21 فروردین 1395, 8:46
خداي سبحان ميداند كه فلان شخص صله رحم ميكند در نتيجه از عمر طولاني برخوردار ميشود و ديگري قطع رحم ميكند و از عمر طولاني محروم ميشود؛ پس چرا دعا كنيم؟!
واژه «عبادت» در اصل به نظر بسيارى از واژه شناسان به معناى «خضوع» است و طبرى در تفسير «جامع البيان» مىگويد: اصل عبوديت كه به نظر او شامل عبادت نيز مىشود، نزد همه عرب به معناى ذلت و خاكسارى است. ابوعلي سينا معتقد است: «عبادت نهايت خضوع و فروتني است» و شهيد مطهري در تعريف عبادت آورده است: پرستش آن حالتي است كه در آن، انسان از ناحيه باطن خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او ميبيند، خودش را به او نيازمند و محتاج ميبيند. در واقع سيري است كه انسان از خلق به سوي خالق ميكند. اين امر اساساً قطع نظر از فايده و اثري كه داشته باشد، خودش يكي از نيازهاي روحي بشر است.
آگاهي عميق و بصيرت و انديشه در دين، رمز ارزشمندي كارها و عبادات است و بدون آن عمل، فاقد ارزش لازم است. لذا يكي از مواردي كه ميتواند ما را در انجام عبادت،راغب كند پيبردن به حكمت عبادات است.
آيتا... جوادي آملي از جمله كساني است كه بطور مفصل درباره حكمت و فلسفه اعمال عبادي دين مبين اسلام سخن گفته است. آنچه در ادامه ميخوانيد به موضوع «دعا و حكمتهاي آن» ميپردازد كه برگرفته از بيانات اين عالم فرزانه است. يكي از شبهاتي كه مربوط به دعاست، اين است: چون قضا و قدر الهي حق است و خداي سبحان هم از ازل به جميع امور آگاهي دارد، مطلب مورد درخواست، يا در قضاي ازل مقرر شده كه عملي شود يا نه. اگر بنا شد عملي شود دعا تأثيري ندارد؛ چون همان يافت خواهد شد. و اگر در قضاي ازل گذشت كه فلان امر حاصل نشود، دعا سودي ندارد؛ چون چيزي كه حتمي العدم است با دعا يافت نميشود.
اين اشكال چون ايرادي مشترك بين دعا، صدقه، صلهرحم و امثال آن است، جواب آن هم بايد مشترك باشد.
در عالم حركت كه عالم دگرگوني، تغيير و تبديل است، «بداء» راه دارد. بداء در تكوينيات همانند نسخ در تشريعيات است. در محدوده عالم طبيعت، تحول و دگرگوني راه دارد و خداي سبحان اينچنين مقدر كرده كه صدقه يا صلهرحم يا دعا انجام گيرد تا فلان كار عملي شود و اگر چنانچه اين امور صورت نگرفت فلان امر هم حاصل نشود. و از سوي ديگر خداي سبحان هم ميداند، كه فلان شخص دعا ميكند و بهره ميگيرد و ديگري دعا نميكند و بهره نميبرد. پس در علم خدا جهلي نبوده و در جهان هستي ابهامي نيست. به ما راهنمايي كردند كه اگر خواستيم از خير بيشتري برخوردار باشيم دعا، صدقه، صلهرحم و مانند آن راهگشاست؛ وگرنه محروم خواهيم شد. پس دو مطلب، مورد نظر است: يكي اينكهگر چه در ازل همه امور تنظيم شده، ولي هر امري با علل و اسباب آن تنظيم شده است و يكي از علل و اسباب در محدوده حركت و عالم تحول همان صدقه و صلهرحم و دعا و مانند آن است. وقتي از محدوده تحول و لوح محو اثبات گذشتيم و به عالم قضاي محض رسيديم، آنجا ديگر صدقه و صلهرحم و دعا و... معنا ندارد.گر چه عبادي بودن دعا مساله جداگانه است؛ اما دعا براي تغيير و تبديل، لزوماً در قلمرو لوح محو و اثبات به پايين است نه در محدوده لوح محفوظ. مطلب ديگر آن است كه خداي سبحان ميداند كه فلان شخص صله رحم ميكند در نتيجه از عمر طولاني برخوردار ميشود و ديگري قطع رحم ميكند و از عمر طولاني محروم ميشود، پس نه در علم خدا ترديد و ابهام است، نه در واقع امر، و نبايد گفت: قضا و قدر حق است، چرا دعا كنيم؟ زيرا خود دعا جزو قدر است؛ يعني خدا مقدر كرده كه در صورت دعا فلان حادثه كه حادثه خير است واقع شود؛ و فلان حادثه شر پيش نيايد. از اين جهت دعا اثر دارد و جزو قضا و قدر عالم است.
فرمود: «وسْئلُواْالله مِن فضْلِهِ»، از خداوند فضل او را طلب كنيد. همان كه قضا و قدر را مشخص كرد و فرمود: «وكلُّ شيءٍ عِندهُ بِمِقْدارٍ» يا: «إِنا كل شيءٍ خلقْناهُ بِقدرٍ» همان فرمود: «ادْعُونِي أسْتجِبْ لكمْ».
به استناد آيات و روايات، دعا خود امري عبادي است، از اين رو ميگويند: خدايا تو دستور دادي دعا كنيد، ما هم اطاعت ميكنيم؛ چه درخواست، عملي شود و به ما بدهي چه ندهي. اينان اولياي خاص الهي هستند كه ميگويند: «حسْبِي مِنْ سُوالِي عِلْمُهُ بِحالِي» تسليم محض هستيم. آنان كه تسليم محض هستند، به عنوان تادب دعا ميكنند و ميگويند تو دستور دادي، ما هم اطاعت ميكنيم و تسليم صرف هستيم. دادي راضي هستيم، ندادي هم راضي هستيم و طلبي نداريم، دعا چون عبادت است اطاعت ميكنيم، راضي به رضاي تو هستيم. بديهي است اينها دعا را به خاطر عبادت بودن آن انجام ميدهند. درباره دعا، در سوره «غافر» فرمود: «و قال ربُّكمُ ادعُونِي استجِبْ لكمْ» هم اجابت را به عنوان وعده ذكر ميكند، هم به دعا امر ميكند كه دعا كنيد. معلوم ميشود كه تشويق به دعاست. ولي ذيل آن كساني را كه اهل دعا نيستند مذمت ميكند: «إِنّ الّذِين يسْتكبِرُون عنْ عِبادتِي سيدْخُلُون جهنّم داخِرِين» و در آيه ديگر ميفرمايد: «قُلْ ما يعْبوا بِكمْ ربّي لوْلا دُعاوكمْ> اي پيامبر! به امت بگو كه اگر دعا و زاري شما نبود خدا به شما چه اعتنايي داشت. هر عبادتي دعا و هر دعايي هم عبادت است. لذا گذشته از اينكه مورد دعا تنها در صورت مصلحت اعطا ميشود، خود دعا نيز چون عبادت است، براي داعي فضيلتي خواهد بود و درجهاي از درجات بهشت را تثبيت ميكند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان