كلمات كليدي : توكل، انقطاع، اسباب، استقلال، توسل
نویسنده : زينب برجي نژاد
توکل که یکی از مراحل سیر سالکان الی الله است همان «گزینش و پذیرش وکیل» است و «وکیل» کسی است که از سوی موکّل خود، تدبیر و سرپرستی کاری را بر عهده میگیرد. هر کسی در کاری که «خبره» آن نیست یا توان آن را ندارد، وکیل میگیرد و چون انسان، بدون علم و قدرتی که خدای سبحان به او عطا میکند، در کارهای خود نه خبره است و نه قدرت انجام آن را دارد، پس باید بر مبدئی که خبیر و قدیر است تکیه و اعتماد کند. پس، توکل آن است که انسان در همه کارها خود را جاهل و عاجز بداند و کار خود را به خدای علیم قدیر واگذار کند.[1]
توکل در قرآن:
خداوند سبحان در آیات زیادی مسئلة توکل را مطرح نموده است که به برخی اشاره میشود:
در آیهای از قرآن میفرماید:
«پس چون تصمیم گرفتی بر خداتوکل نما»[2]
توکل در آیة فوق در موضع نصرت و یاری حق تعالی اطلاق شده است و این یعنی اینکه اگر تو یاری حق نمودی و در راه او به مجاهده پرداختی، باید به نصرت و یاری او اطمینان داشته باشی و به او توکل کنی.[3]
در آیهای میفرماید:
« و هر کس بر خدا توکل نماید خدا او را کفایت خواهد نمود.»[4]
در این آیه توکل در موضع رزق و حاجت آمده است. زیرا خداوند تعالی خود کفیل است که آنچه را که مایة قوام بنیة تو برای خدمت او و طاعت و عبادتش میباشند فراهم آورد.
توکل در روایات:
پیامبر اکرم(ص) توکل را اینگونه تعریف کردهاند:
توکل یعنی آگاهی از اینکه مخلوق زیان و سودی نرساند و نومیدی از آفریدگان. اگر بندهای این چنین کند، آنگاه برای غیر خدا کاری نکند و به غیر خدا امید نبرد و از غیر خدا نهراسد و جز به خداوند میلی ندارد.[5]
آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید:
«هر که از غیر خدا منقطع شود و امور خود را به او واگذارد خدا او را از هر امری کفایت میکند و روزی او را از جایی برساند که به گمان او نرسد و هر که به دنیا امیدوار شود خدا او را به دنیا وا میگذارد و هر که میخواهد غنیترین مردمان باشد باید اعتماد او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از اعتماد او به آنچه در دست خود اوست.»[6]
عدم منافات اسباب با توکل:
ما برای انجام کارها و دستیابی به اهداف خود همواره از اسباب و وسایلی استفاده میکنیم و برای رسیدن به مرحلة توکل باید همة آن اسباب و وسایل را از خدا و خدا را «مسبب الاسباب» بدانیم و نبایستی مدعی استقلال در برابر خدا باشیم و نباید برای اسباب و ابزار فعل، استقلال در سببیت قائل شویم؛ البته توکل آن نیست که انسان کار را به خود یا سایر اسباب و علل نسبت ندهد، بلکه باید خدای سبحان را سبب اصیل و سبب ساز هر کاری بداند و همه ماسوی را شئون و مظاهر فاعلیت خدا بداند؛ زیرا هیچ سببی در تأثیر و سببیت خود مستقل نیست و تنها به میزانی که خدای سبحان به آن سببیت بخشیده، قدرت تأثیر دارد.
برخی میپندارند مرز «توکل» از مرز «تسبب» یعنی استفاده از اسباب جداست؛ بدین معنا که هرگاه ابزارها، اسباب و عوامل کار فراهم است نیازی به توکل نیست و تنها در جایی که اسباب و عوامل کار فراهم نیست انسان باید بر خدا اعتماد و توکل کند، در حالیکه این پندار باطل است بلکه حتی انسان در جایی که با وسایل و اسباب کار میکند، باید بر خدا توکل کند. ما حتی در تهیه کردن ابزار و اسباب فعل و همچنین در استفاده از ابزارها باید اهل دعا و توکل باشیم؛ زیرا از یک سو اسباب موجود را خدای «سبب ساز» فراهم آورده است و از سوی دیگر ممکن است بر اثر علل خاصی همان خدای سبب ساز، ابزار را از دست ما بگیرد و میان ما و هدفمان حایلی ایجاد کند.
حاصل اینکه توکل مربوط به خارج از محدودة علل و اسباب ظاهری و مادی نیست و متوکل باید در همة شئون هستی و در همة کارهایش و از جمله، در تحصیل اسباب از خدا بخواهد و بر او اعتماد کند و کار خود را به او واگذار کند.[7]
درجات توکل:[8]
برای صفت «توکل» در ضعف و قوت سه درجه است:
1- حال او در حق خدا و اعتماد به او مثل حال کسی است که خدا وکیل او باشد و این ضعیفترین درجات توکل است و منافاتی با سعی و تدبیر خود ندارد.
2- حال او با خدا مثل حال طفل باشد با مادر خود؛ زیرا او جز مادر نمیشناسد و به سوی غیر او اعتماد ندارد. چون او را ببینید در هر حال به دامن او میآویزد و اگر حاضر نباشد چون امری به او رو کند اول چیزی که بر زبان میآورد: «ای مادر» است و صاحب این مرتبه چنان غرق توکل است که از توکل خود نیز غافل است و همة تدبیرات منافی این مرتبه است مگر تدبیر گریختن به خدا و پناه جستن به او به واسطة دعا و تضرع.
3- آدمی در نزد خدا مانند میت در نزد غسّال باشد؛ یعنی خود را در پیش قدرت حقّ، میت ببیند و جمیع حرکات و سکنات خود را از قدرت ازلیه بداند و این بالاترین درجات است و این شخص، مانند طفلی است که بداند اگر از سوی مادر بگریزد مادر به دنبال او خواهد گشت و اگر به دامن مادر پناه آورد مادر او را در آغوش میکشد و از همین قسم است توکل حضرت ابراهیم خلیل الرحمن وقتیکه او را در منجنیق در آتش قرار دادند و حضرت روح الامین به او گفت: آیا حاجتی داری؟ گفت: «علم خدا به حال من، کفایت سؤال مرا میکند»[9]
کمال توکل:
کمال توکل توأم با قوت قلب و یقین است؛ زیرا بر اثر آنهاست که آرامشی در قلب ایجاد میشود. بنابراین آرامش قلب چیزی، و یقین چیز دیگری است، بسیار اتفاق میافتد شخص دارای یقین است ولی آرامش خاطر ندارد چنانکه خدای متعال به خلیل خود که از احیاء مردگان سؤال میکند میفرماید مگر هنوز ایمانت کامل نشده است؟ عرض میکند چرا، لیکن برای اطمینان خاطر چنین پرسشی نمودم.
بسیاری از مردم آرامش خاطر دارند اما اهل یقین نمیباشند مانند برخی ارباب ملل و مذاهب چنانکه یهودی نسبت به مسلک یهودیت آرامش خاطر دارد و نصرانی به مرام مسیحیت خود اطمینان دارد ولی هیچکدام اهل یقین نیستند و تنها از گمان و هواهای نفسانی خود پیروی میکنند با آنکه آئین هدایت از جانب پروردگارشان برای ایشان مهیا گردیده و سبب یقینشان مسلم شده و آنان پشت کردهاند.[10]
زمینهها و مصادیق توکل:
شایسته است که انسان در همة امور به خداوند توکل نماید و او را وکیل خود گرداند، در قرآن کریم به برخی از امور به صورت مشخص -به عنوان اموری که مؤمنان به آن توکل کردهاند یا خداوند از مؤمنان خواسته است که در آن امور توکل کنند- آمده است که عبارتند از:
1- صبر و تحمل در برابر آزار و اذیت: «و چرا بر خدا توکل نکنیم با اینکه ما را به راههای (سعادت) رهبری کرده است؟ و ما بطور مسلم در برابر آزارهای شما صبر خواهیم کرد (و دست از رسالت خویش برنمیداریم). و توکل کنندگان، باید فقط بر خدا توکل کنند.»[11]
2- تصمیمگیریهای حساس و مهم و اعمال مدیریت اجتماعی: «به (برکت)رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم و (مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب؛ و در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامیکه تصمیم گرفتی،(قاطع باش و) بر خداتوکل کن، زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»[12]
3- دفع توطئه و مکر دشمنان: «آنها در حضور تو میگویند: «فرمانبرداریم»؛ اما هنگامیکه از نزد تو بیرون میروند، جمعی از آنان بر خلاف گفتههای تو، جلسات سرّی شبانه تشکیل میدهند، آنچه را در این جلسات میگویند، خداوند مینویسد، اعتنایی به آنها نکن؛ (و از نقشههای آنان وحشت نداشته باش؛) و بر خدا توکل کن. کافی است که او یار و مدافع تو باشد.[13]
4- جهاد با دشمنان: «و نیز یادآور زمانی را که دو طایفه از شما تصمیم گرفتند سستی نشان دهند (و از وسط راه بازگردند) و خداوند پشتیبان آنها بود (و به آنها کمک کرد که از این فکر بازگردند)؛ و افراد با ایمان، باید تنها بر خدا توکل کنند.»[14]
5- جنگ روانی و شایعه سازی دشمنان: آیات 122 و 123 آل عمران به این مطلب اشاره دارد.
6- طلب روزی: «و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است.»[15]
7- صلح و تصمیمگیری درباره آن: «و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح در آی؛ و بر خدا توکل کن، که او شنوا و داناست.»[16]
8- هجرت: آنها که پس از ستم دیدن، در راه خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبی به آنها میدهیم؛ و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر میدانستند. آنها کسانی هستند که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکل میکنند.»[17]
اینها مواردی بود که در قرآن کریم به عنوان خاص در لزوم توکل وارد شده اما انسان در همة موارد خُرد و کلان میتواند و باید به خداوند توکل کند.
آثار توکل:[18]
خداوند میفرماید: «کسیکه بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت میکند.» اگر کسی باور داشته باشد که پشتوانه و تکیه گاه محکم او خدای قادر عالم و مهربان است زندگیاش متحول گردیده، در همه گفتار و رفتار خود منقلب خواهد شد. به برخی از آثار توکل به اختصار در ذیل اشاره میشود که گویای اهمیت و جایگاه آن در اندیشة توحیدی است.
1- آرامش: «اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند، از آنها بترسید!» اما این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامیها است.»[19]
در این آیه به خوبی بیان شده است که چگونه توکل به خدا باعث شد که اهل ایمان با هنر تبلیغات و جنگ روانی که دشمن به راه انداخته بود افکار عمومی را تهییج کند و مردم را به هراس افکند به سبب توکل بر خدا به جایی میرسند که این جنگ روانی نتیجة معکوس میدهد و به جای ترس از بسیج دشمنان، برای حمله، به ایمانشان افزوده میشود، اینها همه بیانگر آرامشی است که به سبب توکل به خدا پدیدار شده است.
2- آسان شدن سختیها: انسانی که پشتوانة خود را خدای قادر و حکیم و مهربان بداند، یاور محکم و استوار خواهد داشت و تحولات و فراز و نشیبهای روزگار او را از راه حقیقت بیرون نمیبرد، به همه رنجها و سختیها مثبت مینگرد.
3- تقویت روحیة مؤمنان: خداوند در سوره آل عمران آیه 122 اشاره کرده که چگونه آنان را به سبب توکل از شکست باز میدارد و روحیهشان را تحکیم میبخشد و اینگونه میشود که بر دشمنان خویش پیروز میگردند.
4- ترک گناه: کسی که به خدا اعتماد کرده باشد، چون خود را در حضور خدا میبیند، از انجام گناه احساس شرم میکند. احساس نیاز هم به گناه نمیکند؛ زیرا خود را دارای سرمایه عظیمی میداند که دنیا و آخرت او را تأمین مینماید: «شیطان بر کسانیکه ایمان آوردهاند و بر پروردگارشان توکل کردهاند تسلطی ندارد.»[20]
5- استقامت و شجاعت: از آیات 121 و 122 سورة آل عمران فهمیده میشود که توکل چیزی جز استقامت نخواهد بود و اهل توکل در برابر مخالفتها و سختیها نیرومند میشوند و قدرت دو چندان مییابند و بر اساس آیه 71 سورة یونس فهمیده میشود که با توکل است که انسان شجاعت واقعی خود را بدست میاورد و از دشمن و مکر او نمیهراسد.
6- عدم احساس یأس و نومیدی: خدای متعال میفرماید: «ای رسول! هرگاه مردم از تو روی گردانیدند بگو خدا مرا کفایت میکند که جز او خدایی نیست و من بر او توکل کردهام و او پروردگار عرش عظیم است.»
