حاكميت فرهنگ سلطه، مهمترين عامل و ترويج فساد
خواهر منیره نوبخت
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین.
با درود و سلام بر تمامی انبیاء، اولیاء، صدیقین و شهدا.
وظیفهای که بنده در کنگره به عهده گرفتهام، بررسی علل و عوامل بیحجابی است که البته این خود، بحث گستردهای است و بصورت مختلفی قابل عرضه میباشد. اینکه ما در کدام جامعه؟ با چه شرایطی؟ و در چه مقطع زمانی؟ موضوع مورد نظر را بررسی نمائیم، خود در نتیجهگیری تأثیر مستقیم خواهد داشت. علی أیّ حال سعی بنده این است که در اینجا با محدودیت وقت، اجمالاً به یک بررسی که از کلیّت و عمومیّت برخوردار باشد، بپردازم.
مقدمتاً عرض میکنم، در یک نگرش کلی، رفتار و اعمال انسان را به لحاظ ریشه و انگیزه وقوع آن در سه محور میتوان جمع نمود:
الف) فعالیتهای حیاتی که منشأ آن، زنده بودن انسان است و در این نوع اعمال، هر موجود زندهای با او اشتراک دارد.
ب) فعالیتهایی که ریشه در احساسات و عواطف فرد، دارد که در این حیات، مرز مشترکی بین انسان و حیوان مشاهده میشود.
ج) اعمالی که ریشه در تفکر و اندیشه دارد. و این حیات فکری و عقلی، مختص بشر است لاغیر. و مسلماً ارزشمندی و تعالی حیات انسان در گرو این قسم از اعمال اوست که در مبنای تفکر صحیح و با حاکمیت اندیشه بر غرایز و عواطف، انجام میپذیرد. پس از این مقدمه، سؤال این است که منشأ و ریشة فکری بیحجابی چگونه است؟ و اساساً آیا انگیزه منطقی بر این امر وجود دارد یا نه؟ در دنیای غرب، بعد از انقلاب فکری، مظاهری از پیشرفت و تمدن با ظاهری زیبا و توجیهی روشنفکرانه به عنوان ارمغان و رهآورد انقلاب، به جوامع هدیه شد که بیحجابی را نیز میتوان یکی از تبعات آن دانست. با شورشی بر تفکرات به اصطلاح استعمارگرانه، بنابر رهایی و آزادی انسان بود. و هم آزادی زن. و اما نگاهی کوتاه به موقعیت زن در جوامع پیشین و نیز آنچه که انقلاب غرب، برایش به ارمغان آورد، روشن میسازد که تا چه حد، این ادّعا مقرون به صحت بوده است!
در یک دوره ابتدایی و آغاز زندگی بشریت، زن به عنوان یک وسیله و در حدّ شیئی قابل تملک مطرح بوده، بعد از آن در مرحله تمدن و پیدایش قوانین، با پیشرفت اندکی، مختصر حقوقی برای زن، مطرح میشود. اما هنوز هم زن، به عنوان یک موجود ضعیف که احتیاج به ولایت و سرپرستی دارد، تصور میشود. موجود ضعیفی که قادر به اداره خود نیست. و باید با یک حاکمیت مطلق از ناحیه مرد و تحت سرپرستی و ولایت او، زندگی خویش را بگذراند. از طرف دیگر در این دوران، یک دید و توهم خاص نیز وجود دارد و نوعی بدبینی بر روابط زن و مرد سایه افکنده و حتیالامکان، دعوت به اجتناب از این رابطه صورت میگیرد. این مسأله به خوبی در تعالیم مسیحیت، بودا و یهود، مشاهده میشود. و این، تفکری است که پایه و مایه آن، یک نوع رهبانیت است. و در اکثر موارد توجیه این رهبانیت، رساندن انسان به رشد و تقوا است که این مسأله خود در مکاتب مختلف به انحای گوناگون، بیان میشده. فرضاً در مسیحیت، تکیه بر نوع خاص زندگی حضرت مریم و عیسی بوده که آن را به عنوان یک الگو برای رشد و تکامل مطرح میساخته و دستورات و تعالیمی از آن سرچشمه میگرفته است.
