جنگ احد، دلاوريهاي علي(ع)
فرشاد منائی
علی (ع)؛ دلاورمرد اسلام
غزوه احد در شوال سال سوم هجرت واقع شد. در جنگ بدر تعدادی از سران کفار قریش کشته شدند و اجسادشان به چاه بدر انداخته شد و دیگر مشرکین به همراهی ابوسفیان با شکست به مکه بازگشتند؛ در مکه تعدادی از مشرکین از جمله عکرمه پسر ابوجهل، صفوان بن امیه، عبدالله بن ابی ربیعه به همراه مردانی از قریش که پدران، فرزندان و برادرانشان را در بدر از دست داده بودند و همچنین به همراه کسانی که سهمی در کاروان تجاری ابوسفیان در بدر داشتند، با ابوسفیان به صحبت نشستند و تصمیم گرفتند تا در جنگی دیگر انتقام کشته شدگان بدر را از سپاه اسلام بگیرند؛ پس خطاب به مردم مکه گفتند: ای گروه قریش! محمد به شما ستم کرد و نیکان شما را کشت، پس با اموال خود برای جنگ با وی به ما یاری برسانید تا بتوانیم انتقام مصیبتی که بر ما وارد کرده از وی بگیریم. پس از آن، اموالی را جمع کردند و سپاهی تجهیز نمودند و قریش برای جنگ با رسول خدا (ص) به سرکردگی ابوسفیان به سمت مدینه حرکت کرد.
ابن عباس گوید: وقتی که خبر خروج ابوسفیان به رسول خدا (ص) رسید، پیامبر(ص) با مسلمین در مورد محل وقوع جنگ به شور نشست. نظر پیامبر(ص) این بود که مسلمین در مدینه بمانند و در همان جا با سپاه دشمن بجنگند. عدهای از اصحاب که در بدر حضور نداشتند پیشنهاد دادند که در احد با سپاه ابوسفیان به نبرد برخیزند. پس از انجام مشورت، تصمیم بر این شد که در منطقه احد به جنگ دشمن بروند. گویا از همین جا و قبل از آغاز نبرد، ذوالفقار - شمشیری که بنابرنظر عدهای در همین جنگ از جانب رسول خدا (ص) به امیر المومنین (ع) بخشیده میشود - نقشی را ایفا میکند. ابن عباس در ادامه میگوید: قبل از اینکه رسول خدا (ص) لباس نبرد را بپوشد در خواب دید که شمشیر ذوالفقار شکسته شده است؛ پیامبر (ص) شکستن شمشیر را به شکستی در بین مسلمین تاویل کرد (حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 141).
مسلمانان به همراهی پیامبر (ص) به سمت احد حرکت کردند و قریش نیز در احد اردو زدند. دو سپاه در احد مستقر شدند و پس از مدتی به منظور جنگ در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند و جنگ در گرفت. ابن هشام، در سیره نوشته است: در ابتدا پرچم سپاه اسلام به دست مصعب بن عمیر، از بزرگان مهاجران بود؛ وقتی مصعب بن عمیر به شهادت رسید، رسول خدا پرچم را به دست علی بن ابی طالب داد. هنگامی که جنگ در روز احد شدت گرفت، رسول خدا (ص) زیر پرچم انصار مستقر شد و به علی بن ابی طالب پیام فرستاد که پرچم را جلو ببرد. علی به پیش تاخت و فرمود که من شکافنده و ویران کننده سپاه دشمن (اباالفصم) هستم؛ در این هنگام ابوسعد بن ابی طلحه، حامل پرچم مشرکین، ندا داد: یا اباالفصم! آیا به مبارزه میآیی؟ علی فرمود: آری. پس به نبرد با یکدیگر پرداختند و بینشان دو ضربه رد و بدل شد و سپس علی بر وی ضربتی زد که در اثر آن ابوسعد بر زمین افتاد؛ اما ناگهان علی روی از وی برگرداند و او را نکشت. افرادی که شاهد ماجرا بودند به علی گفتند: چرا کار وی را یکسره نکردی و او را به قتل نرساندی؟ فرمود: او لباسش را کنار زد و برای فرار از کشته شدن کشف عورت کرد و من فهمیدم که خداوند وی را به قتل خواهد رساند (ج 2، ص 852). در تاریخ نوشته اند که شبیه همین کار را بعدها عمروعاص در جنگ صفین برای نجات جان خود انجام داد و به این ترتیب توانست از هلاک شدن به دست علی مرتضی (ع)در امان بماند.
در نبرد احد، ابتدا مسلمین به پیروزیهایی دست یافتند. قبل از جنگ، پیامبر(ص) عدهای را روی کوه مستقر کرده بود تا مانع حمله دشمن از پشت به سپاه مسلمین شوند. وقتی که مسلمانان پیروزی اولیه را در جنگ کسب کردند، این عده کار را تمام شده پنداشتند و از محلی که پیامبر(ص)، ایشان را بر آن مستقر کرده بود برای جمع آوری غنائم پایین آمدند؛ این اشتباه کافی بود تا سپاه مشرکین فرصت را غنیمت بشمارند و از پشت به سمت سپاه مسلمین حمله کنند. وقتی این حمله صورت گرفت، مسلمانان مضطرب شدند و هر کدام به سمتی فرار کردند. یعقوبی، مورخ اهل سنت نوشته است: در این هنگام، همه مسلمانان پا به فرار گذاشتند و رسول خدا (ص) باقی ماند در حالی که غیر از علی (ع) و زبیر و طلحه، کس دیگری همراه وی نبود (تاریخ، ج 2، ص31). در بعضی دیگر از منابع تاریخی آمده که کسانی که همراه پیامبر (ص) ماندند و فرار نکردند، امیر المومنین (ع) و ابودجانه بودهاند.