همچنین توکل دارای آثار و برکاتی چون سخحاوتمندی، بلند همتی و... میباشد که در آیات و روایات متعدد به آنها اشاره گردیده است.
شرایط توکل:
شرایط توکل در انسان مؤمن عبارتند از:
1- توجه به حاکمیت خدا: «و (هنگامیکه میخواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! من نمیتوانم حادثهای را که از سوی خدا حتمی است؛ از شما دفع کنم. حکم و فرمان از آن خداست. بر او توکل کردهام؛ و همة متوکلان باید بر او توکل کنند.»[21]
2- توجه به خالقیت خدا: «توکل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛... همان خدایی که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز آفرید...»[22]
3- توجه به رازقیت خدا: «همانها که (در برابر مشکلات) صبر(و استقامت) کردند و تنها بر پروردگارشان توکل میکنند. چه بسا جنبندهای که قدرت حمل روزی خود را ندارد، خداوند او و شما را روزی میدهد؛ و او شنوا و داناست.»[23]
4- توجه به رحمت خدا: «بگو: به من خبر دهید اگر خداوند مرا و تمام کسانی را که با من هستند هلاک کند، یا مورد ترحم قرار دهد، چه کسی کافران را از عذاب دردناک پناه میدهد؟ بگو: «او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکل کردهایم؛ و بزودی میدانید چه کسی در گمراهی آشکار است.»[24]
5- توجه به عزّت خدا: «هر کس بر خدا توکل کند، پیروز میگردد، خداوند حکیم و قدرتمند است.»[25]
6- توجه به توفیق الهی: «ای قوم! من هرگز نمیخواهم چیزی که شما را از آن باز میدارم خودم مرتکب شوم. من جز اصلاح تا آنجا که توانایی دارم– نمیخواهم؛ و توفیق من، جز به خدا نیست، بر او توکل کردم؛ و به سوی او بازمیگردم.»[26]
7- توجه به حقانیت هدف: «نمل/ 79»
8- توجه به کسب مرتبهای از تقوا: «مائده/ 11»
9- توجه به حکمت خدا: «انفال/ 49»
10-توجه مشیت الهی: «اعراف/ 89»
11-توجه به ولایت الهی: «آل عمران/ 122»
طریقة تحصیل صفت توکل:[27]
طریقة تحصیل صفت توکل آن است که انسان در ارتقاء اعتقادات خود تلاش نماید تا همة امور را از حضرت آفریدگار بداند و دیگران را در هیچ امری دخیل نداند. بعد از آن تأمل کند و متذکر شود که پروردگار عالم، او را از عالم نیستی به فضای هستی آورده است و خلعت وجود را به او پوشانیده است. تمام امکانات و شرایط رشد را در این دنیا برای او آماده ساخته و عطا نموده است. با این همه، تعهد کفایت اهل توکل را نموده و ضامن آنان در کتاب کریم خود گردیده و به بندگان ضعیف امر کرده که امورشان را به او واگذار نمایند.
آیا در اینصورت امکان دارد کسیکه امر خود را به خداوند محول میکرد و او را وکیل در مهمات خود میسازد و به خداوند پناه میبرد، ضایع شود و به مطلوب خویش نرسد؟
انسان باید حکایات کسانی را که امور خود را به پروردگارشان واگذار کردهاند، مطالعه کند و متذکر گردد که خداوند به بسیاری از بندگانش از جاهایی که اصلاً گمان نمیکردند؛ روزی داده است و یا از عدهای ناخوشی و بلا را دفع کرده است.
پس عاقل اگر او را وکیل کار خود نکند، به چه کسی میخواهد امورش را بسپارد؟ و اگر از او یاری نجوید، از چه کسی میخواهد یاری بطلبد؟ هر که بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت خواهد کرد.
علامت حصول صفت توکل این است که انسان اضطراب نداشته باشد و از زوال اسباب نفع و حصول واسطة مضرّت، متزلزل نگردد و اگر سرمایه او را دزدیدند و یا در تجارت زیان دید، راضی و خشنود و در کمال آرامش دل و اطمینان خاطر باشد و آرامش و سکون و دل او در حال قبل از ایجاد واقعه و حادثه با بعد از آن یکی باشد.