كلمات كليدي : قرآن، لغو، عوامل و مصاديق لغو، بيهوده گويي، عبث، مؤمنان و بهشت
نویسنده : محمد مؤذني
"لغو" در لغت به چیزی اطلاق میشود که مورد اعتنا نبوده و از آن نفعی حاصل نگردد.[1]و در اصطلاح قرآنی به کلام، عمل یا فکر بیهوده و باطلی که موجب غفلت انسان از یاد خدا باشد، اطلاق میشود.[2]
واژگانِ هزل، لهو و عبث، نیز به معنی کلام و کار بیاهمیت، بدون قصد و بیحاصل است؛ و از این جهت با واژهی "لغو" هممعنا میباشند.[3]
لغو از منظر قرآن
از آنجا که قرآن، خلقت عالم وجود را- که انسان هم جزئی از آن عالم است- بر اساس اهداف والای الهی دانسته و اینکه هر موجودی در این عالم دارای وظایفی بوده که باید آن را انجام دهد، تا آن هدف والا محقق گردد؛ لذا، خداوند در قرآن، با عبارات مختلف، انسان را از مشغول شدن به اموری که متناسب با هدف الهی نیست، برحذر داشته و پرهیز از لغویات را از صفات مؤمنان قرار داده است.[4]
واژهی لغو در قرآن 11 بار تکرار شده است.
عوامل و زمینههای لغو
1. فراموشی یاد خدا و روز جزا:
یکی از عواملی که موجب روی آوردن انسانها به کارهای لغو و بیهوده میگردد، فراموشی یاد خدا و روز جزاست. قرآن در اینباره میفرماید:
«الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَهْوًا وَ لَعِبًا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا
فَالْیَوْمَ نَنسَئهُمْ کَمَا نَسُواْ لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَذَا ...»[5]
«همانها که دین و آیین خود را سرگرمى و بازیچه گرفتند و زندگى دنیا
آنان را مغرور ساخت، امروز ما آنها را فراموش مىکنیم،
همان گونه که لقاى چنین روزى را فراموش کردند!...»
آیه بیان میدارد که، علت اعراض این افراد از برنامههای دین، و روی آوری به امور بیهوده، فراموشی یاد خدا و روز جزا میباشد.[6]
2. لذتجویی دنیوی:
لذتجویی از عوامل مهم، در گرایش به لغویات است؛ چرا که، انسان برای رسیدن به لذات زودگذر ، عنان خود را به دست هوای نفس سپرده و نفس، او را از پرداختن به اهداف انسانی و الهی دور میسازد. قرآن دربارهی لذتجویانی که در لغویات غرق شدهاند، پیامبر را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
«ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَ یَتَمَتَّعُواْ وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون»[7]
«بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند، و آرزوها، آنان را غافل سازد
ولى بزودى خواهند فهمید!»
اشارهی آیه به کسانی است که، تنها لذتهای مادی را ملاک عمل خود قرار داده و از امور مهم غافل گشته و خود را با لغویات سرگرم نمودهاند.[8]
3. همنشینی با بدان:
از دیگر عوامل گرایش به لغویات، همنشینی با افراد ناسالم است؛ چرا که، این افراد حق را باطل و باطل را به صورت حق جلوه داده و عمل زشت و لغو را در نظرها، زیبا و پر فایده مینمایانند. قرآن میفرماید:
«وَ قَیَّضْنَا لهَُمْ قُرَنَاءَ فَزَیَّنُواْ لهَُم مَّا بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ...
وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَا تَسْمَعُواْ لهَِذَا الْقُرْءَانِ
وَ الْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکمُْ تَغْلِبُون»[9]
«ما براى آنها همنشینانى (زشتسیرت) قرار دادیم که زشتیها را
از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛... کافران گفتند:
گوش به این قرآن فرا ندهید و به هنگام تلاوت آن، جنجال کنید؛
شاید پیروز شوید!»
اشارهی آیه بر این امر است که همنشین ناصالح، زشتیها را برای دوستان خود تزیین نموده و آنها را امر به لغوگویی و جنجال میکند، تا صدای حق به گوش مردم نرسد.[10]
مصادیق لغو از منظر قرآن
1. بت پرستی:
پرستش به منظور اظهار حاجت، جلب منفعت و یا دفع خطر و ضرر است و در صورتى که، معبود فاقد حس و ادراک باشد، اظهار حاجت لغو خواهد بود و دلیلی برای خضوع در برابر آن وجود نخواهد داشت.[11]
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَأَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَ لَا یُبْصِرُ وَ لَا یُغْنىِ عَنکَ شَیْئاً»[12]
«به پدرش گفت: اى پدر! چرا چیزى را مىپرستى که نه مىشنود،
و نه مىبیند، و نه هیچ مشکلى را از تو حلّ مىکند؟!»
این آیه -که مربوط به احتجاج ابراهیم(ع) با عموی خود میباشد- بیانگر این مطلب است که پرستش موجودی که هیچگونه قدرتی ندارد (بتپرستی)، لغو و بیهوده است.[13]
2. سوگند لغو:
از آنجا که سوگند خوردن ارزش و اهمیت خاصی در کلام داشته و همچنین در کلام و زندگی انسان اثرگذار است، گاهی ممکن است انسان برحسب عادت و بدون قصد، آن را به زبان آورد؛ لذا، یکی از مواردی که در قرآن به عنوان مصادیق لغو به شمار آمده، سوگندهایی است که بدون قصد و ایجاد اثر بر زبان جاری میشود:[14]
«لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُم ...»[15]
«خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مىکنید،
مؤاخذه نخواهد کرد ...»
در این آیهی شریفه، خداوند سوگندهای بدون قصد و توجه را نیز، لغو شمرده؛ لکن، مورد مؤاخذه قرار نمیدهد.
3. عبادت لغو
مصداق دیگری که در قرآن برای لغو ذکر شده است، اعمال و افعال بیهودهای بود که از کفار به نام عبادت انجام میگرفت:
«وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً ...»[16]
«(آنها که مدّعى هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)،
چیزى جز «سوت کشیدن» «کف زدن» نبود ...»
در حقیقت این آیه، به عبادت کفار- که در مقابل کعبه[17]برای بتهای خود، حرکات زنندهای مانند کف زدن و... انجام میدادند- اشاره کرده و بیان میکند که این رفتارها مخصوص مجالس لغو بوده و با قداست کعبه منافات دارد.[18]
عدم لغو در بهشت
از آنجا که بهشتیان در حدّ کمال از نعمتهای الهی بهرهمندند و هوای نفس و وسوسهی نفسانی در آنها وجود ندارد، عقول آنها کامل گشته، حقایق برای آنها آشکار شده و جهل آنها تبدیل به عرفان میشود؛ لذا، عوامل گرایش به لغو از وجود آنها منتفی شده و بالاترین لذتشان، وصل به معبود بوده و گرایش به امور دیگر برای آنها تلخ و ناگوار است؛ بنابراین، هیچگونه زمینهای برای پرداختن به لغویات و غفلت از حق تعالی در بهشتیان وجود ندارد؛[19]چنانچه قرآن، در توصیف بهشت و اهل آن میفرماید:
«لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاما»[20]
«در آن (باغهاى بهشتى) نه لغو و بیهودهاى مىشنوند،
نه سخنان گناه آلود، تنها چیزى که مىشنوند
"سلام" است "سلام"!»
آیه مشعر بر این است که در بهشت نه تنها لغو وجود ندارد؛ بلکه، اهل بهشت از امنیت و احترام کامل برخوردار بوده، و در کمال لذتجویی از نعمتهای بهشتی و بندگی خدای سبحان مشغولند.[21]
مؤمنان و اعراض از لغو
مؤمنان به بواسطهی ایمان، به منبع عزّت و عظمت وصل شده، و در زندگی خود، جز به زندگى سعادتمند ابدى و بندگی خالصانه برای خدای متعال، اهتمام نمىورزند. تنها به کارهایى مشغول میگردند که، حقّ آن را عظیم دانسته و آنچه را جاهلان برای آن اهمیت قائلند، بىارزش و لغو شمرده؛ در نتیجه، جزو رستگاران قرار میگیرند:[22]
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون الّذِینَ هُم فِی صَلاتِهِم خَاشِعُونَ
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون»[23]
«مؤمنان رستگار شدند؛ آنها که در نمازشانخشوع دارند؛
و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند.»
اعراض مؤمنان از لغو تا حدی است که، اگر از کنار اهل لغو بگذرند، کرامتشان به آنها اجازهی شرکت در آن محفل را نمیدهد:
«... وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ کِرَامًا»[24]
«... و هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند،
بزرگوارانه از آن مىگذرند.»