در دوران رنسانس و تجدید حیات فکری که در دنیای غرب، بر مبارزه با سنتهای موهوم و به اصطلاح خرافات و موانع رشد آغاز میشود در تفکرات و فلسفه غرب، به نوعی تفکر در اخلاق جنسی برخورد میکنیم که شاید بتوان آن را بازتاب تفکرات قبل دانست. (البته بدون در نظر گرفتن اغراض خاص اجتماعی و سیاسی آن زمان) افرادی از قبیل فروید و پیروان او که اخلاق جنسی کهن را با آن محدودیتها و ممنوعیتها و رهبانیت، دلیل صددرصدِ نابسامانیهای روانی و فکری و نارسائیهای جامعه، مطرح کرده و راه اصلاح را برداشتن بدون قید و شرط این محدودیتها، پیشنهاد میکنند. و یا تفکرات راسل که اخلاق جنسی را مطرح میکند که در آن احساساتی از قبیل شرم، حیا، عفت، و غیرت تابو خوانده میشود. آنچه که باید از آنها، پرهیز شود تا جامعه بتواند رشد کند. خلاصه اینکه در این تفکرات، با استفاده از عناوین آزادی و مساوات و احیاء حقوق بشر و برداشتن سلاح مبارزه با تفکرات غلط گذشته، تفکرات جدیدی به جهان عرضه میشود که در آن آزادی به معنای نبودن هیچ محدودیت و ممنوعیت عَلَم میگردد.
به طور مثال، در عبارت ژان فول فارته به این مضمون برخورد میکنیم که میگوید: من معتقد شدم که خدا نیست. برای اینکه اگر خدایی باشد، وجود او مانع آزادی بشر است. و چون بشر آزاد است و باید آزاد باشد، پس من معتقد بر این که خدا نیست! با این طرز تفکر و استدلالاتی که برای آزادی بیقیدو شرط زن و مرد در جامعه و برقراری روابط بین آنها میشد، پدیده حجاب هم به تخطئه کشید. و با تحلیلهائی از این قبیل که: حجاب، حاصل حاکمیت مرد بر زن، حاصل حسادت مرد بر زن و یا نتیجه استثمار و بهرهکشی مرد از زن بوده، به مبارزه با آن و ترویج بیحجابی پرداخته شد. و با طرح رفورم و اصلاح جامعة و مسأله آزادی، به ویرانی پایه و اساس سلامت جامعه که حاکمیت اخلاق جنسی صحیح و سالم بر آن است، اقدام شد. حال تا چه حد این تفکرات، حاصل عقد سلیم و منطق جامعه بوده، قضاوت آن با خود شماست.
در دنیای شرق و تفکرات کمونیستی هم با زیربنای فکری دیگری که ناشی از دید مادی آنها به جامعه است، به گونهای دیگر با مسأله حجاب برخورد شده. اما آنچه که در اینجا قابل توجه است، اشتراک همه این تفکرات مسأله دوری از معنویت است. و گرایش و تمایل به زندگی مادی و دوری از هر جاذبه و زیبایی معنوی است. انسان در اینجا کمتر زیبایی گذشت، ایثار، تحمّل و... را مشاهده میکند. و آنچه که مطرح است، جاذبیت مادی زندگی است. و حال آنکه براساس نیاز وجودی انسان و مفهوم حقیقی انسانیت، معنویت قسم عظیمی از موجودیت و حیات انسان را تشکیل میدهد. و این نکته دقیقی است که در مذاهب و ادیان، بخصوص در اسلام مورد عنایت خاص بوده، به طوری که یک مسلمان در مقام دعا از درگاه خداوند میخواهد که:
«اللهم انّی أسئلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأجْمَلِها وَکُلَّ جَمالِکَ جمیلٌ»
و عدم توجه به این بعد از حیات انسان، خود از نقایص عمده مکاتب شرق و غرب و علت عدم موفقیت آنها در ارضاء روح با عظمت انسان است. و اینکه او را ناچار خلاءهای فکری و روحی نموده و به پایبندی مظاهر مادی میکشاند. و شخصیت او را متزلزل میسازد و لذا امام هادی (ع) میفرماید:
«کسی که در روح خود، احساس شخصیت اخلاقی و معنوی نمیکند، از شر او برحذر باشید.»
و یا امام علی (ع) میفرماید:
«اگر کسی در روح خود احساس شرافت و بزرگواری کند، برای او شهوترانی و به دنبال هوای نفس رفتن، کار منفوری است. و ترک آنها، بسیار آسان است. در غیر این صورت انسان، استریک «من» و خود پنداری، میگردد. و از خودِ واقعی و ملکوتیاش، دور میافتد. و آنچه که ریشه و منشأ در موجودیت حیوانیاش دارد، به خود مشغولش میسازد.
نتیجه بحث این که:
اگر چه در دنیای معاصر بر این مسأله که بیحجابی، پدیدهای استوار بر منشأ فکری میباشد، تکیه شده لیکن فکر و اندیشه صحیح و منطقی، مطمئناً به این امر منتج نخواهد شد.
اگر چه وقت روبه اتمام است در اینجا بد نیست، توجه گذرا و اشاره مختصری هم به عوامل روانی پدیده بیحجابی، بنمائیم. تمایلاتی از قبیل راحتطلبی، خودنمایی، احساس حقارت وکمبود شخصیت از جمله انگیزههایی است که موجب تشدید گرایش، به بیحجابی میگردد. و شاید در جامعه خود ما، این عوامل تأثیر بیشتری داشته باشد. البته مواردی که منشأ بیحجابی، نفوذ همان طرز فکر غلط شرقی و غربی است هم، وجود دارد که راه از بین بردن آنها، تبیین و تفیسر اندیشه صحیح اسلامی در جامعه است. اما شاید غلبه با علل اخلاقی و روانی باشد. حس راحتطلبی که در افراد است، اکثراً بدون توجه به مسائل مهم دیگری که در جنب یک زندگی راحت در اجتماع وجود دارد، عدهای را به بیحجابی میکشاند که این نوع بیبندوباری را با توجه دادن به مضرات اجتماعی آن، میتوان تخفیف داد. مسأله دیگری که به طور طبیعی، بخصوص در قشر نوجوان، وجود دارد، غرایز و تمایلات جنسی، کشش او به جنس مخالف و تلاش برای جلب نظر در این زمینه است که این موارد هم با اجرای دستور اسلام و اقدام به ازدواج جوانان در حدّ زیادی تقلیل مییابد. مسأله سوم خودباختگی و خود گم کردهگی افراد است که در فرهنگ جوامع استعمار شده، به چشم میخورد که البته در جامعه ما به برکت وجود انقلاب این عامل تا حدّ زیادی، تخفیف پیدا نموده است اما درست نیست که ادعا کنیم، ریشه کن شده است. مولوی، تصویر گویایی از انسان خود گم کرده دارد. و در یکی از اشعارش چنین بیان میکند که:
اگر چند روز، یک انسان درتنهایی بسر برد و انسانهای دیگر را نبیند، دچار وحشتی میشود که شاید از پای درآید. چرا او در تنهایی چنین میشود؟ چون، موجودیت خویش را در دیگران، مییابد. خودِ او گمشدهای است که در دیگران، جستجویش میکند.
شخصیت حقیقی خود را گم کردن و در ظواهر، به جستجوی آن گشتن، خود انگیزهای است در ترویج بیحجابی! و درمان آن، توجه دادن افراد به شخصیت حقیقی، رواج معیارها و ملاکهای صحیح در ارزش دادن به افراد و مسائلی از این قبیل، ممکن خواهد بود. نکته آخر اینکه: در دنیای امروز، مهمترین و مؤثرترین عامل در ترویج بیبندوباری و فساد، حاکمیت فرهنگ سلطه بر جهان است. در این فرهنگ، همه چیز برای به قدرت رسیدن زورمندان و قلدران و سلطهگران و تضعیف زیر سلطهها، به خدمت گرفته میشود. و جامعهای که با این فرهنگ، مبارزه میکند، طبعاً با مظاهر آن، خواهد جنگید. و آنچه که بطور خاص در جوامع اسلامی، مطرح است، مبارزه با اسلام و فرهنگ صحیح اسلامی است. در خاتمه باید گفت: آنچه که در استمرار این قبیل کنگرهها لازم است بیشتر به آن توجه شود، تلاشی است که باید از ناحیه خواهران و برادران عالیقدر، انجام پذیرد در جهت پیدا کردن راههای عملی و تحقیق هر چه بیشتر حکم حجاب، به عنوان یک حکم شرعی و لازمالاجراء در جامعهای که حاکمیت آن با نظام جمهوری اسلامی است. و ضروریترین کار، کوشش در راه آگاهی افراد، نسبت به فرهنگ اسلام میباشد. چرا که ما مطمئن هستیم که اکثر قریب به اتفاق زنان و دختران ما، اگر با حقیقت مفاهیم فرهنگ اسلام از جمله حجاب و فلسفه آن، آشنایی بیشتر پیدا کنند، با آغوش باز آن را خواهند پذیرفت.
و آنچه که مربوط به فرد و افراد نیست و بازیهای به اصطلاح سیاسی است که از ناحیه معدود افراد و گروهکهای ضد انقلاب و ضد اصلاح جامعه و عمدتاً وابسته و با اغراض خاص انجام میپذیرد، بر عهده مسئولین محترم است که به نحو قاطع و صحیح با آن برخورد نمایند.
به امید آنکه این چنین تجمعهایی، راهگشای ما برای عمل هر چه بیشتر به اسلام باشد. و با آرزوی موفقیت رزمندگان اسلام و طول عمر رهبر.