در مورد افرادی که در روز احد همراه پیامبر (ص) ماندند و فرار نکردند، نقلهای مختلفی آمده است اما تمام این روایات مختلف، در ماندن امیر المومنین (ع) در کنار پیامبر (ص) با وجود فرار بقیه اصحاب متفق القول هستند؛ البته با توجه به بعضی احادیث، این نظر تقویت میشود که ماندن ابودجانه به همراه امیرالمومنین (ع) در کنار پیامبر (ص)، متقنتر و صحیح تر از ماندن امیر المومنین (ع) و طلحه و زبیر باشد؛ به عنوان نمونه در روایتی از ابن عباس نقل شده که: علی به همراه شمشیرش به نزد فاطمه آمد در حالی که فاطمه، خون را از صورت رسول خدا (ص) میشست و سپس فرمود: این شمشیر را بگیر که به وسیله آن، به نیکویی به جنگ پرداختم؛ پس رسول خدا (ص) فرمود: «همان طور که تو امروز به نیکویی به مبارزه پرداختی سهل بن حنیف و عاصم بن ثابت و حارث بن صمه و ابودجانه نیز به نیکویی به مبارزه پرداختند.» (حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 463). این گفتار پیامبر (ص) میتواند مویدی بر این نظر باشد که ابودجانه در کنار پیامبر (ص) بوده و از جان پیامبر (ص) محافظت کرده است و پیامبر (ص) نبرد وی را دیده و به همین دلیل هم مبارزه وی را ستوده است؛ چه اینکه اگر طلحه و زبیر نیز در کنار پیامبر (ص) مانده بودند و برای حفظ جان پیامبر (ص) به مبارزه پرداخته بودند شایسته بود که پیامبر (ص)، نام آنان را نیز در شمار افرادی که به نیکویی به مبارزه پرداختند، ذکر میکرد؛ علاوه بر اینکه نظر مشهور نزد شیعه نیز ماندن امیر المومنین (ع) و ابودجانه در کنار پیامبر (ص) است.
ماندن علی (ع) در کنار رسول خدا (ص) در چنین موقعیتی از یک سو نشان دهنده ملازمت همیشگی وی با پیامبر (ص) است که حتی در شرایطی که بزرگان اصحاب از ترس جان خود پا به فرار گذاشته بودند علی (ع) در سختترین شرایط، در کنار پیامبر ماند و به دفاع از وی پرداخت. از قثم بن عباس سئوال شد: چگونه علی از بین شما وارث رسول خدا (ص) شد؟ قثم گفت: به این دلیل که وی اولین کسی بود که از بین ما به وی ایمان آورد و از همه ما در ملازمت وی سبقت میگرفت. (حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 136). مسلما یکی از مصادیق این ملازمتها و شاید از بهترین مصادیقش، همراه بودن وی با پیامبر (ص) در این شرایط بسیار سخت میباشد. از طرف دیگر، ماندن علی (ع) در کنار پیامبر (ص) در میدان نبرد در شرایطی که جز خودش و یک یا دو نفر دیگر کسی همراه پیامبر (ص) نبوده، یک جنگ تمام عیار را برای حفاظت از جان پیامبر (ص) ایجاب میکند. به خاطر همین مبارزه سنگین بوده که در حدیثی آمده که وقتی امیر المومنین (ع) به نزد صدیقه کبری (س) بازگشت، شمشیرش خمیده شده بود. (حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 26).
با وجود شکستی که مسلمانان در این جنگ متحمل شدند، اما تعدادی از مشرکین نیز به هلاکت رسیدند. ابن هشام در سیره، آمار کشتههای سپاه مشرکین در جنگ احد را تعداد بیست و دو نفر ذکر کرده است که بنابر نقل ابن هشام، از این بین شش نفر به دست امیر المومنین (ع) کشته شدهاند؛ ابن هشام، قتل تعدادی از این شش نفر به دست امیر المومنین (ع) را به صراحت ذکر کرده و در مورد تعدادی نیز گفته که امیر المومنین (ع) قاتل آنان بوده است ولی به صراحت قتل ایشان توسط امیر المومنین (ع) تایید نشده است. (ج 2،ص 907).
در همین نبرد احد بوده که ندای آسمانی «لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار» به گوش همگان رسید. در این نبرد، پرچم به دست امیر المومنین افتاد؛ مبارزه علی (ع) با ابن ابی طلحه، پرچم دار مشرکین، واقع شد؛ وقتی که همه فرار کردند، امیر المومنین (ع) در کنار پیامبر (ص) ماند و با تمام توان خود از جان رسول خدا (ص) دفاع کرد تا آنجا که از شدت نبرد، شمشیرش خمیده شد؛ همین دلاور مردیهای امیرالمومنین (ع) بود که سبب شد تا در روز احد، منادی ندا دهد که «لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار». (ابن هشام، سیره، ج 2، ص 881).
در این جنگ، پیامبر (ص) نیز جراحتهای سنگینی برداشت. در اثر نبرد، سپر پیامبر (ص) بر سر وی شکست. رخسار وی خون آلود شد و یکی از دندانهای پیشین وی شکست؛ در اینجا هم، باز امیرالمومنین (ع) بود که به همراه همسرش صدیقه کبری (س) از رسول خدا (ص) پرستاری میکردند.