دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تفکر دینی

در این مقاله سعی خواهد شد با تعریفی از دین به اساسی ترین مشکل جوامع دینی که متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته و بیش‌ترین ضربه‌ها را به این شریعت‌ها وارد نموده، یعنی تحریفات و بدعت ها، اشارة مختصری گردد، مسئله ای که به عنوان مهم ترین وظیفة اندیشمندان و متفکران و جدی‌ترین تهدید جامعة کنونی تلقی می گردد.
تفکر دینی
تفکر دینی

نویسنده: حسینعلی آقابابائیان

چکیده

در این مقاله سعی خواهد شد با تعریفی از دین به اساسی ترین مشکل جوامع دینی که متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته و بیش‌ترین ضربه‌ها را به این شریعت‌ها وارد نموده، یعنی تحریفات و بدعت ها، اشارة مختصری گردد، مسئله ای که به عنوان مهم ترین وظیفة اندیشمندان و متفکران و جدی‌ترین تهدید جامعة کنونی تلقی می گردد. سپس ضرورت تفکر دینی به عنوان راه حل این مشکل مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در نهایت به اختصار به معرفی یکی از منابع اصیل و خطی که مورد تصحیح نگارنده قرار گرفته و می تواند چراغی فرا روی جویندگان حقیقت قرار گیرد اشاره می گردد.

مقدمه

با دقت در کلمة توحید «لا اله الا الله» به عنوان عالی ترین معرفت بشری که توسط نبی صادق اسلام(ص) بر زمینیان نازل گردید، و آن حضرت دربارة آن فرمود «ما قلت و ما قال النبی مثل لا اله الا الله» یعنی نه من و نه هیچ پیامبری کلمه ای مثل لا اله اله الله نگفته ایم، به وضوح در می یابیم که رسیدن به توحید ناب و معرفت الهی میسر نخواهد شد، جز از نفی هرچه غیر اوست «لااله». در سیر انسان سالک نیز توبه و تخلیه به عنوان باب الابواب تلقی گردیده است. لذا به نظر می‌رسد پیراستن دین از تحریفات و بدعت‌ها و نقادی منطقی مهم‌ترین رکن دین‌داری است، که متأسفانه کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است و آن دسته از صاحبان فکر و اندیشه که همت خود را مصروف این مهم قرار داده اند، بیش تر خدمت را به حوزة دین و انسانیت نموده‌اند.

دین و تحریفات دینی

گرایش به پرستش به عنوان مهم ترین ویژگی فطری انسان و حتی سرچشمه تمام ابعاد فطری مطرح می‌باشد و از آن با تعابیر گوناگون از جمله تقدس، تمایل و گرایش، اطاعت و ... سخن گفته شده است. در منطق وحی، دین بعنوان فطرت ذاتی انسان و سنت الهی در خلقت انسان که هیچ تبدیل در آن وجود ندارد به نصّ صریح ذکر گردیده است.[1]

در حوزة دین شناسی مطلبی که متأسفانه کم تر مورد توجه قرار گرفته و موجب پیدایش اکثر مغالطات و انحرافات فکری واقع گردیده و نهایتاً در بعد علم و عمل موجب خسران نوع بشری گردیده این است که دین بعنوان امری حصولی و بیرونی مورد توجه قرار گرفته و بحث علل گرایش به دین و یا دلایل دین گریزی انسان از مباحث عمده ای است که به صورت های گوناگون مطرح می باشد در حالی که گرایش و تمایل انسان به هر چیزی و هر عقیده ای بیانگر دین او است، (حتی کفر و دین ستیزی نوعی دین محسوب می گردد.[2]) زیرا انسان بر خلاف همة موجودات با توجه به استعدادهای متنوع وجودی خود دارای تمایلات و گرایش های متفاوتی است و ظهور هر استعداد و غلبة هر تمایلی بیان گر پرستش و دین او می باشد[3]. اما از آن جا که ویژگی کثرت در عالم طبیعت و فعلیت داشتن غرایز و تنوع نیازها و خواسته ها و مدنی الطبع بودن اگر هدایت نشود، می تواند موجب انحراف و تباهی انسان گردد و بالقوه بودن فطرت که در ظهور و شکوفا شدن خویش نیازمند هدایت و راهنمائی و دستگیری است لذا، به حکم عقل و فطرت و حکمت الهی ایجاب می کند که انسان در این مسیر به خود واگذاشته نگردد و کیفیت دفع موانع و اسباب ظهور کمالات به او تعلیم گردد. بنابراین اولین خطابی که از سوی حق جلّ و اعلی به حضرت آدم ابوالبشر در هبوط به عالم طبیعت می شود حاکی از این حقیقت است «قال اهبطا منها جمیعاً بعضکم لبعض عدوّ‌‌ فامّا یأتینکم منی هدی فمن اتّبع هدای...»[4] و هم چنین کریمة «یتلوا علیکم ایاته و یزکّیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه...»[5] و «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»[6] نیز در این مورد کلید ابواب معرفت را فراروی حقیقت جویان قرار می دهد.

آن چه در بین شرایع آسمانی مشهود است و متأسفانه بیش ترین ضربه ها را بر این شریعت ها وارد نموده، این است که فلسفة وجودی شریعت ها شناخته نگردیده و اکثر پیروان این شرایع دین و شریعت را وسیله ای برای رسیدن به اهداف فرضی خود قرار داده اند و لذا می بینیم، هرگاه با اغراض خویش ناسازگار دانسته، یا دست به انکار آن زده و یا در گروه مخالفان قرار گرفته اند.

قال الحسین ابن علی(ع):« الناس عبیدالدنیا والدّین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّیانون. »[7]

شاهد بر این ادعا، تاریخ انبیاء است، بیشتر آزار و اذیت را حضرت موسی(ع) از بنی اسرائیل می بیند تا آن جا که خداوند خطاب به امت مرحومه می فرماید «یا ایها الذین امنوا لا تکونوا کالذین اذوا موسی...».[8]

بیش ترین ضربه و تحریف بر آئین یهودیت توسط بزرگان و پرچمداران آن وارد می‌گردد. مخالفان و همدستان برای کشتن حضرت عیسی(ع) پیروان او بوده اند، بزرگ ترین عامل تحریف شریعت عیسوی و روی گرداندن مردم، عمکرد ناصحیح اربابان کلیسا در قرون وسطی بوده است.

اگر از مدت رسالت پیامبر اسلام(ص) صرف نظر کرده و نقد و بررسی آن دوران را، به مجالی دیگر واگذاریم در می یابیم بعد از آن حضرت(ص) بیش ترین ضربه که بر آئین محمدی وارد گردید، از سوی مسلمانان بوده است.

بیش ترین انحرافات و بدعت هایی که در این شریعت صورت گرفته از سوی کسانی بوده که به ناحق خود را جانشین رسول اکرم(ص) معرفی کرده و با توجه به قلوب مریض و اهواء فاسدة خویش و در نظر گرفتن منافع خویش خود را مبلغ و مروج آن شریعت معرفی کرده اند و عوام از مردم نیز هر یک با در نظر گرفتن خواسته های خویش پیرو گروه و فرقه ای شده اند.

راستی خطاب حق تعالی به پیامبر گرامی خویش(ص) که می فرماید: «و ذر الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً»[9] اشاره به کدامین حقیقت می کند. اگر در زمان رسالت آن حضرت گروهی هستند که دین را لهو و لعب گرفته اند و خداوند حبیب خویش را فرمان می دهد آنان را به خود واگذار، آیا بعد از آن حضرت بر شریعت آن بزرگوار چه آمده است. مگر آنکه کریمة «ما ینطق عن الهوی»[10] در شأن او نازل گردیده نفرموده است که «ستفرّق امّتی ثلاث و سبعین فرقه، فرقه منها ناجیه والباقون هالکون»[11] و جالب آنکه هر فرقه و مسلکی خود را، فرقه ناجیه معرفی می کند و ذات احدیت در نهی مؤمنین حقیقی و انذارآنان فرمود: «ولاتکونوا من المشرکین من الذین فرقوا دینهم وکانوا شیعاً کل حزب بما لدیهم فرحون».[12]

حال اگر با توجه به آن چه از اخبار رسیده و خبر نبیّ صادق(ص) در وصف حضرت علی(ع) و شیعیان او که فرمودند «و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیمه»[13] و ادّلة عقلی و شواهد تاریخی بپذیریم که شیعیان می توانند پیروان واقعی شریعت محمدی(ص) باشند به وضوح در می یابیم که چه انحرافات و بدعت های زیادی نیز در آیین تشیع، از سوی جاهلان متنسّک و یا عالمان متهتّک وارد گردیده که صادق آل محمد(ص) در این باره شکوه نموده و فرموده اند «قطع ظهری اثنان عالم متهتّک و جاهل متنسّک هذا یصدّ النّاس عن علمه بتهتّکه و هذا یصدّ الناس عن نسکه بجهله».[14]

مگر کسانی که شمشیر بر روی علی(ع) کشیدند و حتی او را کافر خواندند جز با تمسک به اسلام خویش و تنها برای تحقق حکم الهی ظاهراً هدف دیگری داشتند. حقیقت تلخ جنگ صفین و فریب غالب که منجر به مغلوبیت حقیقت واضح گردید، شکوه های حضرت علی(ع) از پیروان خویش همگی بیان گر این واقعیت می باشد.

مگر این همه آزار و اذیت از سوی چه کسانی بر خاندان عصمت و طهارت وارد گردید. (و این در حالی بود که پیامبر اکرم(ص) اجر رسالت خویش را مودت آنان طلب نموده بود).

راستی دختر پیامبر(ص) و پارة تن او را چه کسانی آزردند، غربت و مظلومیت حضرت علی(ع) در چه جامعه ای بود. بی وفایی و سست عنصری یاران امام حسن(ع) و تسلط سه رکن زر و زور و تزویر از سوی معاویه به چه نامی، چگونه و کجا صورت گرفت.

واقعة عاشورا صرف نظر از جنبة باطنی و عرفانی آن (که اصلی ترین جنبة آن است) ریشه در چه مسائلی دارد، تابعین و مشایعین، بیعت کنندگان و ممهّدین و قاتلین چراغ هدایت امّت پیامبر خاتم(ص) که هر صبح و شامی مورد لعنت قرار می گیرند چه کسانی بودند، به چه نامی، چگونه دست به جنایتی زدند که در تاریخ شریعت های آسمانی مانندی ندارد که امّتی با خاندان پیامبر خویش چنان کنند که مسلمانان با فرزند پیامبر خویش(ص) که در وصفش «حسین منی و انا من حسین» [15]، «سیدا شباب اهل الجنه...»[16] شنیده بودند با فرمان یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری[17] انجام دادند.

