتر تلفظ میشود و در واقع در این حذف نوعی تسهیل و آسان گردانیدن وجود دارد. با این بیان روشن میشود که معنای لغوی ترخیم (تسهیل) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده و به همین علت این نوع حذف را ترخیم، نام نهادند.[4]
جایگاه ترخیم
ترخیم از ملحقات باب "نداء" است و به همین جهت در ادامهی مباحث نداء مورد بررسی قرار میگیرد. بعضی از عالمان نحو[5] در ادامهی مباحث مفعولبه، مبحث وجوب حذف عامل مفعولبه، از باب "نداء" بحث کرده و در مقابل گروهی[6] "نداء" را به طور مستقل بعد از باب "توابع" مورد بررسی قرار دادهاند.
قسم اول: ترخیم در نداء
ترخیم در نداء به این صورت است که متکلم (منادِی) آخر مُنادَا را به جهت تخفیف و سبک کردن تلفظ آن حذف میکند.[7] مانند: «یا عامِ»؛ در این مثال "عامِ"، منادایی است که به جهت ترخیم، حرف آخر آن (راء) حذف شده است؛ تقدیر عبارت قبل از ترخیم "یاعامرُ" بوده است.
شرائط عمومی ترخیم منادا
ترخیم در بعضی از اقسام منادا و با وجود شرائطی[8] جایز است:
1. منادا، معرفه باشد؛[9] از این رو ترخیم در مثل قول شخص نابینا که میگوید: "یا إنْساناً خُذْ بیَدِی" صحیح نیست؛ زیرا "انساناً" منادای نکرهی محضه (غیر مقصوده) است.
2. منادا، مستغاثبه نباشد؛ از این رو ترخیم در مثل "یا لَصالحٍ" صحیح نیست؛ زیرا "صالح" مستغاثبه واقع شده است.
3. منادا، مندوب نباشد؛ از این رو ترخیم در مثال "وا حُسِینا" صحیح نیست؛ زیرا "حُسِینا" مندوب واقع شده است.
4. منادا، مضاف نباشد؛[10] از این رو ترخیم در مثال "یا أهْلَ العِلْمِ" صحیح نیست؛ زیرا "أهْل" منادای مضاف و "العِلْم" مضافالیه آن است.
5. منادا، مرکب اسنادی نباشد؛ از این رو ترخیم در مثال "یا فَتَحَ الله" صحیح نیست؛ زیرا "فَتَحَ الله" منادا و مرکب اسنادی است.
ترخیم منادای بدون "تاء" تأنیث
در تحقق ترخیم در منادایی که به تاء تأنیث ختم نمیشود علاوه بر شرائط عمومی ترخیم، دو شرط اختصاصی دیگر لازم است:
1. منادا، عَلَم باشد؛ از این رو در مثال "یا إنسانُ" که متکلم (منادِی)، فرد معینی از افراد انسان را قصد کرده، ترخیم صحیح نیست؛ زیرا "انسان" عَلَم نبوده اگر چه نکرهی مقصوده و به سبب نداء، معرفه است.
2. منادا دارای چهار حرف و بیشتر باشد؛ از این رو ترخیم در "یا سعدُ" جایز نیست؛ زیرا با وجود اینکه "سعد" عَلَم و بدون تاء تأنیث است اما حروف آن کمتر از چهار حرف است.
حکم حرف آخر منادای مرخَّم
بعد از ترخیم، حرف آخر منادا به دو طریق به کار برده میشود:
1. ملاحظهی محذوف
در این طریق که کاربرد بیشتری دارد، حرفی که بعد از ترخیم، آخر کلمه واقع شده به همان صورتی که قبل از حذف بوده، در نظر گرفته میشود[11] و به عبارت دیگر آنچه حذف شده در نیت مذکور ملاحظه میشود؛ مانند: «یا حارِ»؛ در این مثال "حار" که منادای مرخَّم و قبل از ترخیم "حارث" بوده، با همان حرکت قبل از ترخیم (کسره) به کار برده میشود.
2. عدم ملاحظهی محذوف
در این طریق که کاربرد کمی دارد آنچه از منادا حذف شده ملاحظه نمیشود و منادای مرخَّم رأسا یک اسم به حساب آمده و حکم منادای مستقل را پیدا میکند.[12] مانند: «یا عامُ»؛ در این مثال "عامُ" مبنی بر ضم و منادای مرخّمی است که با عدم لحاظ حرف محذوف آن، رأسا یک اسم به حساب آمده و از این رو حکم منادای مفردِ عَلَم (بناء بر ضم)، را دارد؛ عبارت مذکور قبل از ترخیم "یا عامِرُ" بوده است.
قسم دوم: ترخیم در ضرورت شعری
همانطور که در ابتدای بحث ترخیم بیان شد یکی از اقسام ترخیم آن است که به جهت ضرورت شعری آخر کلمه حذف شود. این حذف در صورتی در شعر واقع میشود که کلمه، منادا نبوده اما صلاحیت منادا واقع شدن[13] را داشته باشد.[14]مانند:
«لَنِعمَ الفَتی تَعسو إلی ضَوْءِ نارِهِ طَریفُ بنُ مالٍ لَیْلَةَ الجوعِ و الخصر»؛
در مصراع دوم این شعر "مالٍ"، اسم مرخَّم و قبل از ترخیم "مالکٍ" بوده که حرف آخر آن حذف شده است.
ترخیم در قرآن و حدیث
1. مانند آیهی "و نادَوْا یا مالِ"،[15] (آنها فریاد میکشند: ای مالک دوزخ)؛ در این آیهی شریفه "مالِ" منادای مرخّم و قبل از ترخیم "مالک" بوده است. تحقق ترخیم در این آیه بر طبق قراءت ابن مسعود است از این رو در قراءت مشهور (یا مالِکُ) ترخیم محقق نشده است.[16]
2. مانند حدیث "فقالَ یا حارِ إنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ و لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ"،[17] (امیرالمؤمنین فرمودند: ای حارث همانا تو به پایین خود نظر میکنی و به بالای خود نظر و توجهی نداری)؛ در این حدیث شریف "حارِ" منادای مرخّم و قبل از ترخیم "حارث" بوده است.