2 مهر 1397, 0:0
شهر تهران تجربه متفاوتی را از سر میگذراند. در این تجربه شهری ما روز به روز شاهد کردارهای (practices) مکانیکی و مصنوعی بیشتری هستیم. این کردارها را نمیتوان کردارهایی بخردانه نامید، آنها نوع خاصی از فرهنگ عینی هستند که به تدریج تمامی ساحت زندگی را در مینوردند و تسخیر میکنند. در این نوع فرهنگ آنچه اولویت مییابد منفعت و سود فردی است. با افزایش و انباشته شدن فرهنگ فرصت طلبانه، کردارهای مکانیکی و مصنوعی نیز به تدریج جایگزین کردارهای انتقادی- مطابق آنچه از «کانت» آموختیم: کردارهای سنجش گرایانه- و ذهنی میشود. در این تجربه فرهنگی شهر معاصر اخلاقِ (ethic) انتقادی به تدریج رنگ میبازد و اخلاقیاتِ (moralities) منفعت طلبانه و فرصت طلبانه جایگزین آن میشود. شاید در ظاهر این گونه به نظر آید که یکی از مولفههای اساسی شهر مدرن همین کردارهای مکانیکی، مصنوعی و منفعت طلبانهای است که در نتیجه تقسیم کار پیشرفته به وجود میآید، اما در واقع باید به این نکته توجه داشت که منفعت طلبی غیرمسوولانه نتیجه تقسیم کار پیشرفته نیست بلکه نتیجه اخلاقیاتی است که هر فرد با توجه به هدفهای غیرانتقادی اش برمی گزیند. این هدفها در واقع ناشی از خردی ابزاری هستند که هدفهای غایی فرد و جامعه را تباه میکنند. این هدفها نتیجه فرهنگ مدرن نیستند بلکه نتیجه ترکیب آشوبناکی از فربه شدن فرهنگِ احساساتی گری، گوشه گیری انزواطلبانه و فردی شدن لگام گسیخته در کنار یکدیگر است. در یک جامعه مدرن، تقسیم کار پیشرفته با همراهی نهادهای مدرن به رشد و ارتقای کیفی جامعه میانجامد. در این جامعه هرچند فرهنگ عینی نیز شکل میگیرد اما امکانات فراتر رفتن از فرهنگ عینی نیز مهیا میشود. اما جامعهای که در قشری از آن صرفا عینیتِ محض (فرصت طلبی و منفعت طلبی) معنا دارد و در قشری دیگر انزواطلبی (این قشر از طرح مساله ما بیرون است)، اساسا طرح پرسش از امکاناتِ فراتر رفتن از فرهنگِ عینی بی مورد است به این دلیل که در این فرهنگ آنچه هر روز فزونی مییابد کردارهای مکانیکی و مصنوعی تمام عیاری است در جهت سود فردی و نه کردارهای انتقادی ای که امکانات فراتر رفتن از فرهنگ عینی را نیز به همراه دارد. در این جامعه عینیت محض بر فرهنگ غلبه پیدا میکند.
«زیمل» در مقاله خود در مورد کلانشهر و مدرنیته، برلین را شاهد مثال میآورد که در آن شهر به تدریج تمامی ساحت زندگی توسط ساعت آن شهر سنجیده و معنادار میشود. شهر برلین با حرکت ساعتش به حرکت درآمده و با ایستادن آن از حرکت باز میایستد. بنابراین در آنجا ابزاری سنجش گر به زندگی معنا و تعین بخشیده و حد و حدود آن را برای سوژههایش مشخص میکند؛ افراد نیز در نسبت با آن ابزار کردارهای خود را تنظیم میکنند و حتی در بعضی اوقات تغییر میدهند. به علاوه، این سیستم ابزاری به فرد اعطا میکند که او قادر میشود با مجهز شدن به آن اهداف غایی خود را نیز پیگیری کند و از اهداف عینی اش فراتر رود. حال هر چند زیمل از در اختیار گرفتن ابزار یاد شده در شهر مدرن تحت عنوان تراژدی فرهنگ یاد میکند- به واسطه استفاده از ابزارهای عقلانی یاد شده فرهنگ عینی بر فرهنگ ذهنی تفوق مییابد که در نتیجه این امر تراژدی فرهنگ رخ میدهد- اما او به خوبی آگاه است که امکانات پیگیری اهداف غایی نیز با توجه به قواعد و نظم شکل گرفته در این فرهنگ مهیا میشود: فراتر رفتن از زندگی. اما شهر تهران به دلیل عدم تفوق فرهنگ انتقادی، تجربه آشوبناکی را از سر میگذراند (که در قسمتهای متفاوتی از شهر این فرهنگ قابل مشاهده است). در این فرهنگ آشوبناک آنچه روزبه روز در حال گسترش است فرهنگ فرصت طلبی است و نه فرهنگ انتقادی به همان معنای کانتی اش. این فرهنگ حتی در حوزه هایی که به صورت فیالنفسه اهداف غایی را دنبال میکند نیز قابل مشاهده است. برای نمونه در اماکنی که سعی میکنند به افراد برای تصمیمهای غایی و حیاتی زندگی شان مشاوره دهند شاهد اخلاقیاتی هستیم که منطق منفعت طلبی و فرصت طلبی را دنبال میکنند. نتیجه این فرهنگ و اخلاقیات در جهان بینی این قبیل افراد به کرداری غیرمسوولانه در قبال مشاوره گیرندگان منجر میشود. در شهر تهران در تعداد بسیاری از صنفها و قشرها، این کردار غیرمسوولانه در قبال مشتریها و مخاطبان شان قابل مشاهده است. به طور معمول مخاطبان به مثابه ابژههایی نگریسته میشوند که باید مورد چپاول قرار گیرند یا مورد رفتارهای غیرانسانی واقع شوند. از سوی دیگر باید بیان داشت فاجعه زمانی بیشتر میشود که افرادی که به خود اجازه میدهند تا با کردار غیرمسوولانه شان به حقوق مخاطبانشان تجاوز کنند با ارایه توجیهات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را محق بر کرده خود میدانند. حال در این شهر این اخلاقیات در ترکیب با آن آشوب فرهنگی کردارهای غیرقابل پیش بینی، غیرمسوولانه و بعضی اوقات پرخاشگرایانه ای را نتیجه میدهد. در این جامعه آنچه غلبه یافته نه فرهنگی عینی بر فرهنگ ذهنی است بلکه غلبه عینیت محض بر ساحت فرهنگ است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان