كلمات كليدي : علم بديع، تضادّ، طباق، مطابقه، تطبيق، تكافؤ، تضاد معنوي، تضادّ خفّي، تضاد مجازي
نویسنده : حجت الله فضلی
تضاد یکی از صنایع معنوی در علم بدیع است که آن را طِباق، مطابقه، تطبیق و تکافؤ نیز نامیدهاند.
صنعت تضاد آن است که دو معنای متضاد یا به منزلۀ دو ضد را با هم بیاورند، مانند:
زندگانی چه کوته و چه دراز
نه به آخــــــــــر بمُرد باید باز
(رودکی)
1) تضادّ میان دو اسم، مانند:
«هو الأوّلُ و الآخِــرُ و الظّاهرُ و البــاطنُ» (حدید/3)
و در فارسی مانند:
من از حـــــرام و حلال جهان همین دانم
که باده با تو حلال است و آب بیتو حرام
(سعدی)
2) تضادّ میان دو فعل:
« ... تُوْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ المُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ و تَعِزُّ مَنْ تَشاءُ و تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ ...» (آلعمران/ 26)
«به هر که بخواهی ملک میدهی و از هر که بخواهی ملک میستانی. هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر کس را که بخواهی ذلت میدهی».
و در فارسی مانند:
بردی و باختی دل ما را
قدر نشناختی دل ما را
3)تضادّ میان دو حرف:
«... لَها ما کَسَبَتْ و عَلیـــها ما اکْتَسَبَتْ ...» (بقره/ 286)
آنچه [از خوبی] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدی] به دست آورده به زیان اوست.»
که در حرف «ل» معنای سود و در «علی» معنای زیان وجود دارد و در فارسی مانند:
من ندانم دوستی یا دشمنی
با منی ای بیوفا یا بــــر مَنی
خواه میان اسم و فعل مانند:
«أَوَ مَنْ کانَ مَیتاً فَأَحْییناهُ» (انعام/ 122)
«آیا آن کس که مرده بود و ما زندهاش ساختیم ...»
این صنعت تا بدانجا نزد ادیبان فارسی زبان مقبول بوده است که گاه تا هشت مطابقه (شانزده کلمه) را در یک بیت آوردهاند، مانند:
بزم و رزمش وَرد و خار و عفو و خشمش نور و نار
امن و بیمش تخت و دار و مهر و کینش فخر و عار
همچنین ذکر عناصر اربعه (آب، خاک، باد و آتش) را در یک بیت، از تضادهای مطبوع دانستهاند؛ مانند این بیت رشیدالدین وطواط:
از آبــــــدار خنجــــــر آتــش لهیـــــب تو
چون باد گشت دشمن ملک تو خاکسار
تضاد هم در ایجاب و هم در سلب واقع میشود، بدینگونه که دو فعل مثبت و منفی از یک مصدر مشتق باشند، مانند:
«وَ لکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یعْلَمونَ یعْلَمونَ ظاهراً مِنَ الْحَیوة الدُّنیا ...» (روم/ 6-7)
«ولی بیشتر مردم نمیدانند. آنان به ظاهر زندگی دنیا آگاهاند».
یا در این بیت سعدی:
حریف عهد مودّت شکست و من نشکستم
خلیـــــل بیــــخ ارادت برید و من نبــــــــریدم
یا یکی امر باشد و دیگری نهی، مانند:
« فَلا تَخْشَــــوُا النّــــــاسَ وَ اخْشَـــــونِ » (مائده/ 44)
«پس از مردم نترسید و از من بیم داشته باشید».
گاهی تضاد در معنا واقع میشود، نه در لفظ، که آن را تضاد معنوی میگویند، مانند:
« ... اِنْ اَنْتُم اِلاّ تَکْذِبونَ * قالُوا رَبُّنا یعلَمُ اِنّا اِلَیکُم لَمُرسَلونَ» (یس/ 15-16)
«[به رسولان] گفتند: شما جز دروغ نمیگویید. [رسولان] گفتند:
پروردگارمان میداند که ما به سوی شما فرستاده شدهایم».
مفهوم بخش دوم آیه این است که ما راستگوییم.
نوع دیگر تضاد، که آن را خفی مینامند، عبارت است از جمع کردن دو معنا که یکی از آن دو متعلق به چیزی باشد که آن چیز با معنای دیگر در تضاد است، مانند سببیت و لزوم، نظیر:
« أشِدّاءُ عَلَــی الْکُفّــــارِ رُحَـــماءُ بَینَهُم » (فتح/ 29)
«بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان».
در این آیه، «شدت» مقابل «رحمت» نیست، بلکه مقابل «لین و نرمی» است که سبب رحمت است و در فارسی مانند:
بقای ملـــــک باد این خاندان را
که تا باشد خلل در دین نباشد
(سعدی)
که «خلل» مقابل «بقا» نیست؛ اما سبب «فنا» میشود که متضاد «بقا» است.
گاه طباق، مَجازی است؛ یعنی، معانی متضاد با الفاظ مجاز ذکر شده است، مانند:
«اَوَمَنْ کانَ مَیتاً فأَحْییناهُ» (انعام/ 122)
«آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم»
که مراد از « مَیت »، گمراه و مراد از « احیا »، هدایت است.
قابل ذکر است که بعضی علمای بدیع، صنعت مطابقه و تضاد را قسمی جداگانه از صنایع بدیعی نشمردهاند و آن را جزو مراعات نظیر و تناسب دانستهاند، زیرا ممکن است از شنیدن چیزی، ضد آن نیز به ذهن خطور کند.