از اصل واقعه و نقد و بررسی آن که صرف نظر نمائیم دردناک ترین مسئله، بدعت ها و تحریفاتی است که پیرامون آن از سوی شیعیان و به اسم ارادت و محبّت به آن حضرت صورت گرفته تا آن جا که متفکران و بزرگوارانی چون شهید مرتضی مطهری خبر از وجود تحریف های ظاهری و معنوی در این مورد داده و حتی این گونه مسائل را از جنایتی که شمر در روز عاشورا انجام داد، دردناک تر توصیف می نماید و می گویند: «تحریفاتی که بدست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است همه در این جهت، پائین آوردن قضیه بوده است، در جهت مسخ کردن قضیه بوده است و در این قضیه هم علمای امت تقصیر داشته اند و هم مردم ما».[18] و در جای دیگر می گویند: «آن قدر (تحریفات) زیاد است که اگر روضه های دروغ را باصطلاح بخواهند جمع کنند روضه هایی که می خوانند و دروغ است شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه ای بشود» [19]و متأسفانه شاهد آن هستیم که هر روز بر این گونه مسائل به شکل های گوناگون و در همة ابعاد افزوده می گردد.

حقیقتاً بر اسلامی که توسط خاتم الرّسل(ص) بعنوان کامل ترین شریعت حقّه نزد خداوند برای هدایت انسان ها ابلاغ گردید چه خواهد آمد که پیامبر(ص) و ائمه(ع) از آن خبر داده و مسلمانان را به داشتن بصیرت کافی یادآوری کرده اند. اوج این بدعت ها و تحریفات را در کلام موجز صادق آل محمد(ع) می توان پی برد که فرمودند «زمانی که خاتم ما برمی خیزد امر جدیدی می آورد چنانچه پیامبر اسلام امر جدیدی آوردند»[20]. و هم چنین فرمایش حضرت علی(ع) تذکر و هشداری برای هر خردمند بصیری می باشد آن جا که فرمودند «یأتی علی الناس زمان لایبقی فیهم من القران الا رسمه و من الاسلام الا اسمه و مساجدهم یومئذ عامره من البناء خراب من الهدی...». [21] در این جا لازم است اهمیت و ماهیت تفکر در کمال انسانی و شناخت صحیح دین مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان در پرتو انوار آن از تحریفات و بدعت ها در امان ماند.

تفکر

دعوت به تفکر و اهمیت آن در کمال انسانی به عنوان اساسی ترین دستورالعمل شریعت های آسمانی و مکاتب بشری همواره مورد تأکید و توجه بوده است. از اولین دست نوشته ها و یادگارهای بجاماندة فرهنگ و تمدن بشری در یونان باستان گرفته تا آخرین و کامل ترین اخبار غیب که در پیام خاتم النبیین(ص) بر بشر ابلاغ گردیده، این اصل اساسی چون درّی گرانمایه و خورشیدی تابان جلوه گر است، تا آن جا که به صراحت می توان گفت که تمام معارف و تعالیم الهی و فرهنگ و تمدّن بشری چیزی جز اشعه ها و جلوات این رکن بی بدیل نیست.

به راستی مگر اندیشه و تعقل چیست که احسن الخالقین که بر آفرینش انسان به خود تبریک گفت[22]و او را در بهترین صورت و سیرت قوام بخشید[23] و بعد از تسویه و تعدیل آن گونه که اراده نمود، آراست[24] در بیان بدترین جنبنده، کران و کورانی را یاد می کند که مهم ترین خصلت آنها عدم تعقّل است[25] و از سوی دیگر در ترغیب و اهمّیت به تفکر در آیات زیادی به کسب علم و تدبر و تفکر در آیات و آثار هستی تأکید کرده و فرموده «اولم یتفکّروا فی انفسهم»[26] ، «فاعتبرو یا اولی الابصار»[27] «اولم ینظرو فی ملکوت السّموات و الارض»[28] و در وصف اولوالالباب مهم ترین خصیصة آنها را تفکر بیان کرده و فرموده «و یتفکرون فی خلق السموات و الارض...»[29] و حتی در روایات تفکر ساعتی را از عبادت سالیان افضل معرفی کرده است:

قال رسول الله(ص):

«فکر ساعه خیر من عباده سنه»[30]

بنابراین شکی نیست که تنها کلید گشایش انوار حقایق و منشأ نورانیّت انسان و رسیدن به علوم و معارف جز از طریق تفکر حاصل نمی گردد، و سرتاسر دعوت انبیاء‌ چیزی جز دعوت به تفکر و جهت دادن و تعالی آن نیست و کمال هر انسانی متناسب با میزان اندیشه و تعقل و ظهور آن مطرح گردیده است.

از بررسی اندیشه های بشری که گاه به صورت قوانین علمی و تجربی با بکارگیری حس موجب پیدایش علوم گردیده و گاه با استناد به عقل در قالب دلایل و براهین عقلی و فلسفی به منصّة ظهور رسیده است و در مقامی دیگر با مبنا قرار دادن عواطف بشری به صورت هنر جلوه نموده است و یا در عالی ترین سطح آن با تأکید بر قلب، عشق و محبت به صورت عرفان و مکاتب عرفانی جلوه گر شده است، نیز همین نتیجه گرفته می شود که اندیشه و تفکر اساسی ترین اصل تکامل او بوده که هرگاه بشریت در پرتو انوار آن قرار گرفته، پیشرفت های قابل توجهی نموده و از سوی دیگر هر جامعه و امتی که به خذلان و انحطاط رسیده علتی جز اجتناب از عقل و فرامین آن در حوزة علم و عمل عامل اساسی سقوط آنها نبوده است و لذا بهترین ممیّزة انسان در بعد فردی و اجتماعی که بیان گر میزان رشد و شخصیت او می باشد، چیزی جز تفکر نیست.

اما آن چه در این جا قابل تأمل بوده و به عنوان سؤالی مهم ذهن هر کسی را می تواند به خود مشغول کند این است که:

اولاً: ماهیّت تفکر چیست؟

ثانیاً:‌ اموری که موضوع اندیشة انسان قرار می گیرند در چه مرتبه ای قرار داشته و کدامیک از اهمیّت بیش تری برخوردارند؟

ثالثاً:‌ این تفکر چگونه حاصل می گردد، موضوعات و موانع تفکر چیست؟

آیا این نوع تفکر همان تعریفی است که منطقیان آن را حرکت ذهن از معلوم به مجهول و یا به سخن بهتر حرکت از اجمال به تفصیل بیان نموده اند[31] ذهن با ترتیب مقدماتی و با توجه به قدرت خلاقة خود و تصرّف در آن مبادی می تواند به نتایج جدیدی برسد؟ و یا اینکه اندیشه و تفکر مورد اهتمام عقل و نقل از سنخی دیگر است؟ چرا که اگر تنها تفکر استدلالی (منطقی) میزان ارزش انسان و انسانیّت او محسوب گردد ذهن انسان با مشکلات و تضادهای زیادی روبه رو خواهد شد زیرا با این مبنا انسان های هر زمان باید نسبت به گذشتگان خود از انسانیّت برتری برخوردار باشند (چون با توجه به معلومات گذشتگان و مبنا قرار دادن آنها به معلومات جدیدی رسیده اند) و این در حالی است که با تأیید عقل و نقل این گونه تفکرات و معلومات به تنهایی شرط لازم و کافی برای انسانیّت او محسوب نمی گردد زیرا با توجه به نصّ صریح آیات که خلقت انسان را بر فطرتی بیان نموده که هیچ گونه تغییر و تحولی در آن راه ندارد[32] و میزان کمال و ارزش انسان را در تقوی[33] ، مجاهدت[34] و... او معرفی نموده است و هم چنین شرافت انبیاء‌ بر امم و فضیلت و شرافت خاتم الانبیاء‌ بر سایر انبیاء و اولیاء، با این نگرش که معلومات اکتسابی و تفکر منطقی ملاک ارزش و انسانیّت نوع بشری است ناسازگار خواهد بود بنابراین، این مطلب ثابت و صادق خواهد بود که چون هویّت اصلی و ماهیّت ذاتی برای انسانیّت انسان اندیشه و تفکر می باشد این تفکر باید از سنخی دیگر بوده و علاوه بر علوم حصولی و اکتسابی به ساحت علوم دیگری وارد شد که بر مبنای شهود و حضور باشد.

این نوع علم بر خلاف علوم حصولی و تفکر منطقی از حیرت آغاز گردیده و در دریای بیکران نور سیر نموده و فرد عالٍم در آن از مرحلة علم به مرحلة ‌بالاتر آن هدایت می گردد و همان علمی است که عقل کل هستی و آنکه علم اولین و آخرین به او تعلیم شده[35] مأمور می گردد زیادت آن را از پروردگار خویش مسئلت نماید.[36]

در این ساحت همه چیز عالم آفاق و انفس می تواند برای صاحب یقین و بصیرت نشانه قرار گیرد و او را در سیر کمالی خود به تعالی برساند.[37]

در این سیر همه کس، همه چیز و هر زمان می تواند موضوع تفکر قرار گیرد تا آن جا که تأمل در عدم نیز از بهترین نشانه های معرفت و شناخت قرار می گیرد و از خطاب «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً»[38] تا کریمة «فلینظر الانسان ممّ خلق»[39] و در یک کلام، هستی با تمام مظاهر و جلوانش آیه و نشانه ای برای تفکر و تأمل بشری است و حتی در توجّه او و بیداری از خواب سنگین جهل و غفلت پرسش های افلا تذکرون، فاین تذهبون، افلا تعقلون ... و یا مورد عتاب و نکوهش قرار گرفتن که «ما غرّک بربک الکریم»[40] همه بیان گر این حقیقت است که دعوت به تفکر و اندیشه لبّ الالباب و وظیفة اصلی آدمی است. اگر از علم حصولی و استدلالی سیر انسان در حجاب های ظلمانی تعبیر گردیده و حتی از آن به حجاب اکبر نیز یاد شده است، این نوع اندیشه و شهود در ساحت نور مطرح است ولی باز نیز خود حجابی دیگر در تکامل انسان محسوب می گردد تا آن جا که رهایی از این گونه حجب نورانی و انقطاع کامل و ملحق شدن به نور ابهج ذات احدیّت و اتصال به معدن عظمت، غایت واصلان حقیقی و ائمة معصومین(ع) می باشد که فرموده‌اند:

«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه». (مناجات شعبانیه)

بنابراین می توان اذعان نمود که سیر تفکر انسان، سیری درونی است از خود، در خود، به خود و این همان پاسخ سؤال دومی است که در این باب مطرح گردید که خودشناسی عالی ترین مراتب شناخت و تفکر انسانی و اصلی ترین وظیفة ‌او می باشد.

در اهمیّت معرفه النفس و شناخت خویش به این نکته می توان اشاره کرد که در تاریخ فلسفه اولین سخنی که به یادگار مانده دعوت به خودشناسی است، چنان چه نقل است بر در معبد آپولو در شهر دلفی این حکم حک شده بود که «خود را بشناس».

از فلاسفه، تالس اولین فیلسوفی است که این سخن به او نسبت داده شده است. مهم ترین و اساسی ترین دعوت شهید راه حکمت «سقراط» ‌نیز چیزی جز دعوت به خودشناسی نیست تا آن جا که اولین گام در مسیر رسیدن به حقیقت و حکمت را خودآگاهی بیان می‌نماید.

