20 فروردین 1392, 0:0
[کد مطلب: 1780]
بسیاری معتقدند سال ۲۰۱۲ را باید سال سینمای سیاسی هالیوود نامید. از فیلم ضد تاریخی و ایرانی آرگو که توانست جایزه اسکار را بدست آورد، تا فیلمهای دیگری همچون لینکلن همگی نشان از آن دارد که ذائقه فیلمسازان هالیوودی بیشتر بر مسائل سیاسی تمرکز یافته است. از این منظر یکی از این فیلمهای سیاسی و البته پر حاشیۀ ۲۰۱۲ هالیوود را باید «سی دقیقه بامداد» به کارگردانی کاترین بیگلو دانست. این فیلم روایتی از یک مأمور سازمان جاسوسی آمریکا است که تلاش او در نهایت به دستگیری بن لادن منجر خواهد شد. «مارک بویل» فیلمنامه این فیلم ۴۰ میلیون دلاری را نوشته و بازیگرانی چون «جسیکاچاستیندر» نقش «مایا»، «جیسونکلارک» در نقش «دن»، «جوئلادگرتوندر» نقش رهبرتیم اسکادران و «جیمزگاندولفینیدر» نقش مدیرسیا ایفای نقش نمودهاند.
سی دقیقه بامداد روایتی از ۱۰ سال کار اطلاعاتی سازمان سیا، به منظور یافتن بنلادن است. مایا شخصیت اصلی داستان است. او تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا بنلادن را نابود کند. برخلاف تصور، مایا مأموری کهنه کار نیست. بزرگترین مأموریتی که به او محول شده یافتن بن لادن است که شاید به نوعی یک طعن به جمهوری خواهان باشد. اما به هر روی با گذشت زمان مایا نقش خود را میفهمد و با اعتماد به خود تلاش دارد تا یکی از مخوفترین دشمنان آمریکا را از سر راه مردم بردارد. در این فیلم، مایا نقش یک آمریکایی فداکاری را دارد که برای وطن و آسایش مردم خود هر رنجی را تحمل میکند. از این رو جای تعجب نیست که در فیلم گذشتۀ مایا چندان روشن نیست. او تنها در زمان حال زندگی میکند و این زمان اقتضای آن را دارد که عاقلانه تصمیم گیرد و برای رسیدن به هدف حتی باید از احساس و عواطف خود نیز صرف نظر نماید. حتی گریه او هنگام کشته شدن همکارنش در کمپ چپمن نیز برخاسته از احساس نیست بلکه او ناراحتیاش از ناتوانی دشمنی است که مردمان او را به قتل میرساند. از این حیث شخصیت مایا در این فیلم را باید نماینده تمام عیار از یک آمریکایی متعصب و پر تلاش دانست. اگر منصفانه هم بنگریم جسیکا چاستین به زیبایی این نقش را اجرا میکند، نقشی که میتوانست جایزۀ اسکار را برای او رقم زند. سی دقیقه بامداد برای ما مسلمانان نقاط ناراحت کنندهای نیز دارد. مطابق سیاستهای هالیوود هرگاه نامی از بن-لادن و یا القاعده به میان میآید به ناچار باید پای اسلام را نیز به میان کشید. در واقع بسیاری از مسلمانان سی دقیقه بامداد را یک فیلم ضد اسلامی میدانند که در راستای پروژه اسلام هراسی تدارک دیده شده است. به تعبیر دیگر این فیلم یادآور همان سخن معروفی است که بارها آن را از سیاست مداران آمریکایی و رسانههای غربی شنیدهایم که: «هر مسلمانی تروریست نیست. اما هر تروریستی مسلمان است». چنین نگاهی را در این فیلم به وضوح میتوان یافت. در این فیلم، هم میتوان مسئولینی را در سازمان سیا یافت که مسلماناند و هم دشمنانی که بدون هیچ تردید باید مسلمان باشند. اگر از این منظر به سی دقیقه بامداد نگاه شود خواهیم دید که دیدن این فیلم برای مسلمانان بسیار سخت خواهد بود. کافی است تصور شود که در سالن سینمایی در آمریکا زنی محجبه در کنار بینندۀ غیر مسلمان این فیلم را به تماشا بنشیند. آنگاه شما موجی از ترس و ناامنی را در چهره این زن مسلمان خواهید دید. تروریستهای سی دقیقۀ بامداد همگی مسلماناند و انگار از هوش و ذکاوت و شجاعت بیبهرهاند. صرف نظر از مباحث ارزش گذارانه، یک سوال اساسی در فرا روی این دست آثار وجود دارد و آن اینکه اگر گروهی همچون القاعده بتواند به مدت ده سال، تمام برنامههای بزرگترین سازمان اطلاعاتی دنیا برای دستگیری رهبر خود را خنثی سازد، نباید ذکاوت و زیرکی چنین فرد و یا گروهی اذعان داشت؟ بدون شک شما نه در این فیلم و نه در هیچ فیلم دیگر هالیوودی این موضوع را نخواهید یافت. به تعبیر دیگر در توصیف سینمای هالیوود از مسلمانان چیزی جز بدویت، بلاهت و البته خشونت را نخواهید یافت.
سی دقیقه بامداد با تمام نقاط مثبتی که در ساختار و درام دارد اما به دلیل وجود موضوع پررنگی به نام شکنجه - که شاید بیش از یک چهارم این فیلم به آن اختصاص داده شده- سر و صدای بسیاری را به پا کرد. موضوعی که به گفته بیگلو سختترین بخشهای این فیلم بوده است. در واقع تیم اطلاعاتی سیا برای آنکه ردی از بنلادن به دست بیاورند به شکنجههایی همچون واتر بوردینگ، کتک زدن و عریان نمودن متهم دست میزنند. بسیاری این فیلم را اغراقآمیز و به دور از واقعیت نامیدند و برخی دیگر این فیلم را واقعیتی در زمان بوش پسر قلمداد نمودند. سی دقیقه بامداد در درون آمریکا خشم برخی از مقامات را هم برانگیخت و حتی برخی از متفکران نیز در پی پاسخ به این فیلم برآمدند. کارگردان، این فیلم را واقعی دانست و با مقصر دانستن مسئولان آمریکا به آنان توصیه کرد به جای آنکه به فیلم او حملهکنند، بایدانگشت اتهام خود را به سوی کسانی که واقعاً این خشونتهاوشکنجههاراانجام میدهنددراز کنند. به نظر میرسد هرچند این فیلم نمایشی بر ضد رفتار غیر انسانی شکنجه به حساب میآید اما باید در نظر داشت که موضوع شکنجه را باید در فضای خاص خود و به عنوان یک موضوع جدی و علمی به نظاره نشست. فضایی که مشخص میکند که با چه پیش زمینه و تفکری میتوان به شکنجه دست زد. و اساساً ملاک روایی و ناروایی شکنجه چیست. برای یافتن چنین سوالاتی باید تمهای فکری و اخلاقی رایج در تفکر غرب را به نظاره نشست. بسیاری از کسانی که حکم به ممنوعیت شکنجه دادهاند دلیلشان غیر اخلاقی بودن شکنجه است. اما با این حال ما همچنان شاهد اعمال شکنجه در سراسر دنیا هستیم. از این رو باید پرسید که کدام دلیل عقلی مجوزی برای انجام شکنجه به شمار میآید؟ روایی و ناروایی شکنجه در بستر موضوعی به نام جنگ عادلانه شکل میگیرد. در واقع تئوری جنگ عادلانه به شما گوشزد میکند که در چه شرایطی شما میتوانید درگیر جنگ شوید و قیود و الزامات این جنگ چیست. نماینده بزرگ این تفکر در دوران باستان آگوستین است که در کتاب شهر خدا حکم به جواز چنین جنگی میدهد. با پی بردن به چنین زمینهای جای تعجب نخواهد بود که چرا امروزه، عدهای جنگ و شکنجه را روا بدانند. ۱پس از یازدهم سپتامبر برخی از روشنفکران آمریکایی بیانهای را صادر نمودند که از جنگ و اعمال شکنجه طرفداری میکرد. در این بیانیه، جنگ و خشونت تئوریزه شده و دانشمندان آمریکایی، آن را تحت شرایطی مجاز دانستهاند. در این بیانیه آمده است: «زمانهایی وجودداردکه توسّل به جنگ، نه تنهابه لحاظ اخلاقی امکانپذیرمیشود، بلکه به ضرورتی اخلاقیت بدیل میگردد تا ازآن به عنوان پاسخی دربرابرخشونت، تنفّر و بیعدالتی استفاده شود و اکنون یکی ازآن زمانها فرارسیده است... منطق عقلایی ومسائل اخلاقی به ما گوشزد میکندکه زمانهایی وجودداردکه نخستین و مهمترین پاسخ به شرارت، متوقف کردن آن است. ایدۀ جنگ عادلانه بنیانهای گستردهای داردکه ریشۀآن به بسیاری ازادیان ونیزسنّتهای اخلاقی سکولارمیرسد... تلاش برای یافتن اهداف اخلاقی برای جنگ به معنای دفاع از امکان ایجاد جامعه مدنی و اجتماعی جهانی برپایه عدالت است».چنین برداشتی بیشترین شباهت را با نظریه نتیجهمحوران (Teleological theory) یا همان پیامدگرایان در علم اخلاق دارد. بر اساس این تفکر، نتایج یک فعل، معیاری برای اخلاقی بودن فعل است. در این صورت اگر عملی نتیجهای خوب را به همراه داشته باشد میتوان آن را عملی خوب نامید و روایی آن را توصیف نمود. در مقابل نتیجهگرایان، وظیفهمحورانی (Deontological Theory) نیز هستند که ملاک روایی و ناروایی یک کار را نه در نتیجه، بلکه در وظیفۀ ما نسبت به آن کار میدانند. به عنوان نمونه نتیجه باوران در مورد شکنجه به شما خواهند گفت که در برخی موارد میتوان از شکنجه استفاده نمود. از نگاه این تفکر در زمانی که خطری زندگی فرد یا افرادی را تهدید کند میتوان به خشونت و شکنجه متوسل شد و آن را به لحاظ اخلاقی توجیه نمود. در مقابل وظیفهگرایان به شما خواهند گفت که شکنجه فینفسه بد است زیرا آزار انسانی را در پی دارد و شکنجه همان قدر ناروا است که ترور. پس از آنجا که آزار رساندن به خودی خود بد است، نباید به آن اقدام نمود. البته دسته سومی هم هستند که به فضیلتگرایان موسوماند. در باور اینان باید دید چه کسی و با چه انگیزهای شکنجه میکند. سی دقیقه بامداد هرچند که به قول کارگردان و حامیانش فیلمی ضد شکنجه است؛ اما باید در نظر داشت که شکنجه را در فضای نتیجهمحور دنبال میکند. نتیجهای که سرانجام بن لادن را به دام خواهد انداخت. به عنوان نمونه در فیلم موارد بسیاری وجود دارد که نتیجهمحوری اخلاقی بسیار پر رنگ جلوه میکند. دیالوگهایی نظیر «میلیونها دلار داریم خرج میکنیم و هنوز مردم دارند میمیرند و ماهنوز به شکست دادن دشمنمون نزدیک هم نشدیم» همچنین در جای دیگری گفته میشود که «اوناتوی خاک خودمون درسال ۱۹۹۸ بهمون حمله کردن، سال ۲۰۰۰ در دریا و سال ۲۰۰۱ هم در هوا با خونسردی تمام ۳۰۰۰ نفر از شهروندان ما رو کشتن و مردم مون رو قتل عام کردن و ما در عوض چه غلطی کردیم؟ ماچیکارکردیم؟» و این دیالوگ که «من هدف میخوام! کار لعنتیتون رو درست انجام بدید و برای من کسایی رو بیاریدکه بتونم بکشمشون» همگی نمونههایی از اخلاق پیامدگرایی است که این فیلم سعی در نمایش آن دارد.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان