جنگ سخت يا جنگ نرم؟
علی مهدوی
در ادامه سلسله یادداشتهای مربوط به بحث استعمار فرانو، در این نوشتار رویکردهای دولت بوش برای تغییر رژیم ایران مورد بررسی قرار می گیرد.
از صبحگاه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون، گرچه همواره برخورد با ایران در کانون توجه دولت آمریکا بوده، اما بعد از واقعه 11 سپتامبر و طرح دکترین مبارزه با تروریسم بوش پسر، تغییر حکومت ایران هدف اصلی مداخله گرایان کاخ سفید برای تسلط کامل بر خاورمیانه به حساب آمده است.
با وجود این، در میان نومحافظه کاران تکیه زده بر کرسی قدرت در ایالات متحده (در دولت بوش) از زمان وقوع حادثه تروریستی 11 سپتامبر دو رویکرد جنگ سخت و جنگ نرم برای عملی ساختن تغییر رژیم ایران وجود داشت.
الف: دیدگاه جنگ سخت: قائلین به این دیدگاه، بهره گیری واشنگتن از ساز و کارهای نظامی علیه تهران را تنها راه پیشبرد منافع آمریکا در خاورمیانه و رسیدن به هدف تغییر رژیم ایران قلمداد میکنند. بعد از اظهارات مداخله جویانه و جنگ طلبانه بوش علیه ایران در نطق وحدت در کنگره بعد از اشغال افغانستان، در دوره اول ریاست جمهوری او افرادی همانند دیک چنی معاون او، کندولیزا رایس مشاور امنیت ملی، آری فیلشر سخنگوی کاخ سفید، رامسفلد وزیر دفاع، پال ولفوویتز معاون وزیر دفاع، کالین پاول وزیر امور خارجه و جیمز ولس مشاور وزیر دفاع و رئیس سابق سازمان سیا و برخی از نمایندگان کنگره آمریکا از جمله کسانی بودند که علاوه بر بوش پسر در دوره اول ریاست جمهوریاش بر طبل تهدید نظامی علیه ایران کوبیدند. علاوه بر این رسانههای گروهی ایالات متحده نیز که از سوی صهیونیستها اداره می شوند، بر دامنه پیامهای تهدیدآمیز نظامی علیه ایران افزودند.
به عنوان نمونه، روزنامه واشنگتن پست با درج گزارشی، خبر از احتمال حمله آمریکا به نیروگاه اتمی بوشهر داد.
در دوره دوم ریاست جمهوری بوش پسر، طرفداران جنگ سخت از نظر کمی و کیفی در اقلیت قرار گرفتند. افرادی مانند رول مراک گرشت، ریچارد پرل، دیوید فروم و رامسفلد بر ضررورت تسریع در تغییر رژیم ایران با حمله نظامی گسترده پیش دستانه همانند الگوی عراق عقیده داشتند.
ب: دیدگاه جنگ نرم: این دیدگاه که طیف وسیعی از نومحافظه کاران بدان اعتقاد داشتند ایران را هدفی سخت میدانستند اما بر اساس قاعده هزینه و فایده، انجام عملیات گسترده نظامی را برای تغییر رژیم ایران مقرون به صرفه نمیدانستند. قائلین به جنگ نرم به جای عملیات گسترده نظامی، از طریق به کارگیری تاکتیکهای سه گانه زیر، فروپاشی از درون حکومت ایران را توصیه می کردند:
1- تاکتیک «مهار» که خود در چهار صحنه زیر برنامه ریزی و دنبال شده است:
الف: پرونده هسته ای جمهوری اسلامی در سطح بین المللی؛
ب: خنثی سازی تاثیرگذاری ایران در صحنه عراق؛
د: خنثی سازی الگوگیری مقاومت اسلامی لبنان از ایران.
2- تاکتیک «اسب تروا» که در چهار عرصه زیر دنبال می شود:
الف: تلاش در جهت بازگشایی سفارت در تهران؛
ب: تقویت ان جی اوهای طرفدار آمریکا در ایران.
ج: حمایت مستقیم از جنبش طرفدار دموکراسی آمریکایی در ایران.
د: زمینه سازی برای انقلاب نارنجی و مخملی در ایران.
3- تاکتیک جنگ روانی در سه عرصه زیر باید دنبال شود:
الف: مراودات آمریکا با اپوزیسیون داخلی تقویت شود و برنامههای رادیو تلویزیونی نظیر رادیو فردا و صدای آمریکا از آنها بهره گیرند.
ب: افزایش آستانه جنگ در اذهان مردم ایران با تبلیغات انجام عملیات نظامی مدنظر قرار گیرد.
ج: تمرکز روی مسئله نقض حقوق بشر در ایران صورت بپذیرد.