بنابراین مهم ترین اصل حاکم در همة ادوار تاریخ فلسفه از یونان باستان تا فلسفه های قرون وسطی و معاصر و جدید در غرب گرفته تا تفکرات فلسفی در حوزة مسلمین چون مشّاء و اشراق و حکمت متعالیه، اصل شناخت خویش است (که تحقیق در این مقال هر چند توسط اندیشمندان و اربابان فکر و نظر مورد توجه قرار گرفته است ولی رسیدن به کنه آن اگر مدعی محال بودن آن نشد، بسی دشوار خواهد بود) و می توان اذعان کرد که پیدایش مکاتب فلسفی متفاوت و حتی بعضاً متضاد چیزی جز تلاش بشر برای شناخت گوهر اصیل خویش نبوده است.

از فلسفه و براهین عقلی آن که بگذریم و به عالم عشق و عرفان نظر افکنیم در می یابیم که دعوت به خودشناسی اصل اساسی و توصیة مهم عرفان می باشد. اگر عرفان (در بعد نظری آن) را به شناخت خدا و صفات و افعال او تعریف کنیم این شناخت میسّر نخواهد بود جز از طریق معرفت نفس، چرا که اصل «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[41] به عنوان هدف و غایت نهایی و اساسی، در عرفان مطرح بوده و عارفان در حالات و مقامات خویش هر یک به گونه‌ای پرده از این سرّ و راز برداشته اند و حتی شناخت خود را بر شناخت خدا مقدم داشته و در نجوای خویش با معشوق و غایت آمال عارفان از خالق «علّم الانسان مالم یعلم»[42] مسئلت نموده که:

الهی عارفان گویند «عرفنی نفسک» این جاهل گوید «عرفنی نفسی».‌ [43]

در آیات و اخبار رسیده نیز توصیة اساسی بر شناخت انسان و حفظ گوهر اصیل وجود خود می باشد و کریمة «علیکم انفسکم»[44] به معنای دقیق و حقیقی آن نصب العین سالکان می باشد، تا آن جا که کامل ترین انسان در بینش وحی کسی است که خود را بیش تر شناخته باشد و در حفظ گوهر وجودی خویش از دیگران سبقت گرفته باشد.

قرآن کریم خود فراموشی و خدا را فراموش کردن، ملازم یکدیگر معرفی کرده است[45] که بیانی دیگر از حدیث نبوی «من عرف نفسه فقد عرف ربه»[46] می باشد و هم چنین آن حضرت(ص) عارف ترین انسان به خدا را عارف ترین آنها به خود[47] معرفی نموده و قدوة العارفین و امام المتقین از معرفت نفس به عنوان سودمندترین دانش ها[48] تعبیر نموده است.

عرفان عملی و مراتب سیر و سلوک و طی مقامات هر یک ظهور گوهر وجود انسانی است، از یقظه و توبه و ریاضات گرفته تا وصول به مقام فناء فی الله و بقاء بالله و خلافه اللهی همگی تجلیات و بیان گر مقام انسانی است،‌ چرا که سالک در تلوین و تمکین و فرار از حالات و مقامات خود در سیری درونی سعی در شناخت خود و رفع موانع و حجاب های ظهور خویش و آراستن نفس به اوصاف جمالیه (کمالیه) دارد و هدفی از خلقت انسان جز خودشناسی و خودسازی نمی داند.

مشارب عارفانة غیرتوحیدی که در همة دوره‌های تاریخ بشر در همة فرهنگ‌ها وجود داشته و در عصر تکامل علوم و ظهور تمدّن‌ها نیز به عنوان بهترین پناهگاه انسان برای برطرف شدن نیازهای روحی و عاطفی و مورد پذیرش و استقبال انسان‌های خسته و به ستوه آمده از دنیای صرفاً مادی قرار گرفته خود نیز دلیل آشکاری بر این مدعاست.

اکنون پرسش اساسی که مطرح می گردد این است که مجاری تفکر چیست، موانع و حجاب ها کدامند،‌ در چه وادی باید گام نهاد، و چگونه آن را طی نمود، تا در نهایت جان آدمی صفا و روح او جلا یافته و به هدف آفرینش خویش واصل گردد؟

در این موضوع شاهد پیدایش نحله‌های گوناگون هستیم که هر کس و هر گروهی بر حسب خواسته و بینش خویش مشربی را پیش گرفته و مدعیان زیادی نیز با توجه به خواسته فطری و لطافت قلبی انسان ها هر یک شیوه ای را مطرح نموده که در اکثر موارد نه تنها موجب کمال انسان و شناخت حقیقت نشده اند بلکه صدمات غیرقابل جبرانی را بر فرد و حتی جوامع وارد نموده اند زیرا کشش درونی و میل به آگاهی و رسیدن به سرمنزل مقصود، دراز و ناهموار بودن راه و جهالت و بی خبری عامه، گروهی شیّاد را یار گشته تا خود را راهنما و عارف و عالم و صوفی و شیخ و ... رقم زنند و هر یک اعمال و ظواهری عوام فریب و جاهل پسند را نشان عرفان و خداشناسی و وصول به مقصود می نمایانند و آنها راکه به حکم فطرت سلیم خویش تشنة آبی هستند به سرابی رهنمون کرده و با تکیه بر این اصل که:

«قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی»[49]

خود را پیرو و مرشد و خضرطریقت معرفی می نمایند و از این راه برای خود مال و منالی فراهم آورده مرید و متابعانی دست و پا می‌کند که تاریخ خود بهترین گواه این مدعاست.

در این میان گروهی با تمسک به اوهام و خیالات خود و تقلید جاهلانه و بکارگیری کلمات و اصطلاحات والایی چون عشق، محبّت، جذبه، بی خودی، عرفان، ... و ابداع اذکار و اوراد و تشکیل محافل گوناگون سدّ طریق انسان های زیادی گردیده و حتی بعضاً نه تنها تقیّد به شرع را لازم ندانسته بلکه خود شارع و مفسّر نیز گردیده اند و تا آن حد پیش رفته اند که از باب مثال حکیم متألّهی چون ملاصدرای شیرازی از آنان به اصنام جاهلیت تعبیر می نماید و کتاب گران قدر «کسر اصنام الجاهلیه» را در این خصوص تألیف می نمایند.

ایشان در سبب نوشتن این کتاب می فرمایند:

«در این زمان که تاریکی های نادانی و نابینایی در شهرها پراکنده است و کوته فکری و نادرستی همة آبادی‌ها را فرا گرفته است. گروه‌هایی را می بینم که با تمامی توان خویش در عقاید و گفتار به نادانی و هذیان گرائیده‌اند و بر فسادگری در کردار اصرار می‌ورزند ... با همة تهی دستیشان در علم و عمل خود را به ارباب توحید و اصحاب تفرید یکسان می انگارند ... و پیرو یکی از هم‌نوعان خود گشته اند که ولایت خدا و قرب و منزلت داشتن نزد او را مدعی است»[50].

راستی چه باید کرد؟ با چه طائری و در کدام وادی می توان گام نهاد تا از این همه ظلمات و گمراهی‌ها در امان بود و به دارالسلام امن واصل گردید و از زمرة کسانی شد که «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» [51]‌توصیف حالشان است و مخاطب «یا ایّتها النفس المطمئنّه» گردیده به مقام «راضیّه مرضیّه» واصل شد.[52] و از کسانی نبود که تمام همّت و تلاششان از بین رفته و در زمرة خاسرترین انسان ها قرار گرفته اند. که حق جلّ و اعلی فرمود:

«قل هل ننبّئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضلّ سعیهم»

« فی الحیوۀ الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً »[53]

این جاست که رسول باطنی یا عقل هدایت گر انسان، اگر از پیرایه های نفسانی و اوهام شیطانی آزاد گردیده باشد به وضوح در می یابد که تنها با تمسّک به شریعتی که در معارف از آن به رسول ظاهری تعبیر شده و ملازمت شدیدی که بین این دو والاترین موهبت الهی که از عالم غیب به انسان عطا شده وجود دارد[54] می توان وارد صراط مستقیمی شده که از انالله شروع شده و به الیه راجعون ختم می گردد و با طی طریقت به حقیقتی که «هو الحق»‌ است نائل شده و با زبان حال گوید:

این دوئی باشد ز تسویـلـات ظــن من توام ای من تو در وحدت تو مـن

از میان رفت آن منی و آن توئـــی شـد یکی مقصود و بیرون شد دوئـی[55]

در سیرۀ پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ معصومین(ع) به وضوح این مطلب به چشم می خورد که آن حضرات سعی بلیغ در بیان اسرار شریعت و احکام و توجه دادن پیروان خود به آب حیاتی که در آن احکام به ودیعه نهاده شده، می نمودند در این مورد عارفان و عالمان ربّانی زیادی (شکر الله مساعیهم)‌ به بیان پاره ای از اسرار مودعه در احکام و شریعت نموده اند که ذکر آنها از این مجال بیرون است هرچند عجز از فهم آن حقایق و محرومیت از آن چه آنان دیده و شنیده‌اند[56] و شرابی که پروردگارشان به آنان نوشانیده و آنان را از هر چه غیر اوست تطهیر نموده[57] خود مهم ترین علت سکوت در این باب است. در بین این بزرگان که چون سایر اولیاء‌ الهی گمنامان در زمین و معروفان در آسمان هستند می توان از عارف والا مقام نورالدین محمد کاشانی معروف به نورالدین اخباری از خاندان عارف و عالم پرور فیض کاشانی و از شاگردان ملا محسن کاشانی و علامه مجلسی(ره) نام برد.

خاندان عالم پرور و نادر فیض کاشانی از شاخص ترین بیوت علم و دانش و عرفان است که قریب به چهارده قرن تا روزگار فیض از شهرت به سزائی برخوردار بوده و خدمات شایانی بالاخص در ترویج مذهب شیعه داشته است که به شهادت تاریخ از صدر اسلام تاکنون تنها چند بیت علمی را چون بیت فیض در تعدد علما و کثرت تألیف و تمدید زمان می توان برشمرد.

نورالدین اخباری و آثار ایشان:

علامه نورالدین محمد بن شاه مرتضی بن محمد مؤمن بن شاه مرتضی اول بن شاه محمود (ملقب به تاج الدین و متخلص به فقیر) بن ملاعلی کاشانی از علما و بزرگان عصر خویش بوده که دارای تألیفات و تصنیفات زیادی می باشد. ایشان از پدر خود شاه مرتضی ثانی و عموی پدر خویش ملامحسن فیض کاشانی به سال 1079 و از علامه مجلسی به سال 1085 و علامه شیخ محمد کاظمی و ملامحمد طاهر اجازه داشته است. [58]

از جمله آثار ایشان می توان به کتاب درر بحار المصطفی (منتخبی از بحار و مشهور به نورالانوار)- ادعیه الکافیه- الکلمات النوریّه و الایات السرّیه- ترجمة حقائق فیض- تنویر القلوب- الحقایق القدسیه و الرقائق الانسیه- شرح المفاتیح فیض- دیوان شعر عربی- مصفاه الاشباح و مجلاه الارواح- مستدرک الوافی- مصباح الشیخ- تفسیر المعین- تفسیر مبین-آئینه حق نما- منتخب التصانیف-روح الارواح و حیات الاشباح- النخبه- ادب الدعا «فی فضیله الدعا»- دیوان شعر فارسی- منشئات و مکاتیب- الادعیه الوارده- ترجمه‌ حیات فیض- تعلیقه بسیار بزرگ بر تفسیر صافی فیض- رجال- الاجازات- النوادر و ... اشاره نمود.

مختصری پیرامون کتاب گرانقدر «مصفاه الاشباح و مجلاه الارواح»

از آثار به جای مانده از آن بزرگوار کتاب عظیم القدر مصفاه الاشباح و مجلاه الارواح است که آن را در سال 1110 هجری قمری تألیف نموده است. این کتاب که به نقل صاحب الذریعه به کتاب «تفکر» نیز موسوم است و از آن تحت عنوان «مصفاه الاشباح و محلاه الارواح» نیز نام برده شده است.[59] از این کتاب دو نسخه خطی موجود بوده که یکی در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و دیگری در کتابخانة حضرت آیت الله مرعشی نجفی(قدس سره) نگهداری می شود. موضوع اصلی این کتاب به اهمیت و جایگاه تفکر وتدبر در آفاق و انفس به شیوه و سبک اهل تصوّف و عرفان بوده و از جمله تألیفات کم نظیر در این مورد محسوب می گردد. مؤلف گران قدر در سبب تألیف کتاب در مقدمه بعد از بیان اهمیت و جایگاه تفکر و معرفت در رسیدن به مقامات عالیة انسانی و سعادت بشری فرموده است:

«إلا أن قلوب الأنام فی هذه الأعصار و الأیام عن تحصیل تینک السعادتین خامده و أفئدتهم عن الاشتغال بما ینفعهم ولایضرهم فی النشأتین هامده بل قلوب اکثرهم لاسرار الدین و علوم الاخره منکره و عن اقتباس انوار الیقین و المعارف مستنفره و یفرون من أهلیهما فرار الحمار من القسوره مع ان علم المحجه واضحه و آثار الهدایه لایحه، فرأیت ان اؤلف کتاباً متضمنا لمجاری الفکر فی الحکم و الاسرار المخزونه تحت أوامر الله و نواهیه ...»

    مباحث کتاب
  • این کتاب دارای چهار فن است که هر فن دارای ابواب و هر باب دارای فصول و هر فصل از چند وصل تشکیل شده است که در هر فن پیرامون تفکر و مباحث مربوط آن به بهترین نحو ایراد سخن شده و شیوة سلوک و رهایی از حضیض فرش تا رسیدن به مقام منیع عرش را فراروی جویندگان حقیقت و طالبان مقام قرب و عندیّت قرار می دهد که به اختصار مطالب هر فن به شرح ذیل می باشد:
  • فن الاوّل: فی مجاری التفکر فی اسرار الطاعات الالهیه و العبادات النقلیه ...
  • این فن شامل 15 باب در معنی شرع و حقیقت آن، نیت و اخلاص، طهارت و نظافت، نماز، دعا و ذکر، تلاوت و تدبر در قرآن، زکات، روزه، حج و زیارت مشاهد شریفة معصومین علیهم السلام، توبه و حقیقت و اقسام و مراتب آن، اهمیت و آثار رزق و روزی حلال در سعادت انسان، برادری و الفت بین مؤمنین، یاد مرگ و کوتاه کردن آرزوها، مراقبت از نفس و ضرورت مشارطه و مراقبه و در آخرین باب به ذکر گوشه ای از اسرار بعضی از احکام وارده در شرع مقدس اشاره شده است. در این فن با توجه به آیات قرآن کریم و اخبار وارده از معصومین(ع) و سخنان اولیاء الهی و عرفا به بیان اسرار نهفته در احکام و شرایع اشاره شده و شیوة سلوک در طریقتی که باطن شریعت است و تنها صراطی است که انسان را به حقیقت محض واصل می نماید رهنمون می سازد.
  • فن الثانی: فی مواقع التفکر فی اسرار الصفات المهلکات و المنجیات ...
  • در فن دوم به ضرورت تفکر در اسرار و صفاتی که موجب هلاکت انسان شده و چگونگی نجات از رذایل اخلاقی و ضرورت تزکیة نفس و تهذیب آن و آراسته شدن نفس به اخلاق الهی و رسیدن به لقاء حق تشریح شده است. این فن دارای 9 باب است که در آن پیرامون شکم و فرج و زبان، غضب و کینه و حسد، ریا و عجب و کبر، حب دنیا و مذمّت آن و جایگاه دنیا در رسیدن انسان به اهداف عالی، صبر و اقسام آن و ضرورت آن برای سلوک انسان، مقام رضا و شکر و بیان مراتب آن، حقیقت خوف و رجاء، اقسام محبت و انس و بیان اوصاف محبین و در آخرین باب به مقام و مراتب یقین و توکل به بهترین نحو پرداخته شده است.
  • فن الثالث: فی مسارح التفکر فی انوار الحقیقیه و المعارف العقلیه ...
  • فن سوم شامل مباحث اعتقادی و نظری به شیوة نقل و عقل و شهود (کلامی، فلسفی، عرفانی) می باشد که از یک مقدمه و پنج باب تشکیل شده است. در مقدمه این فن پس از ذکر اهمیت و اقسام علم این نکته بررسی قرار گرفته که علم از اموری است که مطلوب بالذات بوده و علم و عمل دو گوهر هستند که هدف اصلی ارسال رسل و انزال کتب می باشد و مهم ترین عامل در تقرب انسان به خداوند علم و معرفت است نه عمل و طاعت صرف و لذا سر منشأ سعادت و بالاترین نیکی برای انسان حکمت و معرفت بوده و جهل، ریشة تمام شقاوت ها و عقوبات محسوب می گردد.
  • در باب اول تحت عنوان العلم بالله تعالی به وجوب معرفت خداوند و عجز معرفت ذات و بیان اوصاف الهی و عینیت ذات و صفات اشاره شده است و مراتب توحید به لبٌّ و لبُّ لبّ و قشر و قشر قشر منقسم گردیده و مراتب سلوک را تشریح نموده است. در باب دوم پیرامون ملائکة الهی، وظایف و چگونگی خلقت آنها بر اساس روایات مأثوره از معصومین(ع) ایراد سخن شده است. در باب سوم این فن به ضرورت نیاز به نبی و امام اشاره شده و فضیلت پیامبر اسلام(ص) و اوصیاء او(ع) بر همه انبیاء و اوصیاء تشریح گردیده است.
  • در باب چهارم به بیان وحی و تعریف کتاب، کلام، قرآن و فرقان پرداخته و وجه تسمیّة آنها اشاره شده و بحث ظهور و بطون قرآن کریم شرح داده شده است. در باب پنجم از این فن نهایت سیر انفسی انسان یعنی معاد را شرح می دهد و به حقیقت نفس و روح اشاره گردیده، علت کراهت و ترس مردم از مرگ و قدرت نفس انسانی بر اختراع و ابداع صورت های باطنی و ایجاد امور موجود در خارج توضیح داده شده است.
  • فن الرابع: فی مطارح التفکر فی انوار عجائب المصنوعات و لطائف المخلوقات ...
  • در فن چهارم این کتاب به تفکر در خلقت و عجایب آن اشاره نموده و مصنف(ره) سعی دارد با سیر در آفاق موجب مزید معرفت برای انسان گردیده و مصادیقی از کریمة "و فی الارض آیات للموقنین" را فرا روی سالک قرار داده تا سیر آفاقی در کنار سیر انفسی سالک راه حق را یاری نماید.
  • امید است تصحیح این کتاب که به توصیه و راهنمایی اساتید و صاحبان فن از جمله استاد گران قدر جناب آقای دکتر دهباشی و مشاوره اساتید بزرگواری مانند دکر علی شیخ الاسلامی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی صورت گرفته مورد قبول ذات احدیت واقع شده، گنجینه ای از معارف ناب را در اختیار تشنگان و جویندگان راه حق و فضیلت قرار دهد.
    پی نوشت:
  • [1] .روم/30
  • [2] .کافرون/6
  • [3] . شاهد این سخن ظهور ادیان و مکاتب گوناگون در طول تاریخ بوده تا آن‌جا که تاریخ بشر را می‌توان به تاریخ ادیان تعریف نمودٍٍ، هرچند در ظاهر در برهه‌ای از زمان مخالفت با دین غلبه داشته ولی چنان‌چه اشاره گردید مخالفت در دین خود بیان‌گر نوعی گرایش و دینداری است!؟
  • [4] .طه/123
  • [5] .بقره/151
  • [6] .اعراف/157
  • [7] .بحار الانوار/ج24/ص328
  • [8] .احزاب/69
  • [9] .اعراف/51
  • [10] .نجم/3
  • [11] .وسائل الشیعه/ج27/ص50
  • [12] .روم/32-31
  • [13] .بحار الانوار/ج38/ص5
  • [14] .بحار الانوار/ج1/ص208
  • [15] . .بحارالانوار/ج43/ص261
  • [16] . .الفقیه/ج4/ص179و420
  • [17] .بحار الانوار/ج44/ص391
  • [18] .فریادهای شهید مطهری بر تحریفات عاشورا/1360/ص14
  • [19] .همان/ص15
  • [20]. اذا قام القائم.عجاء بامر جدید کما دعا رسول‌الله.ص فی بدوالاسلام الی امرجدید. الارشاد/ج2/ص384
  • [21] .نهج‌البلاغه/ص540
  • [22] .مؤمنون/14
  • [23] .تین/4
  • [24] .انفطار/8-7
  • [25] .انفال/22
  • [26] .روم/8
  • [27] .حشر/2
  • [28] .اعراف/185
  • [29] .عمران/191
  • [30] .مستدرک الوسائل/ج2/ص105
  • [31] . بعضی از منطقیون این سخن که فکر حرکت از معلوم به مجهول است را قابل نقد دانسته و لذا فکر را حرکت از اجمال به تفصیل تعریف نموده‌اند.
  • [32] .روم/30
  • [33] .حجرات/13
  • [34] .نساء/95
  • [35] . اوتیت علم الاولین و الاخرین.
  • [36] .طه/114
  • [37] .ذاریات/20
  • [38] .انسان/1
  • [39] .الطارق/5
  • [40] .انفطار/6
  • [41] .بحارالانوار/ج2/ص32
  • [42] .علق/5
  • [43] .الهی‌نامه/1379/ص9
  • [44] .مائده/105
  • [45] .حشر/19
  • [46] .بحارالانوار/ج2/ص32
  • [47] .جامع‌الاخبار/ص4
  • [48] .غررالحکم/ص232
  • [49] . .دیوان حافظ/غزل 488
  • [50] .ترجمه کسر اصنام الجاهلیه .عرفان و عارف نمایان/1366/ص12
  • [51] .قمر/5
  • [52] .فجر/28-27
  • [53]. .کهف/10
  • [54] . از عقل و وحی در معارف به رسول باطنی و ظاهری تعبیر شده است و ملازمت آن دو را قاعده «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کلما حکم به الشرع حکم به العقل» ثابت نموده است.
  • .[55] .عمان سامانی/1378/ص66
  • [56] . اشاره به حدیث قدسی اعددت لعبادی ما لاعبن رأت و لا اذن سمعت ...
  • [57] . دهر/21
  • [58] . .مفاخر اسلام/1375/ص373
  • [59] ..الذریعه/125

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS