24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : مثال، روش استقرائي، رسم ناقص
نویسنده : مهدي افضلي
انسان در زندگی روزمره، با افراد با سطحهای علمی متفاوت مواجه میشود. نسبت به هرکس نمیتواند از زبان علمی متداول در کتابخانه و آزمایشگاه سخن بگوید، ناچار وقتی سرو کار کسی با کودک فتاده باشد، گریز از به کارگیری زبان کودکی ندارد. برای افرادی که در رشتة علمی او سررشتهای ندارند، دست به دامان مثال میشود و در مقام تعریف یک شیء آنرا با ذکر یک مثال یا مصداقی به مخاطبان میشناساند. منطقدانان یکی از انواع تعریف به مثال را تعریف استقرایی میدانند. در روانشناسی نیز بر اتخاذ چنین روشی برای آموزش مفاهیم و معانی کلی به کودکان و نو آموزان تکیه و تاکید صورت میگیرد. در گفتار و نوشتار، گوینده و نویسنده پیش از تعریف یک چیز یا بیان یک قاعدة کلی مثالهایی را بیان میکند تا ذهن شنونده یا خواننده برای فهم مطلب مورد نظر آماده شود و احیانا خود به درک آن نایل آید. هنگامیکه میخواهد نتیجة مورد نظر بیان شود، مخاطب درک و دریافت خود را از مطلب با آنچه از سوی نویسنده یا گوینده بیان میشود مقایسه میکند و بر آن منطبق میسازد. اگر بخواهیم تعریف به مثال را ذیل یکی از اقسام تعریفهای حقیقی بگنجانیم میتوان آنرا ذیل تعریف به خاصه[1] داخل کرد. زیرا مثال و مصداقی از یک مفهوم یا قاعدة کلی از ویژگیها و خاصههای آن مفهوم است و میتوان آنرا رسم ناقص انگاشت. به همین دلیل است که گاه با ذکر مثال و مصداق یک مفهوم و قاعده که به نیکی شیء مورد نظر را بیان میکنند میتوان از بیان تعریف پرهیز کرد.[2]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان