18 مرداد 1388, 0:0
در تفکر نیچه پنج مطلب اساسی وجود دارد:
اراده به قدرت چیست؟ این اراده را با آنچه در علمالنفس به نام یکی از استعدادهای نفسانی میشناسید نباید اشتباه کرد، بلکه حقیقت وجود و عین وجود مطلق است. به عبارت دیگر، اراده اختصاص به انسان ندارد بلکه ذات تمام موجودات، اعم از مادی و نفسانی است. نکته دیگر این است که وقتی اراده به قدرت اضافه میشود، مقصود این نیست که قدرت امری ورای اراده است و اراده سعی و جهد میکند تا آن را به دست آورد، بلکه این اراده عین استیلا و قدرت است. اراده به قدرت یک چیز است نه آنکه قدرت،غرض و غایت سعی اراده باشد. معذالک این اراده، ارادهی اراده و ارادهی به قدرت بیشتر است و این سیر به قدرت بیشتر در ذات قدرت نهفته است؛ ولی اراده به قدرت متناهی است و افزایش آن بینهایت نیست و حتی برای مستحکم کردن خود باید به تاسیس وجهه نظرها و ارزشها بپردازد. به عبارت دیگر، ارزش و جعل ارزشها از شؤون ذاتی اراده به قدرت است و چیزی نیست که به آن اطلاق ارزش نتوان کرد. علم و هنر و سیاست و دیانت صورتهای مختلف اراده به قدرت است که در عین حال، ارزش و ملاک و شرط ارزش است. اراده به قدرت از آن جهت که نگهبان و نگهدار خود و واضع ارزشهاست نظر به آینده دارد. نیچه نه فقط تمام تاریخ فلسفه گذشته را تاریخ ارزشها میخواند بلکه بیاعتبار شدن ارزشهای گذشته را هم میبیند. علام ثابتات افلاطونی که وجود اصیل و عین خیر و اصل وحدت کثرات است، ارزش است. میدانیم که افلاطون در مقابل عالم شهادت به عالم غیب ارزش میدهد و تمام فلاسفه دیگر هم از این حیث از او متابعت کردهاند. نیچه از این جهت فرقی میان مُُثُل افلاطونی و خدای مسیحیت و قانون اخلاقی کانت و مفهوم عقل و ترقی و عدالت اجتماعی نمیگذارد. او حتی مسیحیت جدید را که در آن امر مقدسی از یاد رفته و صورت دنیاوی یافته است، نوعی مذهب افلاطونی عامه میداند.
اراده به قدرت اصل ارزش دادن به عالم و آدم و تعیین و تجدید ارزشهاست. به این جهت، مابعدالطبیعه نیچه که براساس اراده به قدرت بنا شده است باید ارزشهای گذشته را مورد رسیدگی قرار دهد و ارزشهای تازهای به جای ارزشهای قدیم وضع کند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان