كلمات كليدي : ترس، خوف، عدل، جبن، فزع
نویسنده : اصغر صفرزاده
ترس از خدا یکى از مراتب سلوکی است که کمتر مرتبهای را میتوان براى عموم مردم به پایۀ شرافت آن دانست و این خوف علاوه بر آنکه خود یکى از کمالات معنویه است منشأ بسیارى از فضایل نفسانیّه و یکى از عوامل اصلاح کنندۀ مهم نفس است بلکه میتوان آن را سرچشمه تمام اصلاحات و مبدأ علاج جمیع امراض روحانى شمرد. انسان مؤمن و سالک إلى اللّه باید به این منزل خیلى اهمیت دهد و به چیزى که آن را در دل زیاد کند و ریشه آن را در قلب محکم کند خیلى توجه نماید
ترس یا همان خوف در لغت عبارت است از رنج و تألّم و ناراحتى به سبب انتظار ناملایمتى که در آینده، وقوع آن احتمال دارد و یا بخاطر از دست دادن چیز دوست داشتنی است.[1]
ترس از خدا در اصطلاح اندیشمندان اسلامی
در نزد اندیشمندان اسلامیحقیقت ترس از خدا، همانا ترس آدمى ازعدل الهی و اعمال زشت خویش است که باعث مىشود خداوند از نازل کردن رحمت و خیر خود خوددارى کند.[2] امیرالمؤمنین ضمن دعایی در پیشگاه الهی عرضه میدارد:
اى کسى که امید به او در واقع امید به فضل و احسان اوست و بیمناکی از او در حقیقت ترس از عدالت اوست...[3]
عدالت هم به نوبۀ خود یک واقعیت ترسناکی نیست. انسان که از عدالت مىترسد در حقیقت از خودش مىترسد که در گذشته خطایی انجام داده است و یا مىترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند و در نتیجه دچار قهر و عذاب الهی شود.[4]
معنى دیگری هم که برای ترس ازپروردگار بیان کرده اند همان درک عظمت پروردگار است.[5]
انواع خوف
خوف دو نوع است:
(اوّل) ترسی که نه از خدا و صفات مقتضى عظمت او ناشى شده و نه از گناهان و جنایات خود بنده، بلکه ناشى از امورى غیر اینها باشد ـ مانند ترس از اموری که حتماً واقع خواهد شد و دفع آن از عهدۀ بشر خارج است و یا ترس از اموری که نفس بی جهت از آنها میترسد مثل جنّ و مرده و... ـ که تفصیل آن در کتب اخلاقی بیان شده است[6] و این مختصر گنجایش پرداختن به مباحث آن را ندارد.
(دوم) خوفی که ستوده ونیکو میباشد و آن ترسى است که از خدا و عظمت او و از خطا و گناه بنده برخاسته است و از فضائل قوه غضبیّه به شمار میآید. زیرا قوه عاقله به آن فرمان مىدهد و آن را نیکو مىشمرد. بنابراین این گونه ترس، حاصل فرمانبرداری غضب از عقل است.[7]
خوف از خدا و انواع آن
ترس از خدا بر سه نوع است:
اول: خوف بنده از عظمت خداوند متعال. بزرگان معرفت، این نوع را خشیت یا رهبت نامند.
دوم: ترس از گناهانى که مرتکب شده و تقصیراتى که از او صادر گشته است.
سوم: خوف از هر دو باهم.[8]
ترس از خدا در قرآن و سنت
خوف از خدا به معناى ترس از دورى و حجاب و امید به قرب و وصال، نشانه خوف صاحبدلان است که صفات الهى را که مقتضاى خوف است مىشناسند و بر راز این گفتار خداى متعال آگاهند که:
«اى کسانى کهایمان آوردهاید آنگونه که حق تقوا و پرهیزکارى است از خدا بپرهیزید».[9]
در اصول کافى از امام صادق(ع) روایت شده که در تفسیر آیه «و لمن خاف مقام ربه جنتان»[10]فرموده است: کسى که بداند که خدا او را مىبیند و آنچه مىگوید مىشنود و آنچه از اعمال خوب و بد انجام میدهد خبر دارد چنین علمى او را از اعمال زشت باز مىدارد. این همان کسى است که از مقام پروردگارش مىترسد و نفس خود را از پیروى هوا نهى مىکند.[11]
أخبارى که در برترى و ستایش علم و تقوى و ورع و گریه و رجاء وارد شده دلالت بر فضیلت خوف دارد، زیرا همهاینها یا سبب خوفند یا مسبّب و اثر آنند، تقوى و ورع حاصل و نتیجۀ خوف هستند و گریه ثمره و لازمۀ آن است و رجاء ملازم و همراه آن، زیرا تا کسى امید به محبوبى نداشته باشد از فقدان و گذشتن آن ترسى ندارد و اگر از فوت و فقدان آن نمىترسید آن را دوست نمىداشت. [12]
آثار و فوائد ترس از خدا
بر اساس این نوع ترس، هر وقت که دل آدمى به یاد خدا بیفتد:
اولین اثرى این است که ملتفت تقصیرها و گناهان خود گشته، آنچنان متاثر شود که عکس العملش در جوارح، لرزه اندام باشد.
دومین اثرش این است که متوجه پروردگارش مىشود که هدف نهائى فطرت اوست و در نتیجه خاطرش سکون یافته و بیاد او دلش آرامش مىیابد.[13]
سومین اثر، ریزش گناهانش است.[14]
چهارمین اثرش عدم دخول در آتش سوزان جهنم است.[15]
پنجمین اثرش دل کندن از دنیا.[16]
ششمین اثر اینکه خدای تعالی برای او راه نجات قرار میدهد.[17]
عوامل تقویت ترس از خدا
براى تقویت خوف پسندیده راه کارهایی ارائه شده که عبارت است از:
(اوّل) اینکه در تحصیل یقین، یعنى ایمان قوى به خدا و آخرت و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب بکوشد. بدون تردید یقین به عذابهای جهنم در قبال اعمال ناشایست و ثوابهای بهشتی در ازای طاعات و عبادات، انگیزۀ ترس از دوزخ و امید به بهشت است. یقین سبب خوف است و نخست باید علت را به دست آورد تا معلول حاصل شود.
(دوم) اینکه همواره در احوال قیامت و انواع عذابهاى آخرت بیندیشد و به مواعظ هشدار دهنده گوش فرا دهد و در حالات خائفان بنگرد و با آنان معاشرت کند و سرگذشت و داستانهاى ایشان را بشنود. اینهاست که دل را به سوى خوف از عذاب الهى مىکشاند. و این خوف عامّه مردم است که به مجرّد ایمان به بهشت و دوزخ به عنوان پاداش و سزاى طاعت و معصیت حاصل مىشود.
خوف، ثمره معرفت به خدا و صفات جلال و جمال اوست و کسى که توانایی رسیدن به این مقام ندارد لااقل شنیدن أخبار خائفان و مطالعه احوال ایشان را ترک نکند که خالى از تأثیر نیست.
(سوم) اینکه بداند که آگاهى بر کُنه صفات خدا محال است و احاطه به کنه امور نیز در قدرت بشر نیست. زیرا این مطلب به مشیّت الهى ارتباط دارد که از حدّ معقول ما خارج است.[18]
خوف مذموم
آنچه در ستایش خوف گفته شد در وقتى است که از حدّ تجاوز نکند و اگر از حدّ بگذرد مذموم و ناپسند است و شکّى نیست خوفى که به یأس و ناامیدى برسد آدمى را از عمل باز مىدارد. زیرا نشاط خاطر را که انگیزه عمل است از میان مىبرد و کسالت را که مانع از عمل است پدید مىآورد و چنین خوفى محض فساد و نقص و عین قصور و خسران است و در نظر عقل و شرع مطلقا هیچ رجحانى ندارد.
خوف پسندیده آن است که آدمى را با حفظ حیات و تندرستى و سلامت عقل به عمل رهنمون شود. و اگر از حدّ بگذرد مرضى است که باید آن را علاج کرد. یکى از مشایخ عرفا به مریدان ریاضت کش خود که روزهائى گرسنه مانده بودند گفت: «عقل خود را حفظ کنید، که خداى تعالى را ولىّ ناقص العقل نخواهد بود».[19]